پیش از عملیات ها، مشخصات خود را روی تک تک اعضای بدنم می نوشتم/ جامعه فعلی ما از ارزش های دفاع مقدس فاصله گرفته است

به گزارش هورنیوزرمضان حسینی پناه جانباز ۷۰ درصد خوزستانی است که هشت سال از دوران نوجوانی و جوانی خود را در جبهه های حق علیه باطل گذرانده است. به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس با او گفتگویی داشتیم که در ادامه خواهید خواند:

 

در سال ۱۳۴۴ در شهرستان شوش دانیال و در خانواده ای هفت نفره متولد شدم. پیش از انقلاب و بین ۱۰ تا ۱۵ سالگی فعالیت های فرهنگی و مذهبی در مساجد محلات داشتم که از طرف حوزه علمیه قم برگزار و من نیز مشتاقانه شرکت می کردم و در جریان پیروزی انقلاب نیز حضوری پرشور در فعالیت ها داشتم.

شهرستان شوش دانیال جزء نخستین شهرهایی بود که از بدو شروع جنگ تحمیلی به وسیله گلوله های توپ و خمسه خمسه ها مورد حمله قرار گرفت که سبب شد تا اهالی شهر و روستاهای اطراف منازل خود را تخلیه کردند. از آنجائیکه برادرم در شرکت کشت و توسعه نیشکر ساکن بود ما نیز لوازم ضروری را برداشته و در شهرستان شوشتر ساکن شدیم.

photo_2016-09-24_00-38-36

۱۴ سال داشتم که جنگ شروع شد. در شهرستان شوشتر اقدام به تأسیس پایگاه های مقاومت بسیج کردیم که باتوجه به ناامنی های ایجاد شده توسط منافقان به صورت شبانه روز گشت می دادیم که به نوعی هم فعالیت نظامی و هم فرهنگی داشتیم اما پس از گذشت چند ماه احساس کردم اینگونه فعالیت ها من را اقناع نمی کند.

باوجود آنکه خانواده به ویژه پدر و مادر کاملا در راستای اهداف نظام و انقلاب بودند، اما احساس کردم اگر مسأله ورود به جبهه را در میان بگذارم با مخالفت آنها رو به رو می شوم به همین جهت به همراه یکی از دوستان به صورت مخفیانه راهی جبهه شدیم. در بدو ورود برای آموزش های نظامی ما را به پادگانی در اطراف اهواز بردند.

پدر و مادر به پادگان آمدند تا من را به خانه برگردانند اما تا پایان آموزش در پادگان ماندم و پس از آن راهی جبهه شدم. اولین اعزام به منطقه شلمچه بود البته در اوایل جنگ شلمچه کاملا خشک و به صورت دژ بود و در اواخر جنگ دشمن این منطقه را به یک هور تبدیل کرد.

نخستین باری که به جبهه رفتم از ناحیه دست راست مجروح شدم که همین بابی شد تا برای بازگشت دوباره به جبهه آرام و قرار نداشته باشم. در هشت سال جنگ تحمیلی هشت بار از ناحیه سینه، هر دو دست، هر دو پا، پهلو، شکم، پوست، ریه و گوش مجروح شدم. در یک جمله می توانم بگویم تمام اعضای بدنم مورد اصابت ترکش، گلوله، موج انفجار و یا شیمایی قرار گرفته است.

در عملیات ها دائما از سلاح آر پی چی استفاده می کردم و حتی وقتی گلوله هایم تمام می شد به سراغ گلوله های همرزمان می رفتم. در یکی از عملیات ها به قدری این عمل را تکرار کردم که چند ساعت بعد متوجه خونریزی و پاره شدن پرده های گوشم شدم. در عملیات دیگری نیز بر اثر اصابت گلوله شکمم پاره و روده هایم خارج شدند.

از وضعیت فعلی به هیچ عنوان راضی نیستم چراکه به نیت یاری اسلام، جهاد فی سبیل الله و به آرزوی شهادت راهی جبهه شده بودم تمام افسوس من از دوران جنگ اینست که شهداء بُردند و ما که ماندیم باختیم.

خانواده هیچگاه درخصوص حضور من در جبهه حتی یکبار گله و ابراز نارضایتی نکردند و در تمام مجروحیت های من به ملاقات می آمدند و در دوران نقاهت نیز مراقبت می کردند. اما اقوام و دوستانی بودند که می گفتند تو دیگر دِین خود را ادا کردی و جبهه نرو.

photo_2016-09-24_00-39-03

از ابتدا تا انتهای جنگ یا در جبهه ها بودم و یا بر اثر برخورد گلوله و ترکش در بیمارستان ها قرار داشتم. در ماه های آخر جنگ ازدواج کردم و از همان ابتدا صراحتا به همسرم گفتم که ازدواج نمی تواند مانع حضور من در جبهه شود به همین جهت پس از  ازدواج تا زمان پایان دفاع مقدس در جبهه حضور داشتم.

لحظه به لحظه حضور در جنگ خاطره است اما بعضی از آنها در ذهن به خوبی نقش می بندند. از اینکه در آن شرایط حساس کشور خود را جزء لبیک گویان حضرت امام خمینی(ره) قرار دادم به خودم می بالم و احساس سربلندی می کنم.

پیش از عملیات ها با یک ماژیک نام، مشخصات، آدرس و شماره تلفن را روی تمام اعضای بدن و لباس هایم می نوشتم چراکه یقین داشتم شهید می شوم و حتی احساس می کردم بدنم تکه تکه شود. با این دید و تفکر وارد جبهه های جنگ شدم.

زمانیکه قطعنامه توسط امام خمینی(ره) قبول شد من در خط مقدم جنگ بودم و با اعلام این خبر مانند برادری که برادرش را از دست داده کمرمان خم شد زیرا ما از زندگی، خانواده، سلامتی، آرزو ، جوانی و دنیای خود گذشته بودیم تا به هدف خود یعنی شهادت برسیم. باورمان نمی شد که جنگ تمام شده و ما زنده ماندیم.

مصلحت الهی در این بود که من شهید نشوم از همین رو به دنبال پر کردن خلأ خود بودم تا پیرو راه حسینی و زینبی باشم. بهترین کار را در خدمت به مجروحان و مصدومان جنگ دیدم از همین رو در بنیاد شهید و امور ایثارگران با تمام قوا مشغول به خدمت شدم.

پیش از آغاز جنگ تحصیلاتم تا دوم راهنمائی بود که به علت شروع جنگ درس را نیمه تمام رها کردم. به همین جهت پس از پایان جنگ بار دیگر ادامه تحصیل را یکی از اهداف خود قرار دادم  و امروز در مقطع دکتری حقوق عمومی قرار دارم.

دفاع مقدس برای افرادی که با اراده خود وارد میدان جنگ شدند باعث شد مانند حرّ علیه اسلام شیطان درون خود را شکست دهند واین جنگ نزدیک ترین جنگ به نبرد حق در مقابل باطل بود اما متأسفانه جامعه فعلی ما از ارزش ها فاصله گرفته است.

photo_2016-09-24_00-39-24

امام خمینی (ره) فرمدند نگذارید ارزش خون شهدا و پیشکسوتان جنگ به فراموشی سپرده شود اما به این وصیت امام خمینی به طور کامل عمل نشد. تمام جوانانی که راهی جبهه شدند عشق، آرزو و خانواده داشتند اما همه را کنار گذاشتند و سلامتی خود را فدا کردند.

امروز همه رزمندگان به نوعی با مشکلات اعصاب و روان مواجه هستند. ضمن آنکه مشکلات خانوادگی و مالی این افراد بسیار است اما کسی در پیچ و خم زندگی آنها را در نمی یابد. در کشورهای دیگری که هیچ رنگ و بویی از اسلام ندارند مجروحان جنگی را به بهترین نحو مورد احترام قرار می دهند.

متأسفانه هرچه از جنگ و انقلاب فاصله می گیریم ارزش های آن زمان هم کمرنگ می شوند و کسی به آنها نمی پردازد. قوانین متناسب با شرایط جانبازان و ایثارگران نیست و در مرحله اجرا با بهانه هایی مانند کمبود اعتبار و مصلحت متوقف می شوند درحالیکه این جوانان گذشته بودند که بنابر مصلحت به جنگ رفتند و  کشور را نجات دادند.

کسانیکه برای جانبازان قانون وضع می کنند باید این درد را تجربه کرده باشد و کسی که حتی یک بار رنگ جنگ را ندیده است چطور می تواند برای ایثارگر و جانباز روی ویلچر قانون وضع کند؟ فرهنگ ایثار و شهادت باید در جامعه گسترش پیدا کند چرا که مانند یک پادزهر مانع هجوم دشمن می شود.

 

https://hoorkhabar.ir/625706کپی شد!
64
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.