آقای شریعتمداری! به رویکرد رهبری ایمان بیاورید (احسان رستگار)

طی هفته ی اخیر، آقای حسین شریعتمداری، فعال ترین شخص در اخبار و مواضع سیاسی در رسانه ها بود. این نقش آفرینی در دو قالب صورت گرفت؛ اولی در روزنامه ی کیهان و دومی در برنامه ی تلویزیونی نگاه یک.

علی رغم این که آقای شریعتمداری یک موضوع و سوژه ی کلیشه ای برای رسانه هاست، اما ایشان در هر دو قالب، چه مکتوب و چه صوتی و تصویری چنان ظاهر شدند که مفید دیدم تا نکاتی، ما قل و دل نگاشته شود.

در مورد مناظره ی ایشان با آقای پزشکیان در برنامه ی نگاه یک:

بنا نیست یک جمله را پتک کنیم و بر سر کسی بکوبیم چون با اون مخالفیم، اما اگر آن جمله، فقط یک جمله نباشد بلکه رویکرد و شاه بیت گفتمانی گروهی باشد، دیگر بر کسی حرجی نیست؛ چون در این صورت آن پتک، خودساخته و کوبشش بر سر مبارک صاحب آن نظرات منور، خود خواسته خواهد بود.

با ذکر نکته ی کلیدی فوق، چند مورد از مناظره را از نظر می گذرانیم:

۱-گفتمان سیلی به شقی یا چپ و راست کردن فتنه گر:

آقای شریعتمداری گفتند که اگر ببینید شخصی به کسی سیلی زد، می گویید ظلم شده، اما اگر بعدا بفهمید که پیش از آن سیلی، در کوچه ی پشتی آن شخص فردی را با قمه کشته، آن وقت خواهید گفت که یک سیلی هم کمش بوده.

اگرچه آقای مسعود پزشکیان، پاسخ آقای شریعتمداری را داد، ولی نکته ی تامل برانگیز این جاست که بلاشک این فقط یک مثال نیست، بلکه جهان بینی و نوع تفکر آقای شریعتمداری و همفکران ایشان است. این که اگر کسی خطایی کرد که آن خطا فرضا خیلی بزرگ بود، گناهی کرد که فرضا کبیره بود، خلاف جرمی را مرتکب شد که خیلی آسیب زا بود، می توانیم آن خاطی را بزنیم، آن گناه کار را بی برو برگرد اعدام کنیم، آن مرجم را حلق آویز کرده، بلکه تیرباران کنیم. شاید هم حسب خنک شدن دل ها و حال آمدن جگرهای داغ دیده، روا دیدند که علاوه بر حلق آویز کردن و اعدام آن شخص، قبل اعدام، هر کس رد می شود یک چک و لگد روانه ی وی کند یا مثلاً آب دهان در صورتش بیندازد یا یک مشت بزند به نحوی که دندان ها در دهانش خرد شود هم بد نیست؛ البته شاید باز هم گفته شود که این ها که چیزی نیست، تازه کمش هم هست! بگذریم.

الغرض این که، اسلام ابزاری یا بهانه یا آلت دستی توجیه گر، مستدل و مستند برای خنک شدن دل ما یا برای این که حال ما را بهتر کند نیست. اسلام عزیز نمی فرماید که چون شخصی غلطی هر چند گسترده، گناهی هر چند کبیره، جرمی هرچند نابخشودنی مرتکب شد، بی قاعده و هر طور صلاح دانستیم یا خوشمان آمد، او را از هستی ساقط کنیم! خیر! اسلام می گوید اگر کسی هر جرمی مرتکب شود، حتی شنیع ترین جرم و گناه متصور و ممکن را، برای او مجازاتی توسط قاضی عادل و عالم صادر می شود که در زمان دقیق، در مکان دقیق، به حد و حدود دقیق و توسط فردی خاص باید اجرا شود.

اگر بنا بود اسلام دل و جگر ما را به قدر کافی خنک کند، دیگر آخرت معنایی نداشت و قیامت آن قدر دهشتناک نمی نمود. قیامت دهشتناک است، چون بناست برخی حقوق پایمال شده و غیر قابل تحقق، محقق و اعاده شود.

۲-گفتمان جاسوس بودن سران فتنه:

اگرچه برخی، از ولایت مداری و دلسوز نظام بودن، فقط فحاشی به مخالفین، فتنه گر نامیدن غیر خودی ها و ایجاد تنفر را آموخته اند، اما رواست تا این جا مهم ترین سخنرانی رهبری در باب فتنه که در دیدار با دانش آموزان در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۸۹ فرمودند، بازخوانی شود.

رهبر انقلاب در آن دیدار فرمودند: “چند سالی که بگذرد، آن وقت قلمهای بسته شده‌ی آگاهان بین‌المللی روان خواهد شد، باز خواهد شد، خواهند نوشت. ممکن است من آن روز نباشم، اما شماها هستید؛ خواهید شنید، خواهید خواند که چه توطئه‌ی بزرگی پشت فتنه‌ی سال ۸۸ بود. این فتنه خیلی چیز مهمی بود، قصدشان خیلی قصد عجیب و غریبی بود؛ در واقع میخواستند ایران را تسخیر کنند. اینهائی که عامل فتنه بودند – توی خیابان، یا بعضی از سخنگویانشان – اغلب ندانسته وارد این میدان شده بودند؛ اما دستهائی اینها را هدایت میکرد، نمیفهمیدند. حالا این که چطور بعضی‌ها وارد این میدان شدند، چطور ندانسته به دشمن کمک کردند، خودش تحلیلهای دقیق روانشناختی دارد.”

همان طور که در فراز فوق از بیانات مقام معظم رهبری مشهود است، ایشان از امثال آقای شریعتمداری توقع داشتند تا لا اقل یک لایه در تحلیل فتنه عمیق تر شوند، حداقل یک سطح بیشتر مداقه کنند، به اندازه ی یک گام بیشتر به ماهیت و روند واقع بینانه ی فتنه نزدیک شوند، که متأسفانه این طور نشد؛ چون راحت ترین کار این است که کسی بگوید: ۱- فتنه گران کیستند، ۲- ساکتین فتنه و خواص بی بصیرت و نخبگان دو پهلو چه کسانی بودند، ۳- مارقین، ناکثین، قاسطین، فاسقین و مارقین فتنه را نام ببرید (هر سؤال ۶ نمره + ۲ نمره حضور فعال در تجمعات بصیرانه و جلب رضایت و نظر آقای شریعتمداری).

الغرض این که، واقعیت امر این است که فتنه، اتفاقی بود که ریشه در مسائل پیچیده ی روانشناختی، جامعه شناختی و مردم شناسانه داشت! فتنه یک اتفاق فرهنگی بود که به سیاست گره خورد! اما امثال آقای شریعتمداری، فتنه را روز به روز امنیتی تر کردند و بدین ترتیب یک اتفاق فرهنگی، سیاسی و یک اتفاق سیاسی امنیتی و یک اتفاق امنیتی، شد خط قرمز جامعه، عوام، خواص، دانشجویان و کل کشور به مدت چهار سال!

۳-گفتمان مخالفی نمی بینم؛ چون نه دی واقع شد:

فضای تنگ و تاریک، غبارآلود و پرتنش بعد از فتنه ی ۸۸، باعث شد تا عده ای بگویند ما سبزها بی شماریم و اکثریت مطلق ما و مخالفان اندک ما، مزدوران نظامند و ساندیس خور، طیفی هم بگویند که ما اکثریت مطلقیم و مابقی ضد انقلاب، خس و خاشاک و فتنه گرند. واقعیت داستان این بود که بدون شک طیفی از کسانی که در اعتراضات ۲۵ خرداد ماه، راهپیمایی سکوت کردند، در تظاهرات ۹ دی هم حضور داشتند.

باید بیاموزیم که همه چیز را همان طور که هست ببینیم، نه آن طور که به نفعمان ما و همفکرانمان است یا دوست داریم باشد. واقعیت فتنه هم ۲۵ خرداد ۸۸ است و هم عاشورای ۸۹ و ۹ دی همان سال! واقعیت این است که بخشی از مردم –که ما معتقدیم اقلیتند- نه نظام را قبول دارند و نه امثال ما را.

جالب این جاست که رهبر انقلاب، با مناعت طبع، واقع بینی و درکی درست از شرایط و اوضاع کشور در ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، فرمودند:

ممکن است بعضیها – حالا به هر دلیلی – نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند امّا از کشورشان که میخواهند حمایت کنند، آنها هم باید بیایند پای صندوق رأی. همه باید بیایند پای صندوقهای رأی، حضور خودشان را اثبات کنند.”

فراز فوق، یعنی رهبر انقلاب هم مخالفان نظام را بر رسمیت می شناسند، برای آنان حقوقی برابر با علاقه مندان به نظام قائلند و نمی فرمایند که همه ی مردم دوست دار نظامند!

همین نادیده گرفتن ها توسط دو طرف تندرو منازعه بود که فتنه را متولد کرد. فتنه، فرزند بغض، توهم و دروغ و رذالت بود؛ بغضی که دو طرف افراطی و تفریطی برای حذف یکدیگر داشتند و نمی توانستند هم را تحمل و با یکدیگر مدارا کنند، توهمی که همه طیف خود را اکثریت مطلق می دیدند و دروغی که چنان ملکه ی ذهن عده ای شد که نتوانستند واقعیت و ذائقه ی واقعی مردم را هضم کنند و رذالتی که برخی به خرج دادند و از ساده لوحی نامزدهای مغلوب سوء استفاده و با خوراک دهی غلط، آمارهای ساختگی و شست و شوی مغزی آنان، دو نامزد انتخاباتی را که می توانستند در انتخابات بعدی مجلس و حتی ریاست جمهوری، نقش آفرینی مستقیم یا غیر مستقیم مؤثر داشته باشند را، در صف مقدم فتنه در داخل کشور، قرار داد و به قول مرحوم عسگر اولادی، مفتونشان کردند.

و اما نکاتی ما قل و دل پیرامون اتهامی که آقای شریعتمداری به پروفسور کلارک زد و جوابیه ی حجت الاسلام محمد مطهری به آقای شریعت مداری:

نامه ی ده بندی فرزند هفتم و تنها فرزند روحانی استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری، حق مطلب را ادا کرد، اما چند ذکر چند سطر، در این باب، خالی از لطف نیست:

ایامی که برای تیری میسان در ایران تور تبلیغاتی و استکبارستیزی از برنامه ی راز شبکه ی چهار گرفته تا تالار شهید چمران دانشکده ی فنی دانشگاه تهران، برگزار می شد، برخی اطلاع دادند و اعتراض کردند که این آقا، هم جنس باز است؛ اما تحلیل امثال برادر حسین در آن ایام، این بود که بالاخره ایشان در پازل جمهوری اسلامی ایران دارد بازی می کند و به صلاح نیست ما هر راست را بگوییم! مهم این است که جز راست نگوییم؛ که البته در مورد پروفسور کلارک جز راست هم گفتند.

اولا که هم جنس بازان، بخشی از پازل جمهوری اسلامی ایران هستند؟ ثانیا چطور یک هم جنس باز در پازل می گنجد، ولی یک مدافع حقوق اقلیت ها -که هم جنس بازان هم بخشی از آن اقلیت ها هستند- در پازل نمی گنجد؟! ثالثا آیا هم جنس باز استکبار ستیز، برای ما مفهومی پذیرفته شده دارد که برای وی تریبون مخصوص در همایش «دانشجو و استکبارستیزی» قرار دادند؟

الغرض این که، همین سؤالات اندک فوق است که باعث می شود که اکثر فعالان سیاسی و فرهنگی، به عدالت، انصاف، بی طرفی شما باور ندارند و انتقادات شما را عمدتا غرض ورزانه به شمار می آورند. اگرچه شما را دلسوز می دانند، اما این گفتمان که یک هم جنس باز در امان است وقتی با ماست، ولی یک استاد مدافع حقوق اقلیت ها در گزند است وقتی با ما نیست، اصلاً مطابق تعالیم اسلام نیست

در حرف، همیشه کیهان پیشتاز است؛ در صفحه ی ۶ روزنامه ی کیهان، مورخ ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، حدیثی ذکر شده بود به شرح زیر؛ کاش مدیر مسئول کیهان خودش به صفحات خودش نگاهی می انداخت و عمل می کرد:

“عرب بادیه نشینی نزد پیامبر آمد، رکاب شتر پیامبر را گرفت و گفت: ای رسول خدا، چیزی به من یاد بده که به وسیله آن وارد بهشت شوم! پیامبر فرمود: «آنچه را که دوست داری دیگر مردمان نسبت به تو روا دارند، تو نیز همان را نسبت به آنان روا دار. و آنچه را که ناپسند می داری دیگران نسبت به تو انجام دهند، تو نیز آن را در حق آنان انجام مده. حال، رکاب شتر را رها کن!” [به این معنا که همین یک نصیحت تو را بس است و برو پس زندگی ات] (کافی، جلد ۲، صفحه ی ۱۴)

https://hoorkhabar.ir/86131کپی شد!
118
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.