مدل هرمنوتیک گادامری برای حل منازعات ایران و آمریکا: درس‌هایی از آشتی اروپا

با الهام از فلسفه هرمنوتیکی هانس-گئورگ گادامر، می‌توان به مدلی برای حل منازعات میان ایران و آمریکا دست یافت که بر پایه فهم متقابل، بازسازی روایت‌ها و همکاری فرهنگی-اقتصادی بنا شده است.

هورخبر –  آشتی اروپا پس از جنگ جهانی دوم یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های حل منازعه از طریق بازنویسی روایت‌های تاریخی، گفت‌وگوی تمدنی و ایجاد افق‌های مشترک است. با الهام از فلسفه هرمنوتیکی هانس-گئورگ گادامر، می‌توان به مدلی برای حل منازعات میان ایران و آمریکا دست یافت که بر پایه فهم متقابل، بازسازی روایت‌ها و همکاری فرهنگی-اقتصادی بنا شده است.

در این مقاله، ابتدا فلسفه گادامر و رویکرد او به گفت‌وگو و حقیقت را مرور می‌کنیم، سپس روند آشتی اروپا را تحلیل کرده و در نهایت یک مدل هرمنوتیک عملی برای حل منازعات ایران و آمریکا ارائه می‌دهیم.

۱. فلسفه گادامر و مفهوم «افق مشترک»
هانس-گئورگ گادامر، شاگرد هایدگر، باور داشت که فهم، محصول «برخورد افق‌ها» است. او تأکید می‌کرد که حقیقت، نه در گزاره‌های ثابت، بلکه در گفت‌وگوی زنده میان فرهنگ‌ها و تاریخ‌ها آشکار می‌شود.

در روابط بین‌الملل، این نگاه می‌تواند چارچوبی نوین ایجاد کند: کشورها نه به‌عنوان بازیگران ایستا، بلکه به‌عنوان روایت‌های تاریخی در حال تعامل دیده می‌شوند. در این حالت، مذاکره به جای چانه‌زنی، به فرایند «فهم و بازشناسی افق‌ها» تبدیل می‌شود.

۲. تجربه آشتی اروپا پس از جنگ جهانی دوم
بعد از جنگ جهانی دوم، اروپا در بحرانی عمیق از نظر اقتصادی و اخلاقی قرار داشت. دشمنی‌های تاریخی میان فرانسه و آلمان می‌توانست اروپا را برای دهه‌ها بی‌ثبات کند. اما رهبران اروپا تصمیم گرفتند به‌جای تکرار چرخه نفرت، تاریخ خود را بازخوانی و افق مشترکی بسازند.

اقداماتی مانند «جامعه زغال‌سنگ و فولاد اروپا»(ECSC) و پیمان الیزه ۱۹۶۳ به عنوان گام‌های اولیه همکاری، اعتمادسازی را به همراه آوردند. همچنین، پروژه‌های فرهنگی مشترک، آموزش نسل جدید و نگارش کتاب‌های تاریخ مشترک باعث شد ملت‌ها از زاویه‌ای تازه به گذشته نگاه کنند و «ما»ی اروپایی بسازند.

۳. درس‌های اروپا برای حل منازعات ایران و آمریکا
روابط ایران و آمریکا سال‌هاست که تحت تأثیر روایت‌های متقابل از بی‌اعتمادی و دشمنی قرار دارد. با نگاهی هرمنوتیکی، می‌توان راهی برای بازسازی این رابطه یافت:

پذیرش گذشته:هر دو طرف باید تاریخ خصومت را مرور کنند(۲۸ مرداد، بحران گروگان‌گیری، تحریم‌ها و دخالت‌ها) و با شفاف‌سازی این تاریخ، به فهم متقابل برسند.

ایجاد افق مشترک: یافتن منافع مشترک مانند امنیت منطقه‌ای، ثبات اقتصادی، یا مبارزه با تهدیدات جهانی می‌تواند پایه همکاری باشد.

زبان مشترک: دیپلماسی عمومی، رسانه‌های فرهنگی و دانشگاهی می‌توانند فضای گفت‌وگوی غیرسیاسی بسازند.

همکاری اقتصادی: پروژه‌های مشترک در حوزه انرژی، محیط زیست یا بازسازی عراق می‌توانند اعتماد عملی ایجاد کنند.

هویت جدید: ساخت یک روایت منطقه‌ای مشترک که ایران و آمریکا را به‌عنوان بازیگران مسئول در نظم جدید جهانی معرفی کند.

۴. مدل هرمنوتیک گادامری برای دیپلماسی ایران و آمریکا

بر اساس فلسفه گادامر، این مدل شامل ۵ گام است:

۱. گفت‌وگوی اصیل: ایجاد کانال‌های فرهنگی و علمی برای شناخت متقابل.

۲. بازنویسی روایت‌ها: تغییر تصویر دشمن در رسانه‌ها و تاریخ رسمی.

۳. پروژه‌های مشترک اقتصادی: همانند ECSC اروپا، پروژه‌های اقتصادی می‌توانند پلی برای همکاری باشند.

۴. آموزش و فرهنگ: تولید فیلم‌ها، مستندها و کتاب‌های مشترک برای نسل جوان هر دو کشور.

۵. ایجاد زبان مشترک در دیپلماسی: جایگزین کردن زبان تهدید با زبان همکاری و فهم.

۵. نتیجه‌گیری
تجربه اروپا نشان داد که حتی عمیق‌ترین دشمنی‌ها می‌توانند با «فلسفه فهم متقابل» و «پروژه‌های مشترک» به همکاری پایدار تبدیل شوند.

اگر ایران و آمریکا بتوانند افق‌های فرهنگی و تاریخی خود را با هم در دیالوگ قرار دهند، امکان ساخت یک آینده مشترک وجود دارد.

همان‌گونه که گادامر می‌گفت: «حقیقت در گفت‌وگو متولد می‌شود.» این جمله می‌تواند راهنمایی برای آینده روابط ایران و آمریکا باشد.

https://hoorkhabar.ir/717696کپی شد!
28
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.