آنتونیو گرامشی، دست مایه ی یک جدل سیاسی

بنا بر تعریف گرامشی، روشنفکر سنتی دست پرورده ی طبقه ی حاکم است تا هژمونی نظام معنایی آن طبقه را در قالب یک ایدئولوژی مشخص به شکل طبیعی توجیه یا وانموده {آگاهی های کاذب} نماید در صورتی که نقطه مقابل "روشنفکر سنتی" از منظر گرامشی "روشنفکر ارگانیک" قرار دارد که از موضع طبقاتی خود پرواز کرده و پادهژمونی را تولید می کند و در مقابل نظم طبقه ی حاکم، اتوپیا{آرمانشهر} را به "نمود" می نشاند.

هورنیوز – نقد توام با تمسخر به منظور تخریب هم مذموم است و هم ناعادلانه، دقیقا همان کاری که آقای عبدالقادر سواری با کیانوش راد در دو مرحله از جدل نوشتاری خود به منظور خاصی انجام داده که هرگز این نوع برخوردها قابل دفاع و پسندیده نیستند!!

در مورد آنتونیو گرامشی (Antonio Gramsci ۱۸۹۱_۱۹۳۷) و اندیشه های آن، ابتدای همین نوشتار باید اندکی سخن گفت و بعد از آن نوع  ارتباط مصداقی گفتمان “روشنفکر ارگانیک” وی را با آن چیزی که در نوشتار کیانوش راد آمده است را باید به روش تطبیقی باید سنجید.

نخست بهتر آن است که بدانیم  گرامشی یک فیلسوف انقلابی، و نظریه‌پرداز بزرگ مارکسیست، و از جمله رهبران و بنیان‌گذاران حزب کمونیست ایتالیا بود.

حالیه، با این توصیف نسبتا مختصر، باید  به این نکته ظریف توجه بنماییم که هنر گرامشی بعنوان یک  تئوریسین‌ و مبارز انقلابی ضد سرمایه‌داری، همانا، مفهوم‌پردازی در نظریه هایی بوده که هگل، مارکس و دیگر اندیشمندان ماقبل وی، آن عقاید را پایه گذاری کرده بودند و از همه مهمتر، خود گرامشی خالق اصطلاح مشهور هژمونی(فرادستی/ فرادستی فرهنگی) بود.

از این رو آن چیزی که کیانوش راد در خصوص تجلیل ابراهیم عامری و ذیلا عبدالله سلامی به استناد بخشی از عقاید گرامشی، تحت کلید واژه ی “روشنفکر ارگانیک”در مرقومه ی خود بدان اشاره نمود در حقیقت به سه دلیل عمده، نمی تواند همانگونه که عبدالقادر سواری نوشت: منطبق بر آرای آنتونیو گرامشی باشد.

دلیل اول:

بنا بر تعریف گرامشی، روشنفکر سنتی دست پرورده ی طبقه ی حاکم است تا هژمونی نظام معنایی آن طبقه را در قالب یک ایدئولوژی مشخص به شکل طبیعی توجیه یا وانموده {آگاهی های کاذب} نماید در صورتی که نقطه مقابل “روشنفکر سنتی” از منظر گرامشی “روشنفکر ارگانیک” قرار دارد که از موضع طبقاتی خود پرواز کرده و پادهژمونی را تولید می کند و در مقابل نظم طبقه ی حاکم، اتوپیا{آرمانشهر} را به “نمود” می نشاند.

بطور کلی شاه بیت این گفتمان از سوی گرامشی بدین معنی است که وی مفاهیم متضادی  چون “هژمونی”،  “پادهژمونی” و همینطور، “نمود” و “وانموده” را به مثابه ی  نقاط افتراقی که  تفاوت بین روشنفکر سنتی و ارگانیک را نشان می دهد، برجسته می کند.

دلیل دوم:

از منظر گرامشی، وظیفه ی اصلی روشنفکر ارگانیک، پیشگامی در تبئین و پروراندن نظریه ها نیل بر حصول آگاهی های واقعی است که بلاشک منجر به تحول اجتماعی می شوند نه این که او را قادر سازد تا فقط از طریق ابزاری کردن دانش در “بازی سروری” یعنی بهره مندی  از دانش  برای بالا رفتن از نردبان قدرت در مطالعه ی وی باشد.

دلیل سوم:

از نقطه نظر گرامشی، روشنفکران ارگانیک، تنها زمانی می توانند عمل کنند که کنترلی در هژمونیک طبقات زیرسلطه نباشد و بحرانی در حاکمیت ایجاد شود. این روشنفکران یک حوزه گفتگویی جدید را می آفرینند که روابط اجتماعی نوین جایگزین را تعیین و مشخص می کند. همراهی روشنفکران با طبقه حاکم موجب حضور عقاید طبقه حاکم به طور اقناعی می شود. یعنی عموم فکر می کنند که به طور خودکارو با رضایت کامل عقیده موجود را پذیرفته اند. یا اینکه روشنفکران طبقات دیگر موفق به اعمال ه‍ژمونی و اقناع عموم می شوند و این طور است که در تغییر طبقه حاکم اتفاقی رخ می دهد.

علی ایحال با این تعریف ساده از عقاید پیچیده ی آنتونیو گرامشی که در بحبوحه ی گذار قبل از دوقطبی شدن جهان یعنی  پیش از وقوع جنگ دوم جهانی تئوریزه  گردید ه و تناسب ناهمخوان آن با جامعه ایرانی در عصر حاضر، بخوبی در می یابیم که دوستان مورد تجلیل در نوشتار آقای کیانوش راد، بندگان خدا در هیچیک از این دسته بندی های تئوریک، اعم از روشنفکران سنتی و ارگانیک  نمی توانند بواسطه ی بافت شخصیتی و موقعیت اجتماعی قرار گیرند،  اما با این حال،  صرفنظر از رفرنس های نادرست کیانوش راد، اما وی در نتیجه گیری آن مباحث از نقطه نظر کار خودش، در جهت کارگردانی سیاسی در اردوگاه حامیان دولت، دارای خروجی مثبت و معناداری خواهد شد چنانچه اخلالی در استراتژی وی پیش نیایید .

البته با درک صحیح از این مطلب که سیاست مسبوق به سابقه است و همانطور که ما در جریان مجلس دهم در حوزه ی انتخابیه ی اهواز دیدیم که باوجود این که برخی از همتباران سیاسی عامری و سلامی مطالبه ی حداکثری  قومی در سهمیه بندی لیست امید را داشتند اما کیانوش راد موفق گردید که این خواسته ناشدنی را پس زده و آن را تقلیل و مدیریت کند که با انجام این استراتژی بود که جریان های رقیب نتوانستند لیست امید را نابکار کنند و همگان دیدند که نمایندگان مجلس نهم رای نیاوردند و لیست امید در اهواز صدرنشین گردید و لذا امروز هم می بینیم همان داستان تکرار شده است و کیانوش راد برای اتحاد همه ی یاران خود در جهت حمایت از روحانی در انتخابات ریاست جمهوری،  احتیاج به وفاق همه ی متحدان اردوگاهی و مستقلین را به شکل فراقومی دارد،  زیرا همزمان نیز،  انتخابات پنجمین دوره ی شورای اسلامی کلانشهر اهواز را با انتخابات ریاست جمهوری داریم و لیست حامیان دولت در شورای شهر باید طوری چیده شوند که از لحاظ ترکیب سهمیه ای، اولا، فراقومیتی و کمتر درون جناحی باشد  به گونه ای که مانع تفرقه ای شود که آفت رای روحانی است.

این در حالی است که عقبه ی لیدرهای قومی همچنان شعارهای حداکثری سر می دهند در این فضای سهمگین و دشوار کیانوش راد به بهانه ی تجلیل از دوستان متحد قومی خود آن مقاله کذایی را می نویسد تا از این طریق آنها را معطوف به پذیرش یک تصمیم سازمانی کند.

به هرحال در این فضای سنگین سیاسی و دشوار، منتقدینی چند به هر دلیل این شیوه ی کار کیانوش راد را نمی پسندد که یکی از آنها عبدالقادر سواری است که چند دفعه به طعنه، کنایه و تمسخر از بکاربردن نام خانوادگی تغییر یافته ی کربلایی بجای کیانوش راد بعنوان یک فرد هویت گریز مبادرت می ورزد و  این علامت را گذرا و تلویحا در یادداشت اول خود بجا می گذارد اما در یادداشت دوم خود صریحا با کدهایی که می دهد کیانوش راد را فردی هویت ستیز و مخالف قوم خود معرفی می کند تا کماکان تب حداکثر خواهی انتخاباتی قومی را بالا نگهدارد و مانع اقدامات و برنامه های کیانوش راد گردد.

https://hoorkhabar.ir/652563کپی شد!
6918
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.