«پهلوان اکبر» حجاریان چگونه اعتدال را به مسلخ برد
سالهای اصلاحات زمانی را شاهد بود که اعتدال با تیغ «پهلوان اکبر» حجاریان به مسلخ رفت.
این روزها و همزمان با اولین سالگرد پیروزی روحانی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، تعریف رابطه اصلاحات و اعتدال بار دیگر به نقل محافل سیاسی کشور به خصوص در میان اعتدالیون و اصلاحطلبان تبدیل شده است.
برخی رابطه اصلاحات و اعتدال را یک عاشقانه زیبا میدانند که در نهایت فرزندی مشترک را به ارمغان خواهد آورد و از سوی دیگرعدهای آن را رابطه سودپرستانه میدانند که در نهایت به تبدیل شدن پُلی برای عبور دیگری خواهد انجامید.
*اعتدال به عنوان میناتوری از اصلاحطلبی اصیل
به طور حتم حسن روحانی نیز به عنوان رئیسجمهور یازدهم از اهمیت تعریف این رابطه بهتر از هر کس دیگری مطلع است و شاید هنوز صدای فریاد برخی حاضران هنگام ادای احترام به مرقد بنیانگذار کبیر انقلاب حضرت امام (ره) در اولین روز پس از پیروزی در انتخابات برای حضور «محمدرضا عارف» کاندیدای مستعفی اصلاحطلبان در ترکیب اصلی دولت را به خاطر داشته باشد اما در این میان به نظر میرسد، فعالان اصلی جبهه اصلاحات به گونهای دیگر میاندیشند و هیچگونه افتراقی بین اندیشه اعتدال و اصلاحطلبی را به رسمیت نمیشناسند.
تفکری که در آن اعتدال تنها نمونه میناتوری از اصلاحطلبی اصیل به شمار میرود.
*روحانی به نفع خاتمی کنارهگیری میکرد
به عنوان مثال محسن آرمین از اعضای سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در گفتوگویی با نشریه آفتاب یزد که در هفتم خرداد ماه سال جاری منتشر شده است، رای مردم در انتخابات ۲۴ خرداد ماه بیان همان مطالبات قدیمی تاریخی اصلاحطلبانه در دایره محدودتر عنوان میکند.
وی در ادامه اعتدال را در واقع در برگیرنده بخشی از خواستهها، اهداف و آرمانهایی است که جامعه ایران در چارچوب جنبش اصلاحی دنبال میکند، تعریف کرده و حتی از امکان کناره گیری روحانی به نفع خاتمی در صورت حضور رئیسجمهور اسبق سخن میگوید.
*روحانی در زمین و مسیر اصلاحطلبی با مشی اعتدالی
عبدالواحد موسوی لاری از اعصای مجمع روحانیون مبارز نیز در مصاحبه دیگر در خردادماه سال جاری با روزنامه آرمان این نظر را تایید میکند و با اشاره به این که انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ نشاندهنده زنده و پویابودن جریان اصلاحطلبی و درجه تاثیرگذاری بالای آن در سرنوشت کشور است، میگوید: «آقای روحانی به صراحت و قاطعیت تابلوی اصلاحطلبی را سرلوحه کار خود قرار داده بود و بدون اینکه ادعا کند عضوی از جریان اصلاحطلبی است و بر آرمانهای اصلاحطلبی تاکید و پافشاری میکرد».
وی درادامه مدعی میشود:« شعارهایی که روحانی در تبلیغات انتخاباتی مطرح کرد و امروز نیز در گفتار و رفتار به آن پایبند هست، شعارها و آرمانهای اصلاحطلبی است و بنابراین روحانی بدون اینکه خود را اصلاحطلب معرفی کند، در زمین و مسیر اصلاحطلبی با مشی اعتدالی حرکت میکند».
صادق زیبا کلام نیز در مصاحبهای که روز دوم تیرماه انجام شد به صراحت این نکته را مورد تاکید قرار میدهد که «”اگر و اگر” بدنه اجتماعی اصلاحطلبان به سمت آقای روحانی نرفته بود آقای روحانی فینفسه یکی دو میلیون رای بیشتر نداشت.»
با چنین تعریفی از اعتدال عملا مسئله رابطه این مشی و خط فکری با اصلاحات جایگاهی در فضای سیاسی کشور نخواهد داشت چرا اصلاحطلبی محاط بر اعتدال است و اعتدالیون فاقد یک نحله سیاسی و فکری جداگانه هستند ولی آیا اصلاحطلبان اعتدالیون را همواره این چنین “خودی” فرض میکردند؟
*گرای توپخانه اصلاحطلبان بر روی اعتدال
گذشته چراغ آینده است و تجربیات قبلی همواره به عنوان محکی برای سنجش صداقت سلوک فعلی افراد شناخته میشود و مشی اعتدال نیز به عنوان یک جریان و نحله فکری فراز و فرودهای فراوانی در طول تاریخ حیات خود داشته است.
شاید پاییز و زمستان سال ۱۳۷۸ را بتوان به عنوان اولین تاریخ جدی حضور جریان اعتدال در فضای سیاسی کشور محسوب کرد. زمانی که حزب اعتدال و توسعه به عنوان یک بازیگر جدی وارد عرصه انتخابات مجلس ششم شورای اسلامی شد.
بنیانگذاران حزب عدالت و توسعه درپاییز همان سال و پس از دیدار با هاشمی رفسنجانی درعملی کردن تصمیم خود برای حضور در انتخابات جدیتر شدند و در قالب یک فهرست جامع در انتخابات شرکت کردند که بعدها محمدباقر نوبخت از همین فهرست به عنوان نماینده مردم رشت در مجلس ششم فراکسیون اعتدال را تشکیل داد.
صرفنظر از نتیجه انتخابات، رصد فضای مطبوعاتی و رسانهای آن زمان این نکته را میرساند که حضور این فهرست و به خصوص هاشمی رفسجانی که عملا پرچمدار اصلی آن جریان محسوب میشد، تاثیری قابل توجه در جهتگیری توپخانه رسانهای جریان تندروی اصلاحطبان داشت.
*”پهلوان اکبر” وارد میشود
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار با بنیانگذاران حزب اعتدال و توسعه با تاکید بر این که « اداره کشور توسط یک جناح برای کشور فاجعهانگیز است، اتحاد همه نیروهای معتدل در دو جناح برای توسعه سیاسی- اقتصادی و تقویت ستونهای نظام را خواستار شد».
در آن زمان اتفاقاتی همچون وقایع کوی دانشگاه در تیر ماه سال ۱۳۷۸، تندرویهای بی حد و حصر رسانهای و حرکتهای ساختارشکنانه اصلاحطلبان تندرو بسیاری از دلسوزان نظام از جمله هاشمی رفسنجانی را به تکاپو برای ارائه راهکارهایی جهت خروج فضای سیاسی کشور از آن وضعیت انداخته بود.
مطرح کردن جریان اعتدال به عنوان یک خط جدید سیاسی و معرفی آن از سوی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در یکی از خطبههای نماز جمعه به سرعت مرجع ضمیر خود را پیدا کرد و وظیفه تخریب آن به اکبر گنجی قهرمان آن روزهای رسانههای اصلاحطلب محول شد.
*تیراژ ششصد هزار تایی «عالیجناب سرخپوش» تا انتخابات مجلس
اکبر گنجی که به تعبیر سعید حجاریان تئوریسین جریان اصلاحطلب در روزهای اعتصاب غذای وی «پهلوان اکبر» نامیده شد، لیدر اصلی جریان اصلاحطلب در بهار ادعایی مطبوعات آن زمان بود.
وی که در اوایل دهه هفتاد به حلقه کیان که اتفاقا ارتباط نزدیکی نیز با اشخاصی همچون سعید حجاریان، محسن آرمین، علوی، عمادالدین باقی، مرتضی مردی ها، آرش نراقی، ابراهیم سلطانی، محسن سازگارا، جواد کاشی، حسین قاضیان، ناصر هادیان، مصطفی تاجزاده داشت، پیوست.
گنجی که به علت سخنرانی توهینآمیز خویش در دانشگاه شیراز تحت عنوان «تلقی فاشیستی از دین» مدتی در زندان به سر می برد، بعد از آزادی و آغاز دوران اصلاحات عضو شورای سردبیری نشریه “راه نو” و نیز برخی از روزنامههای زنجیرهای آن دوران از جمله صبح امروز، خرداد، فتح و برخی روزنامههای دیگر درآمد و یادداشتهای وی گاه در ده روزنامه به صورت همزمان چاپ میشد.
شاید بتوان دوران اوج وی را زمان انتشار کتاب “عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری” دانست که با همت وزارت ارشاد دوران مهاجرانی و تا پیش از انتخابات مجلس ششم به تیراژ ششصد هزار جلد رسید.
کتابی که انتشارهمزمان آن با اعلام آمادگی شخصیت اصلی آن برای حضور در انتخابات مجلس و معرفی اعتدال به عنوان یک جریان جدید در کشور سخت معنیدار شد.
*گنجی : اعتدال مشکلات جدی تئوریک دارد
یکی از مهمترین فصلهای مهم این کتاب که به صورت مستقیم به اعتدال و نظریات پیرامون آن میپردازد، بخش «فقر و مسکنت نظریه اعتدال» که شامل صفحات ۱۵۷ تا ۱۷۷است.
در این فصل از کتاب اعتدال به عنوان یک معیار نامشخص برای داوری ذکر میشود که مشکلات ساختاری جدی تئوریک دارد.
در این باره گنجی در صفحه ۱۶۱ این کتاب با اشاره به اینکه حد وسط معیار دقیقی نیست تا بتوان بر اساس آن یک سیستم اخلاقی را سامان داد، مینویسد: «حد وسط در مقام تشخیص به نظر سلیقه و منش افراد و نیز به اوضاع و احوالی که در آن قرار میگیرند بستگی دارد. یک رفتار را ممکن است یک نفر مصداق افراط دیگری مصداق تفریط و سومی مصداق حد وسط بدانند و هیچ ملاکی برای داوری بین این سه نظر وجود ندارد».
وی با اشاره به اینکه ملاک همگانی و عینی برای تشخیص این حد وجود ندارد در بخشی از صفحات ۱۶۴ مینویسد:«کل نظریه اعتدال فاقد هیچگونه دلیل عقلی یا تجربی است».
گنجی در صفحه ۱۶۶ نیز آورده است:«حتی با وجود اینکه در برخی از روایات دینی اعتدال به عنوان یک پیش فرض دینی مطرح شده اما در برخی از آیات حتی به جای میانهروی بر سبقتجویی نیز تأکید شده است.»
*معیاری برای تشیخص کندروی و تند روی وجود ندارد
گنجی در بخش دیگری از این فصل و در صفحه ۱۶۶مینویسد:«نظریه اعتدال معیار پیشینهای برای تمیز اعتدال از افراط و تفریط عرضه نمیدارد از این رو هر فرد یا هر گروهی در عمل خود را مصداق اعتدال و مخالفان را افراطگرا یا تفریطگر میدانند. دیگران افراطی هستند چرا که با افکار و رفتار من مخالفند اما مشکل آن است که نظریه اعتدال هیچ معیار ذهنی برای تشخیص این امور در اختیار نمیدهد و لذا اثبات تندروی و کندروی یا چپروی یا راستروی یا معتدل بودن بر مبنای این تئوری کاری غیرممکن است».
البته نویسنده عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری در ادامه اینگونه مینویسد:« این سخنان به معنای مخالفت با اعتدال و دفاع از افراطیگری نیست اما هیچ معیار پیشبینی برای تشخیص تندروی، افراطیگری، راستروی و چپروی وجود ندارد و در نهایت توسل به این مفاهیم به خودخواهی و خودشیفتگی منتهی شد چرا که هر فرد یا گروهی خود را قطب عالم سیاست فرض کرده و دیگران را به میزان فاصلهای که از خود دارند افراطی یا تفریطی میخوانند».
*عالیجناب سرخ پوش مصداق اعتدال است؟
گنجی در ادامه این فصل و در صفحه ۱۶۷ با اشاره مستقیم به هاشمی رفسنجانی که مطرح کننده اصلی این بحث در فضای سیاسی کشور است، مینویسد:« آیا عالیجناب سرخپوش با رفتارهایی که تا کنون داشته مصداق اعتدال است یا اعتدالگراست؟ آیا زبان تحلیلگر و دشمنخوان هاشمی رفسنجانی از اعتدال حکایت دارد. آیا استفاده هاشمی از تریبون نمازجمعه و صدا و سیما برای انتخابات معیاری از اعتدال است».
نویسنده در ادامه این فصل برخی از مطالب تاریخی را به عنوان عدم صلاحیت هاشمی رفسنجانی برای مطرح کردن بحث اعتدال مطرح میکند و در صفحه ۱۷۱ مینویسد: «برخی از دلنگرانان تندروی و انقلابیگری در مرحله اول مصلحت را جایگزین حقیقت کردند اما در مرحله بعد مصلحت را فراموش کردند و به جای نشان دادن اینکه انتشار فلان فکر یا فلان یادداشت برخلاف مصلحت بوده به دنبال کشف انگیزههای نفسانی مصلحان روان شدند».
گنجی ورود مفاهیمی همچون تند و افراطی به واژگان سیاسی کشور را جلوگیری از انتشار برخی حقایق عنوان میکند.
*اعتدال زمینهای برای به خطر اندختن مردمسالاری و آزادی تمام عیار
در نهایت نویسنده عالیجناب سرخپوش در صفحه ۱۷۵ این کتاب اعتدال را زمینهای برای به خطر انداختن مردمسالاری و آزادی تمام عیار عنوان میکند.
انتشار این فصل به همراه بخشهای دیگری از این کتاب همچون «هاشمیرفسنجانی و دموکراسی»، «روشنفکران و گفتمان عالیجناب سرخپوش» پاسخی محکم به اعتدال و نظریه مطرح شده از سوی هاشمی رفسنجانی بود.
*میانهروی که زیر بهمن تند روی له شد
البته در این میان برخی شخصیتهای اصلاحطلب نیز بودند که از حضور جریان اعتدال در انتخابات استقبال کرده و در دورههای مختلف همچون جریان فتنه در سال ۱۳۸۸ تلاش میکردند تا از برخی تندرویها در جبهه اصلاحات جلو گیری کنند، اما عملا تلاشهای زیر بهمنی از فشار جناح های تندرو اصلاحطلب دفن شد و به جایی نرسید.
البته فشار اصلاحطلبان تندرو به هاشمی تا بدین جا خاتمه نیافت بلکه فضاسازیهای رسانهای تا بدان جا ادامه یافت که حضور هاشمی با شعار اعتدال به عنوان نوعی عقبگرد برای فضای سیاسی کشور تلقی شد.
محمدرضا جلاییپور در هفتم دی ماه ۱۳۷۸ طی سخنانی در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی و پیش از انتخابات میگوید: « از حضور هاشمی نباید ترسید، زیرا وی نمیتواند جلوی روند کنونی اصلاحات را در ایران بگیرد. تحولات اصلاحی در ایران تا این اندازه شخص محور نیست که با حضور کسی، کند یا تند شود و هرگز، به عقب نیز باز نمیگردد».
*هاشمی عقب میکشد
عباس عبدی نیز طی سخنانی در ۱۴ دی ماه ۱۳۷۸هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۲ دیگر یک رئیسجمهور به تمام معنا نمیداند و میگوید: «در ابتدای ریاست جمهوری خود گفته بود که خواستار یک کابینه سیاسی نیست و میخواهد یک کابینه کار داشته باشد در حالیکه بعدا مشخص شد وزرای او اهل کار هم نبودند».
علی شکوریراد نیز در ۲۰ دیماه همان سال و در جمع دانشجویان در سخنانی مشابه تحلیلی اینگونه ارائه میدهد و میگوید« افراد مخالف توسعه سیاسی میخواهند با دعوت از آقای هاشمی، شرایط توقف توسعه سیاسی را پدید آورند».
کار در نهایت به جایی میرسد که بعدها هاشمی از حضور در ادامه رقابتها انصراف میدهد و در موقعیتهای گوناگون به عنوان یکی از خاطرات تلخ خود برای حضور در عرصه سیاسی یاد میکند.
*آیا تاریخ تکرار میشود
از سالهای ۱۳۷۸ تا کنون زمان زیادی گذشته است، دو دولت عوض شدهاند و دولت جدید با شعار اعتدال میداندار ادامه کشور است.
به نظر میرسد، اصلاحطلبان هم چنان همکاری خود را با دولت اعتدال ادامه خواهند داد، اما شاید زمانی برسد که همچون سالهای نه چندان دور باز هم اعتدال مانعی در برابر آزادی و دموکراسی مطلق شود.
پاسخ به این سؤال به طور حتم نیاز به زمان دارد، اما اصلاحطلبان نه میتوانند تعلق فکری خود را به نویسنده عالیجناب سرخ پوش منکر شوند و نه موضعی که در مقابل اعتدال و اعتدالیون داشتهاند. شاید باز هم تاریخ تکرار شود.
منبع : فارس