قامت دین درزلال غدیرخم انعکاس می یابد

بسم الله الرحمن الرحیم
سفیرغدیر
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ.»
معلمم،برمن ببخشای،وجودم همه چشم است اماتنها،لبخندتورادیدم.وجودم همه گوش است اماتنهاطنین صدایت رابه خاطرسپردم.آدمم دیگر،احساسم دربندگلویم گرفتارآمده است،قلبم ارزانی هرچیزی است غیرتو
معلمم،برمن ببخشای،راهی غیرازمرگ برای راه یافتن به تونیافتم.اوزون چشمم تنهابامرگ توبسته می شودوپرده گوشم تنهابامرگ توبه لرزه درمی آید.
مرگ،چه واژه بامسمایی!!!سروقامت،کوه دماوند،جامه سفیدزیبنده وجودت،باده ی مرگ نوش جانت باد
حاج جلیل محمودی همکارعزیزمان شاغل درشهرستان باوی بعدازخدمات ارزنده شان درشهرستان وبرگزاری هرساله کلاس کنکوررایگان برای داوطلبان کنکور سراسری ورودبه دانشگاه،درست درهمان روزدرهمایشی که درشهرستان باوی برگزارگردیده بودبه عنوان معلم خیرونمونه معرفی می شودوتنهاساعاتی بعددرشهرستان شوشتردرکارون غرق می شودوجنازه ایشان درروزعیدغدیرودرست درروزاعلام نتایج کنکورسراسری شاگردانش بعدازطی ۵۰کیلومترمسافت درزادگاهش،ودرمحل خدمتش به خلق الله،درشهرستان باوی ازآب بیرون کشیده می شود.اگرنیک تکه های این جورچین رادرکنارهم قراردهم باورش برایم سخت است،این حوادث به هیچ وجه نمی تواندتصادفی واتفاقی باشد.ضمن گرامیداشت نام وخاطردیگرهمکارمرحوممان،مرحوم دکتررحمان علیمی وبه پاس نقش لبخندی که دوست وهمکارم حاج جلیل محمودی برخاطرم نشاند،برخودتکلیف می دانم که نقش قلمی بزنم،باشدکه به خودم یادآوری کرده باشم که مباداازجلیل های شهرم غافل بمانم.نام پدربزرگوارمرحوم محمودی نعیم ووالده مکرمه ایشان خیریه می باشد.
چراجلیل چندروزبایدمفقودالاثربماندودرروزعیدغدیرظهورکند؟جلیل من «مهدی» من است خبرازآخرالزمان دارد،جلیل من«مسلمِ علی» من است،دعوت نامه غدیردرددست دارد،همان غدیری که دراحادیث وروایات آمده است که شادی برشادی اهلبیت علیهم السلام ارزشش به مراتب بالاترازعزاداری برعزای آن هاست.ثوابی که برای بزرگداشت عیدغدیرذکرشده برای بزرگداشت هیچ کدام ازاعیادوشهادت ائمه هدی علیهم السلام ذکرنشده است.ودراین روزبه اطعام سفارش بسیارشده است وروزه گرفتن درآن ثواب بسیارعظیمی دارد.
آری غدیررابایدجشن بگیریم،بایدخبرکنیم همه عالم رابفهمندماایرانی هاچه چیزیمان است که انقدرغوغاهستیم،انقدرعاشورایی هستیم،انقدرامام زمانی هستیم،بدانندچراماشلوغ کردیم ودرعالم،خلاف جریان عادی روزشناکردیم ونظم نکبت بارفرعونی عالم رابه هم زدیم.ماتربیت شده ی غدیریم،تاجهان راازشرظالمان پاک نکنیم،آرام نخواهیم نشست ومطمئن باشیدحتمااین کارراخواهیم کرد.همه ظالمان عالم بدانندبه دست ماوفرزندان مابه قتل خواهندرسید.این قطعی است.ماهیچ یک ازخونخوارهای عالم رارهانخواهیم کردمگراین که زورمان نرسدوکم کم داردزورمان می رسد.ظلم نکنند،کسی به اسم صلح درعالم جنایت نکندوالاماجنایت کاران رانابودخواهیم کرد.
معلمم،«قهرمانم،پهلوانم»:قهرمان من نه فرهادکوهکن است ونه شیرین پریشان گیسوی.پوریای من نه همنشین سهیل است،پوریای من ازجنس خاک است.قهرمان من بربالای کعبه اذان بلال نمی نوازد،قهرمان من معلم من است.پهلوان من بی وزن بی وزن است،پهلوان من انسان راازجامی کند،پهلوان من،معلم من است.
معلمم،چه نیک خودرابه پشته ی محمل غافلان غدیرنشانده ای،دست بلندکن،فریادکش:«من کنت مولا،فهذاعلی مولا»
الایاایهاالبشر«گوش دل بگشای،مهرغفلت بگسل،اسرافیل بدم،رستاخیزی به پاکن»
درحجه الوداع زمانمان چشم برغدیربستیم وسبقت گرفتیم،السابقون السابقون،زهی خیال باطل.ای وای علی ماندوچاهش نکندما…«واصحاب الشمال مااصحاب الشمال»
یاعلی،«مقداد،سلمان،ابوذروعمارِ»مادیگرسرنمی تراشند،فاطمه ات رابرخداببخش وخلافتت رابه نااهلش سپارو…«فصبرصبراجمیلا»
آدم بالاخره به مهدی جگرگوشه ات رجوع خواهدکردوتورابرمسندخلافت برحقت خواهدنشاند.بشریت،سرمی تراشدوبندبندوجودش راسنگفرش کوچه فاطمه ات خواهدکرد،آتش گلستان می شودودستگیره درحریرملائک خواهدشد.
معلمم،بامن ازاین رازبگو،مگرباعلی محرم نبودی پس چرادرتشت دنیاباعلی دست دادی؟
معلمم،برماببخشای،آه دربساط نداشتیم،کارمافقط کوباندن است،کوباندیم برجبینت مهرهزارآفرین را.
پروازتادریا،دریاطعم معلم می دهد.قارون سخاوتمند،مرادرآغوش بگیر،دلم ازآدم تنگ نظر،به تنگ آمده است.

حاتم طایی،چه بزمی به پاکرده ای!!!چشمت روشن بااین چشم روشنی،قامتت سفره ماهی ها،قبول باشداطعام وجودت،راست بایست،لبخندبزن نه ماهیان آدمندونه آدم،ماهی.
معلمم،اطعامت قبول،قیامت قبول،برایم ازصیامت بگو:آیابه مهمانان سفره ی وجودت یادندادی که صیام تنت رابه جای آرند؟
معلمم هنوزکتاب دینت نیمه بازاست، هنوزاذن لقب«خاتم المعلمین» به تونداده اند،«یاایهاالرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَم
َا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُک

مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِى الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ» ،گوش فلک سنگین است،فغان بکش مهجوریت غدیررا،حلاج واربرسردارفریادکش:«ای بست نشینان عزای ثارالله که گوشه چشم حسین شاهراه معراج شماست،بوی پیراهن یوسف می آید،تحت اسودالبیرق حسین،احرام حجه الوداع غدیربربندید.دررکوع ازانگشترتان غافل نمانید وبرفرازنیزه ی کربلای سجودتان فریاد«اناالحق»سردهید.»خاتم المعلمینم،«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»کنون برو،سبکبال پروازکن.
ای ماهی برایم ذکریونس بخوان.من وتاریکی؟من وزندان؟هرگز،«أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوء»،«السلام علیک یاایهاالمنتظر».
عبورازپل دنیا!!!کسرشان من است،هرگز!دلبندانم،ازپل وجودم عبورکنید،صراط مستقیم،شایسته قدوم من است.
سفینهالنجاه،پهلوبگیر،هنگامه ی ظهوراست،غدیرهمین جاست،ماهیهافرودآیید،حلالم کنید،بایدرفت،درنبودم دنیاتاریک است وآسمان ماهی باران،«فتبارک الله احسن الخالقین ازپروازماهی ها»
سلام عزیزانم،برجا،ابوذر،سلمان،مقداد،عمار،خزیمه،همه حاضر؟«مسلم»؟آهان،«هل من ناصرینصرنی»به شام برده است.کارنامه هادردست راست،باهم می خندیم،بچه ها،«زبیر»رانمی بینم.
ای آدمیان بگیرید،دستانم دیگرتاب ندارد،صدف دل واکنید،بگیرید«مرواریدغدیر»است.
باباآب داد:
شأن نزول آیه« … وَ أَوفُوا بِالعَهدِ إنَّ العَهدَ کانَ مَسئُولـاً»سلام،آبت زمزم است،طعم کوثرمی دهد.
ای زمین دم فروبند،من غسلم رابازمزم بابایم اداخواهم کردودرشجره ی تنعیم بابایم رخت احرام خواهم بست ودرخیریه مادرم طواف خواهم کرد.راستی گذرم به سرزمین آل الشیطان هم می افتد،«یابن الشیطان، یابن السعودالرجیم،یا ملای شیطان،یایدالابلیس»،شش هزارسالت تمام،حرمتِ حرمم،حرام کردی،اسفل السافلینت حتمی است،جبینت ریگزاررجم باد.«اعوذبالله من الشیطان الرجیم».دورشو،بازکن شارع۲۰۴را،برای حاجیان آب وماهی آورده ام.
ای زمین دم فروبند،کافورم شیرمادرولحدم سینه مادرم است…مادرم،آرام جانم برایم به لالایی بایست،بخوان مادر،برایم قرآن بخوانَ:«یاأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی».
زمینیان برگه هابالا،ملائک،هیس،همه سکوت،املامی گویم:«اشهدان علیاولیاوحجه الله»،نقطه سرخط
بسم الله الرحمن الرحیم»سلام محبوبم،زمین،دریاوآسمان غُرُق درس من است،آدمیت بس است دیگر،بیابگیر،برات ازسنجش غدیرعلی دارم،اجازه است میزاول بنشینم؟محبوبم برایم معلمی کن.
سلام بنده من بفرمائید،دم درنه،کلاس بهشتم رابرایت آب وجاروکرده ام.فقط میزدوم لطفا،«خیریه ام»هنوزآدم است.جلیلم،شب جمعه که به دیدارمادرت خواهی رفت،به بندگان من بگو پیامی ازخدابرایتان آورده ام:«چندصباحی بیش درسینای من نیستید،پس تامی توانیدکشت کنیدوذخیره کنیدومراقب کینه کاهنان باشید،گاه امتحان نزدیک است.مراقب ،دیده بینادارد،چشم هادرویش،تقلب هرگز»
معلمم،برماببخشای،جبریل وجودم دیگر،اذن به بارگاه توندارد،خواهدسوخت،بالابرو،معراج کن.
معلمم،برمن ببخشای،آدمم دیگر،جانمازم غفلت ومهرم پنجه حسرت.
خداحافظ معلمم
کاسه آبم تاب دریای توراندارد،ولی به پاس مهربانی هایت تندیسی ازتوخواهم ساخت وبرسردرمحراب چشمانم حلقه آویزمی کنم وبادریای چشمانت وضوخواهم ساخت وباغزل صدایت اذان عشق خواهم سرودودربلندای معراجت به نمازخواهم ایستاد،«اشهدان علیاولی الله».رکوعم علی،سجودم علی.سلامم …«السلام علیک یاایهاالغدیر»
محسن خدادادی آرپناهی معاون دبستان استثنایی نشاط شهرستان باوی

https://hoorkhabar.ir/625633کپی شد!
45