بازتولید فقر و کالایی شدن آموزش
هورنیوز – «معلمشون دکترا داره، معدلش بهتر شده، همکلاسیهاش بافرهنگن و… .» اینها صحبتهای خانم مجیدی است که فرزند پسرش را در دبیرستان غیردولتی ثبتنام کرده است. یکی دیگر از مادرها از خاطرات دوران تحصیلش و سختیهایی که کشیده است، میگوید: «نمیخواهم فرزندم هم مثل من رنجهای تحصیل در مدرسۀ دولتی را تحمل کند.».
آقای موسوی نیز مثل سایر والدینی که فرزندش را در مدرسۀ غیردولتی ثبتنام کرده، استدلالهای خودش را دارد: «من اصلا نظام آموزشی ایران را قبول ندارم و حتی اگر بتوانم فرزندم را برای تحصیلات دانشگاهی سعی میکنم به خارج بفرستم، امروز جامعۀ ما پر از آلودگی است و خیالم راحتتر است اگر فرزندم در مدرسۀ خصوصی باشد.».
البته برخیها هم مخالفاند. کافی است مقابل یکی از مدارس دولتی بایستید و با والدین صحبت کنید. استدلالهایی نظیر «بچه لوس میشه»، «مگر ما کجا درس خوندیم»، «مدارس غیرانتفاعی فقط پول میگیرن و الکی نمره میدن» را میشنوید. در جامعه، نظرات مردم متفاوت است، اما سیاستهای حاکمیت در حوزۀ آموزش واحد است و توسعۀ آموزش غیردولتی جزو برنامۀ ششم توسعه است. امری که در میان کارشناسان، موافقان و مخالفان خودش را دارد و از آن با عنوان «کالاییشدن آموزش» یاد میکنند.
آموزش یکی از اصلیترین راههای جلوگیری از بازتولید فقر است و کالاییشدن آموزش در حد اعلای آن باعث دسترسی کمتر طبقۀ فردوست به آموزش خواهد شد. باوجوداین، دکتر مجید حیدریچروده، جامعهشناس و پژوهشگر حوزۀ آموزش، میگوید: «درست است که امروز در ایران آموزش کالایی شده و به ازای پولی که سرمایهگذاری میکنند، آموزش را دریافت میکنند، اما این پیشفرض که این خدمت باارزش بوده و منجر به رشد میشود، را قبول ندارم.».
آموزشی که ارزشمند نیست
حیدری میگوید: «خروجی نظام آموزشی ما نهتنها نسبت به زمان ورودشان رشد نمیکنند، بلکه پس از فارغالتحصیلی از نظر میزان اعتمادبهنفس، میزان امید به آینده، شادی و خوشحالی، آرامش و مهارتها تغییر نمیکنند و چهبسا پسرفت میکنند. حالا آیا این خدمت اصلا ارزش دارد که ما از توزیع نابرابر آن نارحت شویم؟». او میافزاید: «این سیستم خراب است و آدمها فریب خوردهاند.
الان برخی از روستائیان یا طبقات فرودست جامعه سرمایههای اقتصادی مثل دامشان را میفروشند که فرزندانشان تحصیل کنند، اما امروز خروجیهای بهترین دانشگاههای کشور ما چهکار میکنند؟ در حال نوشتن مقاله و پایاننامه هستند. الان تحصیل و مدرک تبدیل به ارزش اجتماعی شده است و این برای یک دورهای خوب بوده و الان دیگر همین ارزش گذشته را هم ندارد.».
حیدری اما از طبقاتیشدن نظام آموزشی نالان است و از پیامدهای اجتماعی نابرابری امکانات آموزشی سخن میگوید: «درحالحاضر در آموزشوپرورش مدارس طبقاتی شدهاند، این یعنی اینکه جامعه حتی برای میزان برخورداری از خدمات اجتماعی، طبقاتیشدن آموزش یعنی آموزش کالا شده است.
پیامد اجتماعی این امر این است که دانشآموزانی دوازده سال تحصیل میکنند، اما دانشآموزی که گرسنه باشد یا کتک خورده باشد، ندیده است و به لحاظ همدلی اجتماعی بسیار ضعیف است. بعد، همین افراد مدیران جامعۀ ما میشوند و باید برای قشر ضعیف برنامهریزی کنند، اما در طول عمرش هیچرابطهای با فقرا نداشتهاند و آنها را درک نکردهاند.».
ایران جزو دهک پایین آزمون جهانی سواد
وی ضمن اشاره به تعداد مدارس تیزهوشان و نمونه، میگوید: «از سال١٩٩۵ آزمون بینالمللی تینز و پلز (آزمون ریاضی و سواد خواندن) در جامعۀ ما برگزار میشود و قریب به ٢٢ سال، ایران همیشه در کل دنیا جزو دهکهای پایین است.». حسام سلامت، دیگرجامعهشناسی است که در پایاننامۀ دورۀ دکترای خود به موضوع «کالاییشدن آموزش» میپردازد. او میگوید: «اینکه نهاد آموزش خروجی باکیفیتی ندارد، درواقع مستلزم نقد نهاد آموزش است. باید به این بپردازیم که چگونه میتوان به بازسازی نهادهای آموزشی پرداخت.
باید بررسی شود که نهاد آموزشی کجا مسیر را کج رفتهاند که از مجرای آموزش امکان تحرک طبقاتی صعودی هر روز کمتر میشود و از خصلت برابرسازانه نهاد آموزش کم میشود. اتفاقی که افتاده، این است که بهواسطۀ محدودشدن منابع آموزشی، برخورداران هر روز برخوردارتر میشوند و امکان تحرک طبقاتی برای قشر ضعیف کمتر شده است و باید دربرابر این روند ایستاد.».
احساس فقر، مهمتر از شکاف طبقاتی
مهدی فیضی نیز از منظر اقتصادی به مسئلۀ آموزش نگاه میکند و میگوید: «اخیراً مطالعاتی انجام شده که نشان میدهد احساس فقر طبقاتی حتی از شکاف طبقاتی مهمتر است، بهاینمعنا که ما یک شکاف طبقاتی واقعی و یک شکاف طبقاتی ذهنی داریم؛ یعنی ممکن است فردی فقیر نباشد، اما احساس کند فقیر است و درواقع مطالعات نشان داده است که احساس فقر بسیار مهمتر است. الان از منظر علمی به این مسئله بسیار پرداخته شده و از حوزۀ استرس و دیابت تا احساس رضایت از زندگی تأثیر دارد و در نمای کلان این مسئله منجر به کاهش بهرهوری، کاهش سرمایۀ انسانی و کاهش رشد خواهد شد و تبعات اجتماعی نیز خواهد داشت.».
دکتر وحید امانی، رئیس پژوهشکدۀ آموزشوپرورش استان میگوید: «این تصویر خیلی خوشایندی است که هر کسی پول بیشتری خرج کند، نتیجۀ بهتری به دست میآورد، درصورتیکه اینگونه نیست و اتفاقاً کسانی که در محیط طبیعیتری و براساس استعدادهای خودشان در محیط آموزش عمومی رشد میکنند، آدمهای سالمتری در آینده خواهند بود، دانشآموزان مدارس دولتی یادگیریهای عمیقتری دارند و انسانهای سالمتری هستند.».
او معتقد است: «اینکه کسانی از دبستان رویشان فشار است بهخاطر اینکه در کنکور قبول شوند، کودکی، نوجوانی و جوانیشان از بین میرود و خارج از توانشان از آنها کار میکشند و دچار مشکلات زیادی خواهند شد. وقتی در مقیاس کلان معیارهای اجتماعی را بررسی کنید، متوجه این آثار خواهید شد. اینها مسائلی است که بعداً متوجه آثار آن خواهیم شد.».
امانی ضمن بیان اینکه آموزشوپرورش را باید در سیستم کلی جامعۀ ایران ببینیم، میگوید: «وقتی خانوادههای ما میخواهند فرزندشان الزاماً در تیزهوشان یا کنکور قبول شود، وقتی رسانهها و نهادهای اجتماعی اینگونه ارزشگذاری میکنند، خروجی نظام آموزشی معلوم است که چه خواهد شد. باید به این ماجرا کلی نگاه کنیم، محکومکردن نظام آموزشی به کالاییشدن منصفانه نیست.».
بهخاطر عدالت برای مردم
مسئولان آموزشوپرورش، وجود مدارس غیردولتی را منافی عدالت آموزشی نمیدانند و «کالاییشدن آموزش» را برچسب غیرمنصفانه برای این سیستم تلقی میکنند، اما واقعیت جامعۀ ما چیز دیگری را نشان میدهد، واقعیتی تلخ که خبر از ناکارآمدی آموزش عمومی و عالی، شکلگیری چرخۀ فقر و پولدارترشدن پولدارها میدهد، دردی که از آن خبر داریم و فهمیدن و پذیرفتن آن اولین گام امیدوارکننده برای اصلاح ساختار است.