به یاد شهدای معدن طبس
هورخبر – سال ۹۸ در معاونت رفاه فیلم کوتاهی درباره حوادث ناشی از کار ساختیم. در آنجا نشان دادیم که مقصر کیست و چه باید کرد. آخر شب شنبه خبر معدن ذغالسنگ «معدنجو» را که شنیدم، به خودم گفتم دوباره ساختار اداری و اجرائی کشور قربانی گرفت. زحمتکشترین انسانها قربانی ناکارآمدیهای نظام اداری شدند. حالا دیگر من در رأس یک بخش نظام اداری قرار دارم؛ آنهم بخشی که مسئول جان کارگران ایران است و از این بعد هیچکس به اندازه من مقصر حوادث ناشی از کار نیست.
به طبس که رسیدیم، دیدم قصه همان قصه معدن یورت است. به دنبال «سلطان» یا «مقصر اصلی» هستند. در ۱۲ سال از سال ۷۶ تا ۸۸ در دو حادثه معدن رودبار و معدن کرمان در مجموع ۳۲ نفر شهید شدند و از سال ۹۱ تاکنون یعنی در ۱۲ سال ۱۱۴ نفر. از این تعداد ۹۴ نفر در دو حادثه معدن یورت در سال ۹۶ و معدن معدنجو جان باختند. برداشت از معادن به لایههای عمیقتر رسیده و احتمال حادثه افزایش یافته در حالی که دانش ایمنی ارتقا نیافته است.
در همه این حوادث به شناخت مقصران فردی بسنده کردهایم و تغییری در فرایندها و نظامهای ایمنی در دستور کار قرار نگرفت. این نحوه برخورد با حوادث تکرارشونده چیزی بیش از سادهسازی موضوع نیست.
از همین رو در اولین مصاحبه بهگونهای موضعگیری کردم که گلایه بسیاری افراد از جمله دوستان نزدیکم را در پی داشت. موضعگیری من به دو علت بود؛ اول آنکه با اداره کار شهرستان طبس اول صبح روز بعد از حادثه صحبت کردم و پرسیده بودم آخرین بازرسیها کی بوده است؟ گفتند: ۲۸ مرداد ماه و پاسخ شرکت در ۶ شهریور ارسال شده است.
معیشت مردم شهر ۴۰ هزار نفری طبس بر معدن استوار است. در هشت معدن زیرزمینی و ۱۶ معدن روباز ذغالسنگ و چند معدن دیگر، ۱۴ هزار کارگر مشغول کارند. اداره کار سالی دو بار از این معادن بازرسی میکند. در شهرها و کارگاههای دیگر بازرسی به علت کمبود نزدیک به ۸۰۰ بازرس، هر چند سال یک بار انجام میشود. دوم و مهمتر آنکه تجربه متروپل آبادان را از سر گذرانده بودیم. آن موقع مسئولیتی نداشتم اما به عنوان یک آبادانی از اینکه مردم خشمگین مغازه فردی را آتش زده بودند هم شرمنده بودم و هم میترسیدم. مبادا آتش انتقام شعلهور شود. از همینرو معتقد بودم که باید مردم را به آرامش دعوت کنیم.
اما دلیل اصلی محتوای مصاحبهام گشودن راهی بود که به آن ایمان دارم. مقصر اصلی ساختارها هستند و همه ما و محرومترینهایمان یا به اصطلاح کاملا درستی که فراموش کردهایم؛ «مستضعفان»، قربانی ساختارها هستند. ساختارهایی که پیدا و پنهان بر ما حاکماند و ما باید آنها را اصلاح کنیم. نخستین گام اصلاح واقعی این است که نخواهیم با سخنان هیجانی جامعه کارگری را فریب دهیم و چندی بعد دوباره شاهد حادثه دردآور دیگری باشیم.
اولین ساختاری که قربانی میگیرد، معدنکاری سنتی است. تفاوت معدنکاری سنتی با مکانیزه مثل خانه خشتی و خانه مهندسی است که در برابر هشت ریشتر زلزله مقاوم است. تا نبینید تفاوت این دو درک نمیشود، جهانی متفاوتاند. اما چرا از بیش از ۲۰۰ معدن ذغالسنگ کشور فقط یک معدن مکانیزه است؟ برخی از معادن به لحاظ فنی امکان مکانیزهشدن ندارند. جدا از این مشکل که باید در هر مکان به طور جداگانه بررسی شود، مشکل دو چیز است: اول آنکه این معادن را به تعداد زیادی بهرهبردار واگذار میکنند که قادر به مکانیزهسازی آن نیستند و دوم و مهمتر آنکه اقتصاد معدن چندان سودآور نیست که بخش خصوصی آن را مکانیزه کند. «ذوبآهن اصفهان» خریدار انحصاری ذغالسنگ است و قیمت ذغالسنگ داخلی نصف قیمت جهانی تعیین شده است. واردات ذغال با یک قیمتگذاری ضد تولید داخلی، سودآور شده است. هرچند کیفیت ذغال وارداتی با %