آیا ریشه همه مشکلات خوزستان حاکمیتی است؟
هورنیوز-همیشه جای این سوال مطرح بود که چرا با این همه ظرفیت در استان خوزستان، بعضی از استان ها مانند اصفهان و آذربایجان غربی و یزد در مقوله توسعه یافتگی از این استان نفت خیز و قطب اقتصادی کشور جلوتر هستند و روز به روز فاصله آنها در مقوله توسعه یافتگی بیشتر هم می شود!
اگر چه می توان ده ها دلیل کوچک و بزرگ مانند تبعات هشت سال جنگ تحمیلی، اعمال نفوذ اصفهانی و تبریزی ها در سیاستگذاری ها و تخصیص بودجه های کلان، شرایط آب و هوایی ،مهاجرت نخبگان فکری و ابزاری از استان، تضارب فرهنگی در مقایسه با یکپارچگی فرهنگی استانهای دیگر و… را به عنوان دلایل عقب ماندگی خوزستان نام برد، ولی به جرات می توان گفت بخش عمده این عقب ماندگی ریشه فرهنگی دارد.
در یکی از محله های کلانشهر اهواز که مرکز استان خوزستان و عصاره فرهنگ های غالب استان نیز می باشد. یک باب نانوایی تنوری و یک باب نانوایی لواش مشغول خدمت رسانی به مردم این محله می باشند. از قضا مالکین نانوا تنوری خوزستانی و مسئولین و کارگران نانوایی نان لواش آذری زبان های تبریزی هستند.
وضعیت کاری این دو باب نانوا به وضوح مشخص کننده فرهنگ کار در این دو استان می باشد.
نانوایی تنوری که هم استانی های خوزستانی مشغول هستند یک نوبت صبح یا دو نوبت صبح و شب کار می کنند و به مدت سه روز تعطیل هستند و به محض اینکه نیاز مالی پیدا می کنند مجددا دو نوبت دیگر مشغول به کار می شوند و سه روز دیگر کارشان را تعطیل می کنند. به عبارتی فرهنگ کار برای بسیاری از خوزستانی ها از نوع معیشتی است. صرفا کار می کنند تا نیازهای آنی خود را رفع کنند و کار را تعطیل تا به محض احساس نیاز مجدد کار را آغاز کنند.
اما از سوی دیگر نانوایی نان لواش که هموطنان تبریزی در آن مشغول به کار هستند به صورت شبانه روزی پخت نان را انجام می دهد و آشکارا می توان نظم کاری، تلاش و استمرار کار را در این نانوایی را حاکی از فرهنگ کار مبتنی بر ایجاد سرمایه،ارزش افزوده که روغن چرخ های اقتصادهستند، قلمداد کرد.
نمونه دیگر را می توان در بعضی از نقاط استان از جمله در شهرهای زیدون بهبهان و شهرستان دشت آزادگان مشاهده کرد؛ که بعضی از مردم این مناطق زمین های کشاورزی خود را به اصفهانی ها اجاره داده و خود بر این زمین ها به عنوان کارگر روزمزد مشغول کار هستند.
این دو نمونه از فرهنگ کار در استان به خوبی بیانگر ریشه ی بسیاری از مشکلات در استان است که می توان گفت صرفا” حاکمیتی نیستند بلکه ریشه فرهنگی دارد.
حال ممکن است این مشکلات فرهنگی، عدم وجود فرهنگ مطالبه گری در استان خوزستان نسبت به استان های ذکر شده از جمله ارجحیت مطالبات معیشتی بر مطالبات زیرساختی و کلان، ارجحیت مطالبات قومی، گروهی، جغرافیایی بر مطالبات استانی و ملی باشد.
ضعف فرهنگ حق خواهی جامعه و پاسخگویی مدیران استانی نسبت به استان های یاد شده نیز نمونه ای از ضعف فرهنگی در استان خوزستان است؛
همچنین ضعف فرهنگ انتخابی و انتصابی در خوزستان و تقدم معیارهای مانند هم شهری، هم زبانی، هم طایفه ای، هم قومیتی، هم کلاسی، همسایگی و بسیاری دیگر از این قسم ” هم” ها بر توانمندی و شایستگی های منتخبین در شورای اسلامی شهرها و انتصابات مختلف مبتنی بر همان معیاری های انتخابی و مبتنی بر تعلقات سببی و نسبی و جغرافیایی در راس هرم مدیریتی استان و شهرستان ها را می توان یکی دیگر از این مشکلات فرهنگی در استان و از عله العلل این عقب ماندگی ها ذکر کرد.
بنابراین اگر چه دلایل ذکر شده در مقدمه یاداشت از پیامدهای این عقب ماندگی در خوزستان می باشند ولی ریشه فرهنگی عقب ماندگی در این استان چیزی نیست که به راحتی بتوان از کنار آن گذشت!
در این میان نقش نهادهای فرهنگی از جمله آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما، کانون های بسیج و سپاه، نهادهای مردم نهاد و تشکل ها و گروه های سیاسی در حل این مشکل آن هم نه به صورت آنی و یک شبه بلکه با چشم انداز بلند مدت و برنامه ریزی به صورت تدریجی و فرهنگ سازی بیش از پیش می تواند در حل این مشکل کارساز واقع شود.
علی دژمان