هویت ایرانی از هویت تمام اقوام حاصل می شود (بختیار پور)

چالش ها و مشکلات قومی را شاید بتوان همزاد خلقت انسان دانست. همان زمانی که فرزندان آدم به خاطر مطامع شخصی و خواست های شخصیشان به جان هم افتادند و در نهایت این جدال به از بین رفتن یکی از آنها انجامید را شاید بتوان آغازگر کشمکش های قومی در جهان دانست. اختلاف نظر و عقیده البته همیشه بد و ویرانگر نیست. در خصوص تفاوت های قومیتی تا آنجا که به حفظ اصالت و تنوع نژادی، حفظ ارزشهای سنتی، ایجاد همگرایی و وحدت میان یک قوم، تحکیم هویت قومی و ملی و… کمک کند نه تنها ضرر و زیانی برای یک نظام نخواهد داشت بلکه میتواند محل و محملی برای ایجاد اتحاد تمام اقوامی که خودشان را متعلق به یک اقلیم و حاکمیت خاص می دانند بشود.
دکتر بختیارپور استاد علوم سیاسی مرکز علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی خوزستان و مشاور امنیتی استاندار خوزستان است که در این مصاحبه ایشان به بررسی و ریشه یابی علت اختلافات قومی در استان خوزستان پرداخته است و ارائه راهکار برای برون رفت از وضعیت حاضر پرداخت.
دکتر بختیارپور در خصوص به وجود آمدن زمینه تنش ها و اختلافات قومیتی در استان خوزستان به ویژه بعد از انقلاب را حاصل یک تفکر در جامعه دانست ایشان در این باره می گوید: تفکر مورد نظر بر این اساس بود که ما برای پیدا کردن هویت ملی، باید یک عملیات پیرایشی انجام دهیم و فرهنگ قومیت ها را بزداییم. باید گفت این اعتقاد و تفکر ریشه در ناسیونالیسم کور زمان شاه داشت. ناسیونالیسم کور ایرانی که مبتنی بر هویت ایرانی صرف است. بدبختانه این نوع تفکر زمینه های واقعی هم دارد و نوشته های فخیم وفاخری در این خصوص به رشته تبع درآمده است.
دکتر بختیارپور به اشتباه مراکز آکادمیک در مورد این موضوع اشاره کرد و آنرا عدم تمایز ما بین هویت ایرانی و فارسی بیان کرد. خطایی که هویت ایرانی انطباق کامل بر هویت فارس می داند در حالی که واقعیت چیز دیگری است. ایشان گفت:به ویژه بعد از انقلاب بر از دست رفتن شکوه و عظمت دوران باستان و آموزه های کوروش و زرتشت و دیگر قهرمانان دوران باستان تأکید زیادی می شود. آنقدر این موضوعات زیاد و مکرر اتفاق می افتند که گاه ما تناقض های زیادی در آنها می بینیم.
دکتر بختیارپور در پاسخ به تفاوت های هویت ایرانی و هویت فارسی گفت: من دانشجویان عربی داشته ام که از نمادهایی مانند فروهر استفاده می کنند و در توجیه دلیل استفاده از این نمادها پاسخ می دهند که باید به اصل ایرانی خود بازگردند. در واقع به نظر می رسد گاهی جوانان فرهنگ و سنت های خود را فراموش کرده وخود را در مقابل فرهنگ غالب که البته فاصله زیادی با شرایط حال و حاضر جامعه دارد مقهور می بینند. این جوانان گاهی خود را در فرهنگ غالب هضم می کنند اما عمدتا افراد در مقابل این موضوع مقاومت می کنند و احساس می کنند که طرح این ایده ها در واقع آنها را از نظام حاکم حذف می کند و انطباق هویت فارسی بر هویت ایرانی به دیگر اقوام و اقلیت های مذهبی را از چرخه حذف می کند.
من در این خصوص سوال مهمی دارم. اگر ما ایران با عظمتی در دوران باستان داشته ایم و این ایران از ماوراء نهر شروع می شد و تا مصر امتداد داشت آیا تمام اقوام این حکومت و امپراطوری بزرگ ایرانی بوده اند؟ طبیعتا خیر، اگر ما می پذیریم و معتقدیم که در گذشته امپراطوری بزرگی داشته ایم باید این را نبز بپذیریم که فرهنگ ها و اقوام گوناگونی نیز در نظام ما وجود داشته است. مگر اینکه بگوییم امپراطوری ما شامل مرکز کشور و شامل اصفهان، شیراز، کرمان، ری و… بوده است. اما امپراطوری که از دامنه هندوکش تا مصر امتداد دارد طبیعتا اقوام گوناگونی نیز در دل خود داشته است.در واقع این قضیه به قول منطقیون عموم و خصوص من وجه است. به این معنی که هر فارس یک ایرانی است اما هر ایرانی فارس نیست.
دکتر بختیارپور در پاسخ به سوالی در مورد جایگاه عرب ها در هویت ایرانی گفت : عرب ها یکی از ارکان هویت ملی ما هستند که با آن ۳۵۰۰ سال هویت مشترک دارند. دیگر اقوام مانند بلوچ ها، کردها، لرها نیز وضعیتی مشابه دارند. در ادبیات تاریخی ما کتاب فاخری به نام دو قرن سکوت وجود دارد.که مطالب مهمی در مورد دویست سال ورود مسلمانان به ایران مباحث مهمی را مطرح کرده است. در دویست سال ابتدای ورود اسلام به ایران، عربیت وارد ایران شد و نه اسلام. ما میدانیم که حضرت علی معتقد به حمله به ایران و هیچ کشور دیگری نبودند. ایشان معتقد بودند که ابتدا باید اسلام و جزیره العرب سامان پیدا کند و پس از آن اندیشه و آیین اسلام به خارج از جزیره منتشر شود.
زمانی که اسلام با جنگاوری و کشورگشایی به سرزمین های اطراف انتقال پیدا کرد هنوز حتی جامعه متوسط اسلامی در شبه جزیره شکل نگرفته بود و مسلمانان گاه با همان تفکر بدوی عربی وارد کشور ما شدند. برخی مسلمانان تا سالها ایرانیان را به عنوان موالی می شناختند.
دکتر بختیارپور با اشاره به پیشرفت دانش در دوران پس از اسلام در ایران گفت: زرین کوب نمیخواست اندیشه اسلامی را مورد انتقاد قرار دهد. سوء استفاده هایی که از این نظر شد برداشت های اینگونه ای را ایجاد کرد. با همه این ضعف ها و فشارها در دو قرن اول اسلام گذشت. اما سوال دیگر من این است. این عظمتی که دوستان در ایران باستان سراغ دارند مستنداتش کجاست؟ امروز در دنیا ایران و ایران اسلامی را به نام ابوریحان، ابوعلی سینا، مولانا، سعدی، فارابی، خوارزمی و دیگر بزرگان می شناسند. یکی از اینها به دوره قبل از اسلام تعلق ندارد. همین مفاخر بزرگ سندهای افتخار آمیزی از فرهنگ ایرانی اسلامی هستند. اسلام در دیگر کشور ها و در شبه جزیره عربستان نیز وجود نداشت. چرا چنین مفاخر بزرگی در این کشورها به وجود نیامند. حتی کلام ما نیز از لحاظ آوایی مشکل داشت و تا وقتی زبان عربی وارد ایران نشد ادبیات ما نیز به این شکل توسعه پیدا نکرد. انعطاف زبانی ما به خاطر ورود و ادغام ادبیات عرب در ادبیات فارسی بود.
یکی از سندهای بسیار قوی ما که گاهی مورد سوء استفاده برخی افراد قرار گرفته است شاهنامه فردوسی است.
اگر زمینه های اجتماعی جامعه عرب زمینه مناسبی بود باید موجب به وجود آمدن تمدنی شکوهمند و توسعه یافته می شد در حالی که میبینیم این اتفاق نیفتاد. و حتی با وجود رسول خدا این موضوع محقق نشد. اما در ایران با وجود حکومت حکام عرب، متعصب و نژاد پرست اموی و عباسی اتفاق افتاد و این به خاطر زمینه های مناسب در جامعه ایرانی بعد از اسلام بود.
دکتر بختیارپور در مورد رویکرد ما در دوران حاضر در مواجهه با اقوام گفت:از تمام این مسائل که بگذریم، متأسفانه مشکل بزرگ در کشور ما این است که اقوام دیگری که جمعا هویت ایرانی را شکل می دهند در نظام ما نادیده گرفته می شوند. بر اساس ایدئولوژی شاه ما نه عرب داشتیم، نه کرد، نه بلوچ نه لر و نه هیچ قومیت دیگری. نظامهای سیاسی گاهی در این خصوص تناقض های آشکاری دارند. نظام ما نه می تواند و نه می خواهد که این تناقض فاحش را ادامه دهد. حتی نظام صدام وقتی مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد مشخص می شود که این نظام نیز تناقض های مشابه و همسویی با نظام شاهنشاهی در خصوص اقوام دارد. صدام ایدئولوژی اسلامی را به عنوان یک ایدئولوژی عربی معرفی می کند و وقتی راه حلی برای هضم و جذب دیگر اقلیت های قومی و مذهبی پیدا نمی کند اعلام می کند که کردها، مسیحی ها، یهودی ها و دیگران نیز می توانند در سایه این ایدئولوژی عربی زندگی کنند. این تناقض به هیچ وجه پذیرفتنی نبود. وقتی یک نظام اعلام می کند که ایدئولوژی عربی است چگونه می تواند توقع داشته باشد که خرده فرهنگ ها و اقلیت ها در سایه آن نظام زندگی کنند. نظام شاه و صدام چنین تناقض های آشکاری داشتند. اما ما نمی توانیم و نباید این تناقض ها را بپذیریم و ادامه دهیم. در نتیجه جایی که هویت ایرانی را منطبق بر هویت فارس بدانیم طبیعتا اجازه بروز و ظهور را به دیگر اقوام نمی توانیم بدهیم.
عزم جدی مسئولان و برنامه ریزی در جهت حفظ احترام اقوام و به رسمیت شناختن آنها در برنامه ریزی ها و سیاست گذاریهای خرد و کلان جامعه، کمک به هنرمندان، شاعران و نویسندگان مربوط به قومیت های مختلف در جهت تولید آثار ادبی در این زمینه، توجه رسانه ها به تفاوت های فرهنگی، نژادی و قومیتی خرده فرهنگ ها، مذاهب و قومیت های کشور و برنامه ریزی در جهت ساخت و تولید آثار فرهنگی فاخر رسانه ای در خصوص اقوام مختلف کشور، آموزش و تعلیم زبان های محلی، صنایع دستی اقوام و کلیه عناصر سنتی اقوام کشور از جمله اقدامات مهمی است که مسئولان را در جهت جلب حمایت اقوام، ایجاد احساس ارزشمندی در آنها و کمک به همگرایی ملی و میهنی کمک خواهد کرد.