کجای مدیریت بحران ما در خوزستان دچار مشکل است؟
هورنیوز – این روزها پرسشی که اذهان مردم عادی، رسانهها و مسئولان را به خود مشغول کرده، این است که چرا کشور ایران در مقابل بحرانهای مختلف طبیعی بسیار شکننده و آسیبپذیر است؟ در هفتههای گذشته شاهد چند نوع رخداد طبیعی در مناطق مختلف کشور بودیم. نزدیک به ۲۰استان با بارش شدید برف و باران روبهرو شدند، در برخی استانها سیل مشکلات عدیدهای را برای مردم شهرها و روستاها ایجاد کرد، در شمال و غرب کشور ریزش بهمن، در خوزستان و بالاخص شهر اهواز ریزگرد عرصه را بر مردم این شهر تنگ کرده است و در سیستان و بلوچستان همزمان سیل و طوفان شن روند عادی زندگی مردم را تخریب کرده است. شکی نیست که ضعف آمادگی در برابر هرگونه بحرانی با توجه به رخدادهای غیرمترقبه ، گاه با بارشاندکی باران هم خود را به رخ مردم و مسئولان میکشاند.
با اندکی تامل در باب حادثهخیز بودن ایران درمییابیم کشور ما جزو ۱۰ کشور حادثهخیز دنیاست؛ در کل دنیا ۴۷ حادثه طبیعی از قبیل زلزله، سیلاب، رانش زمین، صاعقه و… میتواند اتفاق بیفتد که ۳۵ مورد آن اغلب در ایران رخ میدهد! با وجود چنین شرایط و آماری عقل و منطق حکم میکند اولویت اصلی مسئولان بر پیشبینی و پیشگیری از بحران باشد. مقصود از پیشگیری، در برخی موارد جلوگیری از وقوع حادثه نیست، بلکه برنامهریزی برای کاهش تلفات و افزایش توان مقابله با آن حوادث است.
در کشوری با ویژگیهای اقلیمی ایران، حال باید دید که نگرش و رویکرد مسئولان و مردم به حوادث طبیعی چگونه است؟ تا چه میزان ساختمانها و ساختوسازها بر اساس ضوابط ایمنی و استانداردها ساخته میشود؟ مکانیابی ساخت شهرها و اجتماعات انسانی تا چه میزان بر اساس آسیبپذیری مناطق صورت میگیرد؟ چند درصد از محتوای کتب و منابع آموزشی در طول ۱۲سال بر اساس آموزش و مقابله با بحران اختصاص دارد؟ سهم بودجه و اعتبارات برای تقویت نهادهای امدادی و موثر در مدیریت بحران تا چهاندازه است؟ پاسخ به این پرسشها نشان میدهد که مردم و مسئولان برای پیشگیری و جدی گرفتن بحران چندان اهمیتی قائل نیستند و حوادث طبیعی را، استثنایی تلقی میکنند که فقط برای دیگران روی میدهد!
واکنش رسانهها و جامعه به بحرانها نیز کلیشهای و مقطعی و بر پایه منازعات سیاسی قرار دارد و پس از هر حادثهای معمولا نوک پیکان انتقادات و تقصیرها را به سمت یک نهاد و دستگاه نشانه میگیریم و فارغ از این که هر نهاد، مسئول، ارگان و جناح سیاسی دیگری هم در آن دخیل بود، همین حوادث با همین سطح تلفات روی میداد، به بهرهبرداری سیاسی و تخریب رقیب میپردازیم. ممکن است برخی تغییرات و مدیریتها تاثیر حداقلی در فروکاستن از سطح بحران داشته باشند، اما واقعیت تلخ آن است که با نگرش و دیدگاه موجود درباره بحران و نحوه مقابله با آن خیلی تفاوتی نمیکند که چه شخص یا چه جریان سیاسی مدیریت کشور را بر عهده دارد.
تقویت مدیریت بحران و افزایش ضریب مقابله مردم با حوادث طبیعی، نیازمند تغییر نگرش و رویکرد مردم و مسئولان به مقوله بحران و حوادث است. خطر همیشه در کمین است، یک شعار تبلیغاتی نیست، بلکه واقعیتی است که بیش از هر نقطه دیگری در کشور حادثهخیز ایران صدق میکند. اگر شهروندی با وجود همه هشدارها درباره خطرساز بودن ساختوساز در حاشیه رودخانه و مسیر سیلاب باز هم در آن نقطه نسبت به ساختوساز اقدام میکند و از قضا نهادهای نظارتی و کنترلی نیز اهمیتی برای جلوگیری از چنین رفتارهایی قائل نیستند، تایید این مدعاست که رفتوآمد مدیران نیز این نگاه سهلانسهلانگارانه و سطحی را تغییر نمیدهد.
باید نگرش مدیریت بحران در جامعه تغییر کند. محتوای درسی و منابع آموزشی بهویژه در سنین پایه باید با اهمیت و جدیت بیشتری به این موضوع بپردازند. بودجه و اعتبار دستگاههای امدادی و مدیریت بحران افزایش یابد. تفکر ایمن و اصولی در جامعه باید نهادینه شود و در یک کلام با انقلاب در ذهنیت مدیران و مردم – که خود درگیر بحران است – در قبال بحران و حوادث طبیعی، آسیبپذیری کشور را در مقابل هرگونه تهدید و بحران به حداقل رساند.