یادداشت/ روایت یک مسافر فرضی از سفر به اهواز

به گزارش هورنیوزکیماس نوروزی پور – تصور کنید فردی از غرب، شرق یا مرکز و یا شمال ایران برای اولین بار به اهواز سفر کند؛ بیایید با هم مرور کنیم این فرد در طول مسافرت خود از چند کیلومتر پایانی اهواز تا لحظه خروجش از این کلانشهر با چه صحنه هایی روبه رو می شود.

این مسافر فرضی از هر سمتی قصد ورود به اهواز را داشته باشد قطعا با نماهای جالبی رو به رو نمی شود  پس از آنجایی که همه مسیر های ورودی اهواز شبیه به هم هستند در ادامه یک مسیر را مرور می کنیم.

فلرهای همیشه روشن و دکل های پراکنده نفت اولین چیزی است که هر مسافر با دیدن آنها می داند به زودی به اهواز می رسد. نزدیک تر که می شود در دو سمت جاده، زمین های بایر و سوت و کوری را می بیند که گویی انتهای کره زمین است؛ کمی پیشتر تریلی ها و ماشین های سنگین با سرعت جنون آمیز در جاده می تازند.

از اینجا به بعد این مسافر چند کیلومتر پایانی سفر خود را تجربه می کند… مغازه ها و مکانیکی هایی ساخته شده در شانه پهن و خاکی جاده که اطرافشان بعضاً از نی پوشیده شده و خودروهای سنگینی که به طور نامنظم در این محیط بدون هرگونه درخت و چمن پارک شده اند در ترکیب با سگ های ولگردی که به صورت دسته ای در این محیط پرسه می زنند منظره ای ناخوشایند در مقابل چشمان این مسافر ترسیم می کند.

بالاخره وارد اهواز می شود؛ از تاکسی و اتوبوس خبری نیست، چندین مسافربر با خودروهای شخصی (پراید) “دادزنان” و در رقابتی شدید قصد دارند مسافر را از آن خود کنند! دیدن این صحنه در وهله اول  این سوال در ذهنش ایجاد می کند چرا تاکسی وجود ندارد و یا به سختی دیده می شود؟!

به ناچار با یکی از مسافربرهای شخصی به منطقه مرکزی شهر سفر می کند در طول مسیر میوه فروش هایی را می بیند که بیش از یک سوم جاده را اشغال کرده و در کنار آنها نیز خودروهایی برای خرید توقف کرده اند که همین کار زمان بیشتری را از این مسافر تلف می کند؛ راننده نیز چندین ماجرا از تصادف با این بساطی ها برایش تعریف می کند و همچنان سفرشان به مرکز شهر به کندی پیش می رود؛ خوب که دقت می کند می بیند علت کندی سفر، وجود ماشین های شهرداری هستند که در اوج رفت و آمد به فکر تمیز کردن بلوارها و هرس کردن و آبیاری درختان افتاده اند! مسافر این ماجرا تعجب می کند که چرا شهرداری در چنین ساعت پررفت و آمدی این امور را انجام می دهد در صورتی که این قبیل کارها در ساعت های انتهایی شب و یا ابتدای صبح انجام می شود.

در طول مسیر چندین سگ ولگردی را می بیند که آزادانه در بلوار و پارک و میدان ها می چرخند… بالاخره  به خیابان نادری می رسد و خیابان شلوغ و پرهیاهویی را می بیند که فقط می توان در شهرهای جنوبی چنین صحنه هایی را دید. از آنجایی که اسم فلافل با جنوب و اهواز پیوند خورده هوس می کند این خوراکی را بچشد. بجز مزه خوب فلافل، برخورد گرم فروشنده، شنیده های او را از اهوازی ها به یقین تبدیل می کند.

در خیابان نادری قدم زنان از یک عابر آدرس نقاط دیدنی و تفریحی اهواز را می پرسد؛ او با حالتی توام با غافلگیری و تعجب بعد از چند لحظه مکث نشانی پل سفید اهواز را می دهد.

به نزدیکی پل که می رسد زمزمه کنان ترانه قدیمی و عامیانه “کارون” را زمزمه می کند به امید دیدن همان کارونی که در اشعار شنیده است. توده هایی از خاک با نیزارهای انبوه، قبل از زیبایی، کم رمق کارون توجه اش را جلب می کند. تصور می کرد این پل به یک مکان توریستی و پیاده رو تبدیل شده و اما با کمال تعجب می بیند که همچنان محل عبور خودروها است.

از قبل صحبت هایی درباره منطقه کیانپارس شنیده به همین دلیل سری به این منطقه اعیانی می زند تا ببیند گرانترین محله اهواز چگونه است. ازدحام و ساختمان های سربه فلک کشیده ای که حکایت از ارتفاع فروشی در این نقطه از شهر دارد، قبل از دیدن مغازه هایی که هرچیزی را به چندین برابر قیمت می فروشند توجه اش را به خود جلب می کند. او در می یابد این منطقه پر از مطب پزشک، اداره های دولتی، پاساژ و مراکز خرید و صدالبته بانک است.

این محله پر از زرق و برق را ترک می کند و به سمت تنها پارک ساحلی کیانپارس می رود؛ پارک وسیعی که در دیگر مناطق اهواز نمی توان مشابه آن را دید و در واقع این پارک  نمادی از عدم توزان و توسعه شهری در اهواز است.

در ادامه او از چند شهروند می خواهد نشانی چند مکان تفریحی و دیدنی شهر را به او بدهند… سرای معین التجار، هتل قو و دانشکده سه گوش از مکان هایی است که او پس از چند پرس و جو می شنود.

دانشکده سه گوش ساختمانی زیبا که فقط می توان از بیرون آن را تماشا کرد. درِ ورودی این ساختمان بسته است بازدید عمومی وجود ندارد.

سرای معین التجار مکان بعدی است که به دیدن آن می رود بنایی که با مرمت حال و روز بهتری پیدا کرده است اما آنچنان که او تصور می کرد محل رفت و آمد گردشگر نیست.

مکان بعدی هتل قو است اما از دیدن این هتل قدیمی تعجب می کند؛ ساختمانی زیبا که بیشتر به ویرانه شباهت دارد. ساختمانی بشدت فرسوده که در حال تخریب است.

هتل قو آخرین مکانی است که این مسافر می بیند…

خروج از اهواز گزینه ای بعدی این مسافر است و این کلانشهر را با ثبت چنین صحنه هایی، خوب یا بد بدرود می گوید.

https://hoorkhabar.ir/680318کپی شد!
286
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.