بدبینی سیاسی، خطر بزرگ فروپاشی طبقه متوسط
هورنیوز – جمعیتی که اگر در میان معضل بیکاری تنها رها شود آسیبهای دامنگیری را متوجه جامعه میکند که شاید نشود در مدت کوتاهی آن را جبران کرد. چند روز قبل بود که «مریم دانشور» مدیر موسسه خیریه «مهرآفرین» با توجه به گزارشهای این موسسه در حساب اینستاگرامی خود نوشت که «بیخانمانی مادران و کودکان به طور محسوس رو به افزایش است. مردانی که به دلیل اعتیاد و بیکاری نمیتوانند هزینههای زندگی را پرداخت کنند و همسر و بچههای خود را رها میکنند و میروند.» قطعا نتیجه چیزی به نام «بیکاری» نباید چندان با گزارش موسسه مهرآفرین متفاوت باشد.
به تعبیر یک جامعهشناس «جهان امروز تبدیل به جهان مادیات شده است و ما امروز با چیزی به نام «شِی سَروری» روبهرو هستیم که ارزش افراد به داراییهایشان است، حالا در لایههای پایین این دارایی معنی کیفیت در زندگی پیدا میکند و اگر درآمد و پولی نباشد مشکلات زیادی برای جامعه با خودش به همراه دارد.»
نکتهای که «امانالله قراییمقدم» به آن اشاره میکند در راستای خبرها و رویدادهای تلخی است که این روزها شاهد آن هستیم، بیکاری به تعبیر این جامعهشناس «امالفساد» است و اگر کاری برای کمرنگ شدن آن صورت نگیرد، آسیبهای اجتماعی خود را بیش از این هویدا میکنند. چند روز گذشته بود که مرکز آمار ایران نرخ بیکاری در بهار امسال را منتشر کرد، گزارشی که در آن نشان میدهد ۱۵استان در ایران دارای نرخ بیکاری دو رقمی هستند.
البته گروهی معتقدند با تغییر تعاریف از جمعیت شاغل و بیکار همه این آمارها میتواند تغییر کند، اما به صرف استناد به همین اعلامِ مرکزِ آمار نکته جالب این است که مثلا استان لرستان که با ۲۱درصد بالاترین نرخ بیکاری را دارد همین استان طبق گزارش این مرکز جز استانهای با میانگین سنی ۳۰٫۵سال است، یعنی جز استانهای میانی از حیث میانگین سنی محسوب میشود.
اتفاقی که برای استانهای پیر(از حیث میانگین سنی) مانند تهران، مازندران و گیلان برعکس است.یعنی گیلان با میانگین سنی ۳۵٫۵سال به عنوان پیرترین استان دارای نرخ بیکاری ۹درصد است یا مازندران با میانگین سنی ۳۴سال دارای نرخ بیکاری ۶٫۲درصد است، همچنین تهران با میانگین سنی ۳۳٫۲سال دارای نرخ بیکاری ۸٫۸ است.
با مقایسه هر دو جدول که در سایت مرکز آمار موجود است، مشاهده میکنیم هرچقدر که جمعیت یک استان جوانتر باشد، میزان بیکاری آن بیشتر است.سیستان و بلوچستان با میانگین ۲۳٫۵سال، نرخ بیکاری دو رقمی ۱۳٫۱درصدی دارد، استان کهگیلویه و بویراحمد با میانگین سنی ۲۸٫۶سال دارای نرخ بیکاری ۱۲٫۶درصد است، این اتفاق نه به آن معنا است که جمعیت جوان سبب افزایش بیکاری میشود، بلکه به آن معنا است که مدیریتِ توسعه جمعیت و رشد اشتغال با یکدیگر تناسب نداشته است.
به گفته قراییمقدم «مسئول همه اینها دولتهایی هستند که از یک طرف میگویند فرزند بیاورید، اما از سویی دیگر برای اشتغال دست روی دست گذاشتهاند.» حالا این مدیریت غلط و بیکاریای که محصول آن است سبب شده جامعه با آسیبهای بعدی روبهرو شود؛ چراکه جامعهشناسها معتقدند آسیبهای اجتماعی مانند قطعات بازی دومینو به یکدیگر ضربه میزنند و هر کدام سبب پیش آمدن دیگری میشوند.
حالا «امانالله قراییقدم» در توضیح وضع پیش آمده میگوید که «کشور ما با پدیده بیکاری از مدتها پیش آشنا است، ما از یک طرف جمعیت جوانی داریم که حالا به سن اشتغال رسیدهاند و سوی دیگر کار برای آنها نداریم، این برمیگردد به همان نرخ رشد بالای فرزندآوری که در سالهای ابتدایی انقلاب داشتیم، اما بعد از آن به دلیل هدر دادن سرمایهها و اصطلاحاً ندانمکاری نتوانستیم متناسب با این رشد کار ایجاد کنیم.»
وی ادامه میدهد: «البته بحث صنعتی شدن هم به ماجرای بیکاری کمک کرد، به هر صورت در کشاورزی سبب شد که دیگر نیروی انسانی، چندان معنایی پیدا نکند و به حاشیه برود، بنابراین خیلی از جمعیت روستا هم بیکار شدند.»اینجا گفتن این نکته خالی از لطف نیست که در کشورهای صنعتیای مانند آلمان علیرغم گسترش تکنولوژی اما با مشکل بیکاری چندانی روبهرو نشدند.
حتی گاهی با کمبود نیروی کار هم مواجه شدند که سبب شد سیاستهای جذب مهاجر را پیش بگیرند، به نظر میرسد مدیریت برای توازن دادن به میزان جمعیت، متناسب با رشد صنعت در کنترل چنین وضعیتی اهمیت دارد.اما این جامعهشناس در ادامه صحبتهایش درباره آسیبهایِ پیش رویِ چنین وضعیتی از خطر افزایش «حاشیهنشینی» و همچنین خطر بزرگترِ «سقوط طبقه متوسط» نام میبرد. قراییمقدم میگوید:
«بیکاری ابتدا در شهرهای کوچکتر و در روستاها رخ میدهد، بنابراین آنها به سمت شهرهای بزرگتر هجوم میآورند و نتیجهاش این میشود که شهرکهای اقماری یا همان حاشیهنشینی در اطراف شهرهای بزرگ مانند تهران شکل بگیرد.»وی ادامه میدهد: «ما حدود ۱۳میلیون حاشیهنشین داریم، از منظر جامعهشناسی در حاشیهنشینی به دلیل عدم تجانس فرهنگی جرم و انواع آسیبهای اجتماعی بیشتر میشود.
مثلا در منطقه شوش آسیب زیاد است چراکه تجانس فرهنگی وجود ندارد. از منظر تئوری ما به آن بومشناسی میگوییم، یعنی رابطه جرم و محیط زندگی، در این شناخت، هر منطقهای که مهاجرت و رفتوآمد افراد زیاد باشد، آسیبهای اجتماعی در آن بیشتر است.»
وی در ادامه یادآور میشود که «اما علاوه بر افزایش حاشیهنشینی ما با یک آسیب دیگری هم روبهرو هستیم و آن «سقوط طبقه متوسط» است. وقتی طبقه متوسط فرو میریزد و چون به اصطلاح تحصیلات بیشتری دارد، نسبت به حکومت بدبین میشود.به خودش میگوید من سابق مثلا این شکلی زندگی میکردم، اما حالا دارم به شکل بدتری زندگی میکنم بنابراین به نتیجه میرسد که این حکومت کار نمیکند، احساس میکند حقش خورده میشود.»
قراییمقدم با ابراز نگرانی نسبت به چنین وضعیتی بیان میکند: «یکی از بدترین خطرات فروریزی طبقه متوسط، «بدبینی سیاسی» است. در نتیجه نارضایتی و خیزش اجتماعی بهوجود میآید. در آبان ۹۸ نزدیک به هشتاد شهر شلوغ شدند، جاهایی که من اسم آنها را هم نشنیده بودم.» این جامعهشناس در تکمیل صحبتهای خود با اشاره به عواقب چنین وضعیتی عنوان میکند:«بنابراین وقتی بیکاری میآید همه چیز با خودش میآورد، نارضایتی سیاسی با خودش میآورد.
در خصوص سایر مسائل اجتماعی، کاهش ازدواج و افزایش طلاق میآورد. فرار کردن دخترها از خانه را به خودش همراه دارد.روسپیگری با خودش میآورد، اعتیاد و نابسامانیهای خانگی همراه دارد، در یک کلمه به شما بگویم بیکاری «امالفساد» است.» امانالله قراییمقدم، در پایان میگوید:
«مُرده فقط در صحنه نبرد نیست، مردهها در کنار خیابان هم هستند، این جوانهای بیکار که کنار میدانها نشستهاند تا کاری پیدا شود، کسانی که از شهرهای مختلف به تهران میآیند و صبح تا شب بیکار هستند و زن و بچه آنها به امید کسب درآمدِ شوهرشان و پدرشان نشستهاند، آیا اینها نمردهاند؟صبح تا شب کنار خیابان میایستند تا کسی بیاید یک کارگر بخواهد، شما دیدهاید این بچهها چقدر تلاش میکنند که برای یک روز کار کردن سوار این ماشینها شوند. و این شرایط سختی چه برای خودشان و چه برای یک جامعه است.»
همدلی