آدم برفی در هفت اپیزود (عبدالرحمن نیک سرشت )

عبدالرحمن نیک سرشت
در شهری هنگام زمستان د رحالی که بارش بی امان برف همه جا راسفید پوش کرده بود.کودکان بازی ،کودکان احساس ، چون من شاعرکه گه گاهی برای خلاصی ازآلام زندگانی با سراش شعر ونوشتن مقاله خود را تسکین میدهم.آنها هم مترصد شدند که درمقابل اداره ای در شهر اثر هنری خود را خلق کنند.آنها یک آدم برفی چاق بد قوره ای با توده های برف ساختند که برلبان آن پییپی گذاشتند وباهویجی نوک تیز دماغش راتبئین نمودند.عینک دودی کانگستری برچشمانش نهادند.شالی آبی بر گردن و کلاه قرمزی برسرش پوشیدند . و عصایی از جنس چوب بلوط در دستش گذاشته بودند.
اپیزود اول:
توپ و تشر
…………………..
صبح که کارمندان اداره به سر کار آمدند همگی خوشحال دور این آدم برفی جمع شدند وعکس یادگاری با این کار دستی کودکان می گرفتند.رئیس اداره وقتی دید کارمندانش خوشحال دور آدم برفی جمع شدند و کرکر می خندیدند شکاکانه جلو آمد وبا توپ و تشر کارمندان خود را پراکنده نمود و مشاوران معاونشش را فراخواند که تحقیق کنند تا فلسفه ی وجودی آدم برفی را جویا شوند.او معتقد بود چاقی و بد قوره ای آدم برفی نماد و نشانگر اوست و علت خنده ی زیر دستان براین معنا دلالت دارد.
اپیزود دوم:
حربه های پاچه خوارانه
…………………………………..
یکی از مشاوران رو به مدیر کرد و از باب پاچه خواری گفت. احسنت جناب مدیر بنازم به این تیز هوشی ، بنازم به این فراست ، قربان عجب کشف توطئه ای کردی ، بی شک طراحان آدم برفی درصدد تخریب ما هستند . ببین قربان دماغ نوک تیز  و پیپ د دهان این آدم برفی را شبیه من ساختند و در اصل این اشاره منتسب آن به من  و شماست.
اپیزود سوم
اپیدمی توهم
………………………………….
یکی از معاونین آقای مدیر چون نمی خواست ازقافله ی تقرب جویی عقب بماند . بر آشفته سخنان مشاور را قطع کرد و فریاد بر آورد ” وا مصیبتا ” قربان ببین چقدر عینک دودی این آدم برفی را شبیه به عینک من انتخاب کردند این مخالفان با نشان دادن این عینک قصد دارند ما را به شکل یک باند مافیایی جا بیاندازند.
اپیزود چهارم
علم شنگه
………………….
دو تن از روسای ورزشی جناب مدیر با اشاره به رنگ شال و کلاه آدم برفی سریع وارد جنگ رنگ ها شدند و علم شنگه ره انداختند که شکی به دل راه ندهید که این یک توطئه سیاسی ورزشی می باشد که جناب رئیس باید سریع نسبت به انهدام آدم برفی و شکایت متخلفین اقدام نماید
اپیزود پنجم
عصای دست
……………………
قائم مقام مدیر که مردی کار کشته و از جمله بازنشستگان به کار دعوت شده بود با زیرکی هرچه تمامتر به مدیر گفت قربان این مخالفان باگذاشتن عصایی مانند عصای دست من این سیگنال را به بدخواهان شما داده اند که تنها کسی که پشتیبان وعصای دست تشکیلات است فلانی است و علامت گذاشتند که مرا باید تخریب کنند
اپیزود ششم
شیرتوشیر
………………..
خلاصه مراتب جناب مدیر آنقدر ریسمان و آسمان بازی در آورد. که همه ی شهر متوجه دغدغه ی او شدند. واورژانسی مطالبه ی او در دستور کار قرار گرفت. خلاصه مراتب یک شیر توشیری در تمام امور بوجو د آمد تا آخرالامر فهمیدند که این یعنی ساختن ۀدم برفی با آن شکل وشمایل تفسیری تفصیلی کار دستی ذوقی چند کودک دبستانی بوده
اپیزود هفتم
صدورکیفرخواست
…………………….
قرار گشت اولا اولیاء آن کودکان به جای فرزندانشان تنبیه شوند که چنین فرزندانی متخلف وتوطئه گر را تقدیم جامعه شهری نمودند ودر ثانی کودکان مجورشدند آن آدم برفی ساخت خود را تغییر ماهیت داده ونشانه هایی که مدیر آن اداره تعیین می کنند به آدم برفی جدید تبئین نمایند.
https://hoorkhabar.ir/1411کپی شد!
109
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.