صلحی که کسی جرأت گفتنش را ندارد/ چرا ایران، آمریکا و اسرائیل در چرخهای از تنش گیر افتادهاند و راه خروج کجاست؟
هورخبر – در خاورمیانه، جنگها همیشه با گلوله شروع نمیشوند؛ بعضی جنگها سالها قبل، در ذهنها، روایتها و ترسها آغاز شدهاند.
امروز وقتی از تنش میان ایران، ایالات متحده آمریکا و اسرائیل سخن میگوییم، بسیاری از مردم با صداقت میپرسند: «چرا این همه دشمنی؟ چرا نمینشینند توافق کنند و تمام؟»
پاسخ ساده نیست، اما حقیقتی تلخ در دل آن پنهان است: مسئله این سه بازیگر، فقط سیاست خارجی یا اختلافات مقطعی نیست؛ مسئله «بقا»، «هویت» و «ترس از حذف شدن» است.
ایران میترسد که هر عقبنشینی، آغاز یک سراشیبی خطرناک باشد. اسرائیل میترسد که هر تأخیر، تهدیدی غیرقابل بازگشت بسازد. و آمریکا نگران است که اگر فشار نیاورد، نظم مطلوبش فرو بریزد.
در چنین فضایی، هیچکس خود را آغازگر جنگ نمیداند، اما همه در حال حرکت بهسوی آن هستند.
ایران در حافظه تاریخی خود، بارها هزینه اعتماد را پرداخته است. از کودتا و تحریم گرفته تا خروج یکطرفه از توافقها. در این ذهنیت، امتیاز دادن نه نشانه عقلانیت، بلکه نشانه ضعف تلقی میشود. به همین دلیل، صبر در رنج، بر رفاه در تسلیم ترجیح داده میشود.
اسرائیل اما با روانشناسی «فردا دیر است» زندگی میکند. کشوری کوچک با خاطرهای بزرگ از تهدید. برای اسرائیل، ابهام خطرناکتر از تقابل است.
او بهدنبال حذف تهدید است، نه مدیریت آن.
آمریکا نیز میان دو تناقض گرفتار است: از یکسو نمیخواهد وارد جنگی پرهزینه شود، و از سوی دیگر نمیخواهد اجازه دهد بازیگری خارج از قواعدش قدرت بگیرد.
نتیجه، سیاست فشار همراه با دعوت به مذاکره است؛ سیاستی که بیش از آنکه اعتماد بسازد، سوءظن تولید میکند.
صلح واقعی زمانی متولد میشود که هر سه طرف احساس امنیت کنند. نه امنیت نظامی صرف، بلکه امنیت روایتی و روانی. صلحی که در آن هیچکس احساس تحقیر، حذف یا فریب نکند.
صلح واقعی نیازمند توافقی چندلایه است: توافقی که شفاف باشد، قابل راستیآزمایی باشد و منافع اقتصادی و امنیتی ملموس برای همه ایجاد کند.
صلح در خاورمیانه بیش از هر چیز، شجاعت میخواهد؛ شجاعت تغییر روایتها، شجاعت دیدن امنیت در بقای دیگری، و شجاعت پذیرفتن اینکه هیچکس قرار نیست حذف شود.
تا آن روز، تنشها مدیریت میشوند، اما صلح… همچنان پشت در میماند.