اتوریته مدیریتی یا تحسین قیمت چند دکان

عبدالرحمن نیک سرشت مطلبی را به رشته تحریر در آورده بودند، بنام *در فقدان اتوریته*.

در بخشی از آن مطلب می خوانیم:

*باز ما شاهد فقدان اتوریته مسئولین محلی در حل یک معضل مزمن در مدیریت شهری هستیم، یادش بخیر منصور کتانباف شهردار دوره طلایی شهر اهواز، دوره ای که سایه هیچ شورایی بر شهر گسترده نبود …*

توضیح:

منظور ایشان از حل معضل مزمن شهری، بواسطه اتوریته یا اقتدار مدیریتی، *جابجایی بازار میوه کیان و انتقال آن در مجاورت بازارچه فردوس* است.

نیک سرشت در بخش دیگری از نوشته خود این سئوال را مطرح میکند که:

*چرا ذی مدخلان جسارت و شهامت کافی ندارند تا حقوق ذینفعان را اعاده کنند*.

توضیح:

منظور ایشان از ذی مدخلان در اینجا شخص *شهردار و فرماندار اهواز و ذینفع هم مالک بازارچه فردوس* است.

نیک سرشت مطلب خود را اینگونه به پایان می برد:

*چگونه میشود که مسئولین شهر ریو دو ژانیرو برزیل، با گذشت کمتر از هیجده ماه توانستند، دهها محله زاغه نشین و جرم خیز که ایضا باندهای مافیایی مواد مخدر را مبتکرانه با اعمال اتوریته…موفق شدند محلات بدقواره آن شهر را بازسازی و به ساختار سالم مدیریت شهری الحاق نمایند در حالیکه مسئولین کلان شهر اهواز با گذشت بیش از چند دهه نتوانستند یک خیابان بنام کیان…ساماندهی نمایند*.

در رابطه با اظهارات فوق نکاتی جهت روشنگری افکار عمومی بعرض می رسد:

*اول*: اتوریته یا اقتدار یا استبداد مدیریتی ضمن اینکه فاقد توجیه قانونی است، اساسا با مفهوم اقناع که اولین سازه حل مشکلات اجتماعی است، سازگاری ندارد و سالیان سال است که این مصطلح غیر قابل تطبیق و خفته در منابع درسی، تقریبا از ادبیات کاربردی-تعاملی ملل و دول خارج شده است.

معروف است که پیش شرط اقناع برابری است.

در برخورد با پدیده های اجتماعی هر جا استدلال بکار آید، اتوریته یا اعمال زور (مورد نظر نیک سرشت) حرفی برای گفتن نخواهد داشت.

البته یکی از وجوه اقتدار یا اتوریته به معنای نفوذ، تسلط و خوشنامی است که بدلیل عدم انعطاف نوشته ایشان و عدم وجود مصداق مشخص برای این وجه اقتداری از آن می گذریم.

*دوم*: از روزی که بازارچه فردوس با سرمایه گذاری انتفاعی بخش خصوصی آنهم بر روی زمینهایی که کاربری آنها فرهنگی-ورزشی با توسل به اقتدار مدیریتی وقت!!احداث اما با عدم استقبال خریداران غرفه ها و مغازه ها مواجه گردید، *بحث انتقال بازار کیان در مجاورت بازارچه فردوس به اولویت اول چند مسئول نیمه اقتدارگرا، برخی عوامل شهرداری و چند رسانه ای* تبدیل شد.

تخمینهای غیر رسمی راقم نشان می دهد که با جابجایی بازار میوه و ماهی کیان در مجاورت بازارچه فردوس، ارزش ملکی آن دکان خانه صدرصد کساد اما پر پشتیبان با تصاعدی باورنکردنی مواجه و *با مصادره کامل ارزش منطقه ای معاملاتی مغازه های رسمی منطقه پر رونق کیان، قیمت کلی بازارچه مزبور به چندین برابر خواهد رسید و به صرف جابجایی آن دست فروشان قریب به بیست و پنج میلیارد تومان بر ارزش دکان خانه کاملا خصوصی فردوس افزوده خواهد شد*.

بنابر این بسیاری از اظهار نظرهای توجیه گونه، ضرب الاجل ها، تمنای بکارگیری شیوه های قهری و اقتدارگرایانه و به ابزار تبدیل کردن (و حتی شدن شهرداری) را باید در چنین پروسه پیچیده انتفاعی جستجو کرد.

*سوم*: موضوع بازار موسوم به بساطی کیان و همسایه کردن آن با بازارچه فردوس از دو بخش ظاهری (یا شکلی) و عمقی (یا ماهوی) تشکیل میشود.

ظاهر قضیه همانطور که کاتب موضوع این نقد اشاره کرده بودند، سامان بخشی به چهره نامطلوب آن بازار و سوق دادن آن به سمت هر چه بهداشتی تر شدن و حل مشکل تردد خودروها و …است که قابل دفاع است.

اما بخش باطنی و عمقی مسئله به غرض و قصد نهفته در ورای این همه اصرار به جابجایی باز میگردد.

غرضی بنام به رونق رساندن یک بازارچه با بکارگیری توجیه های مختلف بظاهر قانونی و اخیرا اقتداری…

*چهارم*: چنانچه همه می دانند دو سال است که دو قطعه زمین مجاور بازارچه، برغم کاربری ورزشیشان و آماده واگذاری آنها به سازمان تربیت بدنی، با انواع کارشکنی از سوی عوامل شهرداری منطقه ۴ بقصد الحاق آنها به فضای رونق ساز پارکینگی کنار بازارچه مواجه شد که *اگر مبارزه قانونی معتمدین منطقه و جنگ رسانه ای قلمهای شریف نمی بود*، قطعا شاهد بلعیدن آن زمینها به بهانه های رونق سازانه و…می شدیم.

از جناب نیک سرشت که اکنون مبتکر و داعیه بکار گیری اقتدار مدیریتی در بحث انتقال بازار کیان شده اند می پرسیم که در مبارزه دو ساله و جنگ نابرابر چند نفر معتمد دلسوز و صاحب قلم بمنظور جلوگیری از بلعیده شدن دو قطعه از بازماندگان زمینهای ورزشی منطقه کجا تشریف داشته و چرا در صف دفاع از فضاهای عام المنفعه عمومی (ونه املاک اختصاصی) قرار نگرفتند؟

*چگونه است که اقتدار مدیریتی و بکارگیری قوای قهریه مراجع قانونی برای جابجایی انحصاری یک باز ار آنهم در مجاورت فردوس تجویز می شود، اما ابقای چند زمین مجاور همان بهشت!! که اتفاقا کاربری آنها هم ورزشی است تحت هیچ عنوانی تجویز نمی شود؟*

این دوگانگی رفتار را چگونه می توان تفسیر کرد.

*پنجم*: اما در رابطه با مقایسه کاملا فارغ و توجیهی آقای نیک سرشت مبنی بر اینکه : *مسئولین شهر ریو دو ژانیرو برزیل و راز رکورد شکنی هیجده ماهه آنها در تبدیل محلهای زاغه نشین به مناطقی زیبا و قابل قبول و…*باید گفت:

*اولا*: رکورد شکنندگان عمران آن شهر برزیلی با منسوبان به موسسه باصطلاح عمران شهری ما کاملا متفاوت هستند. عملیات آنها بر اساس یک نظام برنامه ای صورت گرفته و میگیرد و قطعا مزاج و سلیقه در تصمیمهای مربوط به عمران شهریشان دخیل نبوده است، اما رکوردهای مدیران شهری و غیر شهری ما از نوع دیگر است.

ایشان پاسخ دهند ، آیا مدیریت شهری اهواز در طول تاریخ معاصر خود تابعی از برنامه های هدفمند توسعه ای بوده است؟

*قطعا یگانه چیزی که شهر ما در همه زمینه های آموزشی، فاضلاب (بخوانید آب)، خدمات درمانی، مدیریت و خدمات شهری، مسکن و شهرسازی و… با آن بیگانه بوده، برنامه و برنامه محوری است*که اگر از غیر از این می بود، به آنچه به آن رسیدیم، نمی رسیدیم.

*ثانیا*: به احتمال زیاد شهرداری آن شهر برزیلی بشکل *شرکت سهامی خاص* اداره نمی شد، زیرا میان توسعه و مفهوم *سهام*تعارض ذاتی وجود دارد.

*ثالثا*: احتمالا مسئولان شهری ریو دو ژانیرو بر اساس سواد، تخصص، سوابق، ابتکار عمل و اخلاص و تعهدشان مسئول شده اند و نه بر اساس دستورات و توصیه های تمام ناشدنی و صدالبته نامشروع و غیر قانونی عده ای متنفذ یا در جایگاه امانتداری نشسته یا…

جناب نیک سرشت:

در شهر مثالی شما هر شایسته ای در جایگاه حقیقی خود قرار گرفته است، اما اینجا چطور؟

*رابعا*: احتمالا بعضی از اعضای انجمن آن شهر برزیلی، فرزندان و بستگان و بعضا دوستان و شرکای خود را بطرقی غیرقانونی و با اولویت واگذاری مسئولیت به شهرداری تحمیل نمیکنند و چنانچه بکنند، شهردار شایسته آن شهر فوتبالی (که قطعا متعهد نسبت به حفظ امانت مردم است) در برابرشان خواهد ایستاد و برای بقای خود و مجموعه اش به آنها باج خیانت نخواهد داد.

فرماندار و استاندار و مسئولین قضایی آن شهر هم حتما از چنین قماشی هستند و نسبت معینی از مردم دوستی توام با قانون مداری (و نه فیلم این قبیل واژگان) را یدک می کشند، که اگر چنین نبود و نباشد محال است رکورد هیجده ماهه عمران و آبادانی آن شهر شکسته شود.

*پس جناب نیک سرشت*

قیاس بکار گرفته شده از سوی شما فارغ از هرگونه تطبیق است و به یک توجیه سفارشی می ماند تا یک نظر جامع و منطقی.

این چه قیاسی است که جزء جزء اجزاء سازنده آن در تعارض با همدیگر هستند.

در پایان این بخش تنها متذکر میشویم که هیچ شهروندی مخالف تحسین فضاهای شهری خود نیست و آنچه به آن پرداخته شد مصداق مذاق راقم نسبت به عدم بهبودی وضع موجود نمی تواند باشد بلکه کل هدف تبیین و برجسته سازی این نکته است که عمق و جوهر بسیاری از تصمیم گیریها لزوما در راستای تامین منافع عامه نیست و انگیزه هایی پنهان در پشت آنها مستور است.

*برای این سخن تتمه ای باقی می ماند که حتما تقدیم خواهد شد*

https://hoorkhabar.ir/614155کپی شد!
88