یک قرن پیش، چین تکهتکه، تحقیرشده و زیر چکمه استعمار اروپایی و ژاپنی بود. جنگهای تریاک، معاهدات نابرابر و از دست رفتن حاکمیت ملی، خاطرهای شد که هنوز در ذهن رهبران چین زنده است. اما امروز همان سرزمین، دومین اقتصاد بزرگ جهان است؛ «اژدهایی» که بیصدا اما پیوسته، معادلات قدرت بینالمللی را تغییر میدهد.
عمران بائوج خوراک خبرخوان خوراک اتم
تصور کنید نادرشاه افشار به جای آنکه همچون فاتحان قدیم تنها با شمشیر تاریخ را بلرزاند، همچون پتر کبیر روسیه دست به نهادسازی، مدرنیزاسیون و اصلاحات پایدار میزد. امروز ایران چه جایگاهی داشت؟ قدرتی برقآسا اما زودگذر، یا خورشیدی پایدار و ماندگار در روابط بینالملل؟
در جهان امروز، سفارتخانهها دیگر تنها محل تبادل یادداشتهای رسمی و پرچمهای نیمهافراشته نیستند. پشت درهای بسته، در کنار میزهای چوبی صیقلی و زیر نور گرم لوسترهای قدیمی، جنگی بیصدا جریان دارد: جنگی برای فتح بازارها، بستن قراردادهای میلیاردی، و تسلط بر زنجیرههای تأمین جهانی.
زنگزور را «دالان صلح» مینامند، اما هر ژنرال کهنهکار میداند که گاهی امنترین جاده، همان جادهای است که پیشزمینه جنگ بعدی میشود. ایجاد این مسیر، نه فقط ترافیک کالا، بلکه ترافیک نفوذ را نیز تغییر خواهد داد: از دریای سیاه تا دریای خزر، از آنکارا تا سواحل آسیای میانه.
دیپلماسی عقاب یعنی: دیدن فراتر از افق، شکار در لحظه مناسب، و اوجگرفتن با جریان بحرانها.
در آیندهای نزدیک، جنگها شاید بر سر چیپهای هوش مصنوعی، باتریهای هیدروژنی و دادههای کوانتومی باشد، نه بر سر نفت یا زمین.
با الهام از فلسفه هرمنوتیکی هانس-گئورگ گادامر، میتوان به مدلی برای حل منازعات میان ایران و آمریکا دست یافت که بر پایه فهم متقابل، بازسازی روایتها و همکاری فرهنگی-اقتصادی بنا شده است.
اکنون، در جهانی سرشار از قدرتهای خیزان، تهدیدهای چندلایه، و فرصتهای پراکنده، دیگر هیچکس نمیتواند فقط «دوست یا دشمن» باشد. ما وارد دوران موارنه ترکیبی چندجانبه شدهایم؛ دنیایی که خاکستری است، پیچیده است، و تنها بازیگران هوشمند در آن میمانند.
هکر رشد(Growth Hacker) کسی است که با استفاده از خلاقیت، دادهکاوی، آزمایش و تحلیل رفتار مشتری، روند رشد کسبوکار را سریعتر، هوشمندتر و کمهزینهتر میکند.