ریشه های بدبینی مردم به احزاب سیاسی چیست؟ (عطا عنبرانی)

امروزه مفهوم مشارکت سیاسی جایگاه بلندی را در جامعه شناسی سیاسی به خود اختصاص داده است و جنبه های مختلف آن مورد بحث ها و بررسی های پژوهشگران مختلف قرار گرفته است.

 مشارکت سیاسی با مهمترین مباحث مربوط به علم سیاست، نظیر احزاب، گروه های فشار، رابطه مردم و حکومت، جامعه مدنی و نظایر آن پیوند عمیق و ناگسستنی دارد. در این بین نقش احزاب سیاسی برای سازمان دادن غیر خشونت آمیز گروه های اجتماعی نقش بسیار عمده و تعیین کننده ای است. لیکن از دیدگاهی آسیب شناسانه در ایران کماکان احزاب سیاسی فارغ از کارکردهای متعارف خود هستند و با اقبال عمومی مواجه نبوده و مردم گرایشی به آن ها ندارند.

احزاب تجربه موفقی از سر نگذرانده اند، زیرا به برخی از احزاب همچون کارگزاران دولت های بیگانه نگریسته می شود

نگارنده معتقد است درباره نگرش مردم به احزاب سیاسی و عدم مشارکت سیاسی و اینکه احزاب سیاسی با افکار عمومی پیوند ندارند، می توان به یک سنت ناسالم سیاسی در تاریخ ایران اشاره کرد. از منظری تاریخی احزاب سیاسی از حکومت های حاکم و یا دولتمردان به طور کامل استقلال سازمانی و سیاسی نداشتند؛ همچنین فاقد هدف و خط مشی مشخص بوده و به ندرت به عنوان گروه های فشار محسوب می شده اند.

در ارتباط با شکل گیری و رشد احزاب در هر جامعه یکسری شرایط عام و یکسری شرایط خاص لازم است. در ارتباط با شرایط عام شکل گیری حزب در جامعه ایران امروز می توان به وجود انتخابات جدی اشاره کرد که این امر پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷متحقق شد و برای نخستین بار مردان و زنان بالای ۱۵ سال از طریق انتخابات در تعیین سرنوشت خود شرکت کردند. اگرچه در این دوره فعالیت های حزبی با محدودیت هایی نظیر پذیرش تفسیر خاصی از اسلام، جمهوری اسلامی و سیاست همراه بود؛ و راه برای جوشش طبیعی احزاب با هر شکل و مرام مسدود شد.

از دیگر شرایط عام شکل گیری احزاب «شرایط اجتماعی-اقتصادی مساعد» است که در ایران این امر مساعد نیست، زیرا امروزه در روستاها و شهرها کسانی هستند که به ظاهر شهروند و صاحب حقوق مدنی و سیاسی اند، اما حاضرند حقوق سیاسی خود را با یک وعده غذا معامله کنند. حتی طبقه متوسط که متشکل از کارمندان دولت است و وضع معیشتی بهتری دارند بسیار محتاط هستند و از ورود به حزب و گروه های سیاسی امتناع می ورزند. طبقات بازار نیز که وضع مساعدی از نظر مالی دارند از احزاب خاصی که منافع آن ها را تامین می کنند طرفداری می کنند.

مساله شکاف های اجتماعی و تفاوت های عمیق اجتماعی در کشور ایران باعث شده که احزاب قادر نباشند این شکاف های اجتماعی را پر کنند. برای تقویت احزاب در درجه نخست باید این شکاف های اجتماعی کاهش بیابند. از دیگر شکاف های اجتماعی تداخل سه نوع شیوه معیشتی روستایی، ایلی و شهری است.

احزاب سیاسی ما در طول تاریخ معاصر فاقد برنامه ای روستایی بودند

خود کفا  بودن روستا آن را از جامعه شهری بی نیاز نموده، برای همین نیازی به عضویت در حزب احساس نمی کنند. احزاب سیاسی ما در طول تاریخ معاصر فاقد برنامه ای روستایی بودند. عشایر و ایل ها خود یک حزب سیاسی اند؛ لاکن حزبی محلی و متصلب با ساختار سلسله مراتبی که رابطه خویشاوندی عنصر ارتباطاتی آن را شکل می دهد، نه تقسیم کار اجتماعی عقلانی. بنابراین از قرن ها پیش شیوه زندگی بیابان گردی و سلسله مراتب اجتماعی خود را حفظ کرده اند.

شهرها حوزه مساعد زندگی حزبی هستند. با این وجود شهرها در ایران فاقد ارتباط اقشار مختلف با یکدیگر هستند و نهادهای شهری مانند کانون ها، باشگاه ها و گروه های صنفی در آن رشد نکرده است. روند مهاجرت روستائیان به شهرها که پیش از انقلاب آغاز شده بود، با پیروزی انقلاب متوقف نشد. این مهاجران فاقد سازمان ها و تشکل هایی هستند که آن ها را در زندگی شهری ادغام کند. اینان منبعی برای شورش های کور و غیر قابل کنترل به شمار می روند.

شکاف های کوچک مذهبی مثل شیعه و سنی نیز خود مانعی در راه تحزب محسوب می شوند. اگرچه شکاف های طبقاتی و ایدئولوژیک زمینه های مساعد تحزب هستند؛ مثل احزاب مرتبط با طبقه کارگر.

«شرایط فرهنگی و ذهنی» نیز در امر تحزب بسیار مهم است. این نه تنها با توسعه مدارس، آموزشگاه ها، دانشگاه ها، مطبوعات و کتابخانه ها و رادیو تلویزیون، بلکه با توجه خاص به آموزش سیاسی مهیا می شود.

در ارتباط با «شرایط خاص» ایران، « شرایط سیاسی» ایران ایجاب می کند تا فعالیت های گریز از مرکز و وحدت گریز محدود شوند و اولویت با وحدت ملی و یکپارچگی باشد. همین امر باعث می شود اولویت احزاب موجود نه آزادی، بلکه وحدت ملی و تمرکز باشد.

از لحاظ «شرایط خاص ذهنی» حاکم بر ایران ، احزاب تجربه موفقی از سر نگذرانده اند. زیرا بسیاری از احزاب که در ایران پا گرفته اند قدرت های خارجی به نوعی طرفدار آن ها بوده و به برخی از آن ها همچون کارگزاران دولت های بیگانه نگریسته می شود. مانند حزب توده که اگرچه دم از مبارزه با امپریالیسم می زد خود به دامن امپریالیسم پناهنده شد.

بنابراین ذهنیت بد بینانه ای در مردم در مورد احزاب سیاسی شکل گرفته و به آسانی نیز نمی توان نظر آن ها را عوض کرد. به سادگی نمی توان این موضوع را القا کرد که احزاب، بازیگران مطمئن صحنه سیاست هستند و وجود آن ها برای حسن اداره امور ضروری است، آن ها در خدمت ملت هستند و نه آلت اجرای منویات بیگانگان. اگر چه باید این ذهنیت را تغییر داد و انجام آن ضروری است.

در این جا  سعی می شود برخی راهکارهای عملی برای رفع موانع تشکیل نظام حزبی برای ایران ارائه شود.

۱٫انتخابات

انتخابات بستر اصلی و مادر احزاب سیاسی محسوب می شود. باید تلاش شود جدی بودن، بی طرف بودن و سرنوشت ساز بودن انتخابات را در مردم به باوری اساسی تبدیل کرد. این تلاش وظیفه وزارت کشور است که به عنوان مجری انتخابات این فضا را ایجاد کند.

ذهن جامعه باید آماده پذیرش پدیده تحزب باشد، از نظر تاریخی احزاب سابقه خوبی در ذهن جامعه ندارند

دیگر اینکه در انتخابات جایی برای احزاب در نظر گرفته شود تا مردم بتوانند به فهرست گروه، یا احزاب به طور دسته جمعی رای دهند. در کنار این موارد آموزش سیاسی، سخنرانی، کنفرانس و بحث و گفتگو در همه اوقات برای احزاب مجاز باشد.

۲– ضرورت اجماع نخبگان و مسئولان

تا توافق و اجماع نظر بین مراکز قدرت و شخصیت های تعیین کننده و رهبران مذهبی طراز اول نباشد، زمینه های تشکیل نظام حزبی از بالا محقق نمی شود. برای این کار لازم است وزارت کشور طرحی مشتمل بر ضرورت وجود احزاب و فواید عملی و نقش آن در تقویت نظام سیاسی تهیه کند و طی برگزاری همایش هایی و دعوت از سران جناح های مختلف و شخصیت ها و روحانیون بلند پایه، کمیته ای مرکب از هر جناح تشکیل دهد و نوع احزابی که می توانند فعالیت کنند و محدوده اختیارات آن ها را به اطلاع رهبر انقلاب برسانند و نظر ایشان را جلب کنند.

برای تداوم این روند لازم است هر چند سال(چهار یا پنج سال) با توجه به شرایط و اوضاع و احوال زمانه همایش مجددی تشکیل شود و تدابیر جدیدی اتخاذ گردد. اگر این اجماع در بین نخبگان صورت نپذیرد مانع عمده ای بر سر راه تحزب ایجاد می شود.

۳- ضرورت فعالیت های فرهنگی

ذهن جامعه باید آماده پذیرش پدیده تحزب باشد. همان طور که گفته شد از نظر تاریخی احزاب سابقه خوبی در ذهن جامعه ندارند. در غرب نیز حزب وظیفه کسب قدرت سیاسی را بر عهده دارد، که در این راه دروغ و نیرنگ نیز به کار می آید. ذهن ایرانی پذیرای این مفاهیم نیست، بلکه اولویت باید در جهت خدمتگزاری قرار گیرد؛ یعنی از منظری اخلاقی و مذهبی مردم توجیه شوند که احزاب کارکردی خدمتگزارانه دارند. مثلا اینکه حزب در جهت امر به معروف که واجب است حرکت می کنند و سعی شود سازمان احزاب در این جهت شکل بگیرد. دیگر اینکه در این مورد از سنت ها استفاده شود و سنت در خدمت تحزب قرار گیرد تا ذهنیت جامعه مجاب گردد.

https://hoorkhabar.ir/593759کپی شد!
186