برق جان دارد! آب دارد…

للّهُ…ْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ
به جرات میتوان گفت هیچ کس به اندازه مردم خوزستان «برق» را نمی فهمد…
این حرف تنها برای بی برقی های این چند روز نیست ها…نه!
هنوز شلاق گرمای شرجی زده تابستان خوزستان در اوج بی برقی به تن خیلی ها نخورده است. مثلا همین به اصطلاح مدیران خاک ندیده برق نرفته تابستان نشناس خوزستانی را میبینی؟ همینها که در مدیریت بحران بی برقی و بی آبی زمستان خوزستان مانده اند!؟ و دلخوش به وزیر بی تدبیر پایتخت نشین خاک نخورده اند. تا بعد از خاک بر سریشان ناز نازان از راه برسد و دلار نفت خودشان را ریالی با منت به جیبشان بگذارد…
اینها تابستان را چه می کنند؟
به راستی، حال که پوسته مدیران استان تقریبا به کلی عوض شده است و هنوز مهر انتصاب خیلی هاشان خشک نشده، چطور می خواهند تابستان خوزستان را مدیریت کنند؛ این مدیران خاک ندیده برق نرفته تابستان نشناس؟
وای به حال مردم…!
پروردگارا!؟ خاک برسی، بی برقی و بی آبی و تنگ نفسی های مداوم را برای کدام مردم سرزمینت طلب کنم تا بدانند چه می کشیم؟
باید خوزستانی باشی تا بدانی برق را، بخوانی برق را، بنویسی برق را..!
برق،
برق آب دارد
جان دارد
نفس دارد...
اصلا هیچ فکرش را نکرده بودم؛ بابا اگر برق نداشته باشد نه آب دارد نه نان!