عملکرد دولت در حوزه توانمند سازی بانوان صفر است/ روحیه مطالبه گری بانوان کجا رفته است؟
به گزارش هورنیوز دکتر حجتالله عبدالملکی؛ اقتصاددان و استاد دانشگاهی که سالهاست در حوزه اقتصاد مشغول به فعالیت بوده و از چهرههای شناختهشده این عرصه است درخصوص نقش و جایگاه زنان در تحقق اقتصاد مقاومتی در ایران و سایر کشورها اظهار داشت:
اقتصاد مقاومتی یک تعریف جهانشمول دارد و میتوان اقتصادی که با وجود موانع مختلف مانند قحطی، سختی و دشمنی به اهداف خود میرسد را اقتصاد مقاومتی دانست. هر نظام اقتصادی اهدافی را برای خود تعریف میکند و در مسیر تحقق اهداف خود با دشواریهایی مواجه میشود اما درصورتیکه این نظام، ساختار و سازوکارهای اقتصادی خود را به نحوی تنظیم کند که با وجود همه مشکلاتی که دارد اهدافش محقق شود، به صورت عام به آن اقتصاد مقاومتی میگوییم. کشورهایی هم که در تحقق اهداف اقتصادی خود موفق باشند، به این معناست که اقتصاد مقاومتی بومی خودشان را دارند.
اهداف کشورها در حوزه اقتصاد با هم متفاوت است و این اهداف تحتتأثیر ایدئولوژی و فلسفه مبنایی حاکم بر اندیشههای جامعه و حاکمان و سیاستمداران آن جامعه قرار دارد. به همین ترتیب، اقتصاد مقاومتی، بومی کشورها تعریف میشود و از کشوری به کشور دیگر متفاوت است اما بهطور کلی، به اقتصاد هر کشوری که به اهداف خود برسد اقتصاد مقاومتی میگوییم. کشورهایی که اقتصاد آنها مقاومتی نیست، سازوکارها و ساختارهای اقتصادیشان توانایی به فعلیت رساندن اهداف موردنظر را ندارد و از اهدافشان کوتاه میآیند.
شاخصهای بینالمللی اقتصاد مقاومتی
شاخصهای اقتصاد مقاومتی مفاهیمی از جمله ضدشکنندگی، پایداری، تداوم رشد و… هستند و در اقتصاد بینالملل نیز معادلهایی برای این شاخصها وجود دارد. بهعنوان نمونه، مفهوم تابآوری اقتصادی یکی از مفاهیم مشابه اقتصاد مقاومتی در عرصه بینالمللی است که براساس آن، ساختارهای اجتماعی و اقتصادی در سطوح مختلف باید به نحوی تنظیم شوند که اگر به اقتصاد شوکی وارد شد، در مدت کوتاهی بتواند به حالت اولیه خود برگردد. در چنین شرایطی میتوانیم از اقتصاد تابآور صحبت کنیم. مفهوم ضدشکنندگی نیز مربوط به انعطافپذیری اقتصاد در شرایطی است که بحرانهایی برای آن پیش میآید. به این ترتیب، در دنیا هم مفهوم کلی و عمومی اقتصاد مقاومتی مدنظر است، هم ویژگیهای خاص و موردی مانند تابآوری، ضدشکنندگی و… که در ادبیات اقتصادی جهان بهنوعی به این ویژگیها پرداخته شده است.
اقتصاد مقاومتی جنسیتپذیر است
– یکی از مسایلی که در سالهای اخیر روی آن تأکید میشود لحاظ کردن پیوست جنسیت در برنامهریزیهاست که در حوزه اقتصاد هم ممکن است این اتفاق بیفتد. شما چقدر با این نگاه موافق هستید و معتقدید که باید همگام با پررنگ کردن مقوله جنسیت در زمینههای مختلف مثل آسیبهای اجتماعی و فرهنگی در زمینه اقتصاد مقاومتی هم این کار انجام شود؟ درواقع، میخواهم بدانم که آیا اقتصاد مقاومتی جنسیتپذیر است یا خیر؟
اقتصاد مقاومتی حتماً جنسیتپذیر است. در اقتصاد مقاومتی برای ارتقای تابآوری، برای اجزای اقتصاد، اهداف و برنامههایی تنظیم میشود که این برنامهها، هم معطوف به سطوح کلان مانند بانک مرکزی، دولت، نهادهای متولی تجارت خارجی و… میشود و هم در سطح خرد، افراد حقیقی و حقوقی را دربرمیگیرد. در سطح افراد حقیقی، میتوانیم به این نکته اشاره کنیم که جنسیت انسانها روی رفتارهای اقتصادی آنها و در سطح کلان روی نحوه شکلگیری پدیدهها مؤثر است و زن یا مرد بودن انسان باعث میشود جایگاه، نوع تأثیری که انسان روی اقتصاد میگذارد و نوع رفتار و بایستههای او متفاوت باشد و ازاینرو، لازم است از زاویه متفاوتی به این موضوع نگاه شود. انسانها کارکردهای متفاوتی دارند و این کارکردها متناسب با جنسیت تغییر میکند. اگر بپذیریم که بهطور عمده زنان متولی تربیت فرزندان و مردان متولی اداره جامعه هستند، طبیعتاً نوع کاری که زنان بهصورت کلی باید در زمینه اقتصاد انجام دهند با مردان متفاوت است. پس بهطور کلی، ممیزههای جنسیتی در برنامهریزیهای اقتصاد مقاومتی حتماً مطرح است.
– در سایر کشورها برای مداخله زنان در اقتصاد مقاومتی چه فعالیتها و اقداماتی انجام میشود؟ آیا این ممیزههای جنسیتی را در سیاستگذاریهای خود لحاظ میکنند؟
در سایر کشورها نیز به این موضوع توجه دارد؛ بهویژه وقتی درباره تابآوری ساختارهای اجتماعی متناسب با محور اقتصاد بحث میکنند، به این مسأله میپردازند و به زنان و رهیافتهای مربوط به زنان توجه ویژهای دارند. در سطح کلانتر، مسأله تشکلهای مربوط به زنان و رفتارهای جمعی زنان مطرح است که این تشکلها در وضع قوانین مربوط به نوع رفتار زنان و شیوه برخورد با زنان در حوزه کار و سایر حوزههای اقتصادی و همچنین، در حوزه فرهنگسازی، رفتار بایستهای را برای زنان تعریف میکنند. البته، بخش زیادی از نوع نگاه به زن در عرصههای اقتصادی، انحرافی است و تناسبی با جنس زن و خلقت او ندارد. در واقع، آنها روی این موضوع تأکید دارند که نقش و جایگاه زنان در اقتصاد از جهاتی با مردان متفاوت است و متناسب با این جهات تمایز، در ساختارهای کلان اجتماعی تعدیلهایی هم در حوزه فردی و هم در حوزه فرهنگسازی ایجاد میکنند.
– برای تحقق اقتصاد مقاومتی، چه اقداماتی باید صورت گیرد؟ در حال حاضر صرفاً به بحثهای مربوط به ضرورت تحقق آن پرداخته میشود و مسئولان دولتی و اجرایی، از لزوم آن صحبت میکنند. اما بهواقع چه اقداماتی برای تحقق آن باید صورت داد؟
اقتصاد مقاومتی چهار جبهه دارد و تحقق این اقتصاد، مستلزم فعال شدن این جبهههاست. فعال شدن این جبههها نیز مستلزم این است که افراد مؤثر در هر یک از این جبههها حضور داشته باشند و نقش خود را ایفا کنند. اولین جبهه، جبهه علمی است که در آن بحث تولید علم کاربردی در عرصه اقتصاد مقاومتی مطرح میشود. باید بپذیریم که زنان در بخشی از علوم کاربردی حوزه اقتصاد مقاومتی میتوانند تولیدات بهتری داشته باشند مثلاً در برخی از شاخههای تربیتی یا در برخی از حوزههای پزشکی مختص زنان، نقش زنان اهمیت بیشتری دارد و باید در این زمینه ایفای نقش کنند.
در جبهه فرهنگی، بحث گفتمانسازی و تبدیل اقتصاد مقاومتی به باور عمومی مطرح میشود که در اینجا نیز بخشی از مخاطبان و کسانی که میتوانند گفتمانسازی کنند، زنان هستند. پس در جبهه گفتمانسازی هم متناسب با نقش و جایگاه زنان میتوان مأموریتهای ویژهای برای آنها تعریف کرد.
زنان بهعنوان بخشی از مخاطبان اقتصاد مقاومتی میتوانند مطالبهگر باشند
جبهه سوم، جبهه مطالبهگری به معنای امر به معروف و نهی از منکر اقتصادی است و زنان بهعنوان بخشی از مخاطبان اقتصاد مقاومتی میتوانند مطالبهگر باشند. در واقع، زنان خانهدار میتوانند از سرپرست خانواده که معمولاً مرد است و همچنین فرزندانشان مطالبه داشته باشند که درست رفتار کنند و آنها را در راستای اتخاذ رفتار صحیح امر به معروف و نهی از منکر کنند.
جبهه چهارم، جبهه اجرایی و به معنای اجرا و اقدام عملی در حوزه اقتصاد مقاومتی است. این جبهه، پنج عرصه دارد که عبارتند از عرصههای مصرف، تولید، تربیت، مدیریت و انتخاب و در همه این عرصهها برای زنان نقش ویژهای تعریف میشود.
زنان و هزینهکرد درآمد خانوار
در عرصه مصرف میتوان به این نکته اشاره داشت که زنان در مدیریت مصرف خانواده و پسانداز میتوانند مؤثر باشند. نقش زنان در الگوی تغذیه نیز بسیار مهم است زیرا تغذیه روی بهرهوری و کارآیی اعضای خانواده و در نهایت، کل اقتصاد اثرگذاری جدی دارد. بهطورکلی، زنان در هزینهکرد درآمد خانوار نقش ویژهای دارند و میتوانند این مسأله را مدیریت کنند.
باید فرهنگ کار و مقابله با بیکاری را از طریق زنان پیگیری کرد
در عرصه تولید نیز زنان از چند جهت از جمله اشتغال خارج از منزل و آفرینی خانگی میتوانند ایفای نقش کنند که این موضوع میتواند کمکی به پسانداز و سرمایهگذاری در خانواده باشد. مسأله دیگر، ترویج فرهنگ کار در خانواده است. بسیاری از خانوادهها فرزندان بیکار دارند که گاهی اوقات، بیکاری آنها به دلیل نبودن کار نیست بلکه به این دلیل است که با بهانههایی مانند کمبودن درآمد یا پایین بودن کلاس کار، به هر کاری تن نمیدهند. در اینجا ما به زنان و مادران توصیه میکنیم که فرزندان بیکار مخصوصاً فرزندان ذکور خود را تشویق کنند که بیکار نمانند و با کاری که درآمد آن کمتر است، شروع کنند و همزمان پیگیر کارهای بهتر هم باشند. درواقع، باید فرهنگ کار و مقابله با بیکاری را از طریق مادران و زنان پیگیری کرد.
مؤلفههای تربیت اقتصادی
در عرصه سوم که عرصه تربیت است، زنان بسیار مؤثر هستند. چهار مؤلفه تربیت اقتصادی داریم که عبارتند از دانش اقتصادی، عقاید اقتصادی، احکام اقتصادی و اخلاق اقتصادی و همسر یا مادر خانواده میتواند در این چهار عرصه، اثر تربیتی بسیار خوبی روی فرزندان و حتی روی همسرش داشته باشد چون گاهی متأسفانه دیده میشود که برخی رعایت حلال و حرام اقتصادی را نمیکنند و در نهایت، اقتصاد در سطح کلان متضرر میشود. مثلاً خیلیها رباخواری میکنند؛ درحالیکه ربا اقتصاد یک کشور را نابود میکند و ریشههای آن را میپوساند و از بین میبرد اما زنان میتوانند روی شوهرانشان اعمال نفوذ و اعمال تسلط کنند و مثلاً اجازه رباخواری را به همسر خود ندهند. همچنین میتوانند فرزندانی کارآفرین تربیت کنند.
زنان مدیر و وظیفه ترویج ارزشهای برآمده از اقتصاد مقاومتی
عرصه چهارم، عرصه مدیریت است. زنانی که جایگاه مدیریتی دارند و مثلاً مدیر مدرسه دخترانه هستند یا مدیریت مجموعهای از زنان را برعهده دارند، میتوانند سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی را مطالعه و بخشهایی را که در حوزه مدیریتی خودشان قابل اجراست، به مرحله اجرا درآورند. حتی در مجموعههایی مانند آرایشگاههای زنانه که به نظر کم اهمیتتر میآیند، میتوان مواردی مانند اصلاح الگوی مصرف یا فرهنگسازی و گفتمانسازی در ارتباط با مخاطب را مدنظر قرار داد. در واقع، زنانی که سمت مدیریتی دارند میتوانند در زیرمجموعه خود، ارزشهای اقتصادی برآمده از اقتصاد مقاومتی را ترویج کنند.
پنجمین عرصه، عرصه انتخاب است که به حوزه سیاسی مربوط میشود. در همه انتخاباتی که در کشور برگزار میشود، لازم است کارگزارانی انتخاب شوند که ملتزم به اقتصاد مقاومتی باشند. زنان نیز در انتخابات تشکلهای مربوط به خود مثلاً انتخاب فرمانده پایگاه بسیج خواهران یا انتخابات انجمنهای اسلامی مختص زنان میتوانند افرادی را انتخاب کنند که ملتزم به اقتصاد مقاومتی باشند.
با توجه به این عرصههای تأثیرگذاری زنان در اقتصاد مقاومتی و لزوم فعالیت در راستای آنها، ارزیابی شما از سیاستهای دولت چه در حوزه برنامهریزی و چه در حوزه اجرا در زمینه اقتصاد مقاومتی بهخصوص نقش زنان و خانواده در این حیطه چیست؟
یک ایراد اساسی که من به عملکرد ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی دولت دارم این است که مردم را کنار گذاشتهاند و برنامهریزیها تنها در ارتباط با دستگاههای اجرایی مطرح شده است. دستگاههای اجرایی وظایف بسیار مهمی دارند که این وظایف، اثرات بسیار گستردهای در سطح ملی دارند اما بخشی از عملگرهای اقتصاد مقاومتی خود مردم هستند و اگر به مردم توجه کافی صورت نگیرد و برای آنها برنامهریزی درست انجام نشود، بخشی از منابع را هدر دادهایم.
دولت تقریباً هیچ کاری در این زمینه انجام نداده که در مورد مثبت یا منفی بودن آن صحبت کنیم
در برنامه ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی نه تنها برای زنان بلکه برای مردان و هیچیک از گروههای اجتماعی نقشی تعریف نقش نشده است. صرفاً در بخش فرهنگی گفته شده که وزارت ارشاد و سایر نهادهای متولی حوزه فرهنگ در عرصه فرهنگسازی فعالیت کنند اما آیا نباید از خود مردم خواست که خودشان اقداماتی در این زمینه به انجام برسانند؟ یکی از کارهای جدی که دولت باید انجام دهد، تعریف نقش برای گروههای مختلف و هدایت، پشتیبانی و نظارت بر عملکرد آنهاست. بهطورکلی، این موضوع مغفول مانده و در برنامههای دولت به آن توجه نشده است. دولت تقریباً هیچ کاری در این خصوص انجام نداده است که در مورد مثبت یا منفی بودن آن صحبت کنیم.
به نظر شما باید چه سیاستهایی برای تأثیرگذاری نقش زنان در اقتصاد مقاومتی اتخاذ شود؟
اولاً دولت باید نقش مردم را در تحقق سیاستهای اقتصاد مقاومتی لحاظ کند سپس در این چند جبهه جانمایی و متناسب با آن رفتارها را تنظیم کند. مثلاً در ارتباط با زنان، دولت باید تشکلهای مردمی مربوط به زنان را فعال کند و از آنها عملکرد بخواهد. مثلاً بسیج جامعه زنان یا انجمنهای اسلامی تشکلهای مردمی هستند که دولت باید از آنها برنامه بخواهد و بهعنوان مشاور به آنها برنامه دهد و سپس پشتیبانی علمی، مالی و… داشته باشد.
برای زنان خانهدار کد رفاهی تعریف شود
در ایران حدود ۱۹ میلیون نفر، جامعه زنان خانهدار را تشکیل میدهند که یکی از بزرگترین اصناف کشور هستند. اما دولتها برنامهای برای زنان خانهدار ندارند. ما سال گذشته پیشنهاد کردیم که برای زنان خانهدار کد رفاهی تعریف شود. در واقع، همانطور که مردان شاغل کد پرسنلی دارند و اتفاقات کاری آنها درج میشود، زنان خانهدار هم کد رفاهی داشته باشند تا بتوان تسهیلاتی برای آنها در نظر گرفت و خدماتی به آنها ارایه داد. مثلاً میتوان قوانینی وضع کرد تا براساس آن برای زنانی که تعداد فرزندانشان از یک حدی بیشتر است، امکاناتی مانند وکیل ارزانقیمت یا رایگان در محاکم و آموزشهای فنیو حرفهای در نظر گرفته شود یا اگر درخواست تسهیلات کارآفرینی داشتند، در اولویت قرار داده شوند.
در هر چهار جبهه اقتصاد مقاومتی باید زنان را درگیر کنیم
از طریق سازماندهی زنان خانهدار میتوان به اقتصاد کشور کمک کرد. میتوان شبکه جامعی ایجاد کرد تا زنان توانمندیهای خود را در آنجا اعلام کنند و در بخش تولید و اشتغال خانگی فعالیت داشته باشند یا بازارهایی برای فروش محصولات به آنها معرفی شود. همچنین، میتوان به این زنان آموزشهایی در زمینه تربیت اقتصادی فرزندان ارایه داد؛ چون بسیاری از خانوادهها در این زمینه اطلاعاتی ندارند. ما در هر چهار جبهه اقتصاد مقاومتی به فرماندهی دولت و حاکمیت، حتماً باید زنان را درگیر کنیم و برای آنها برنامه داشته باشیم تا هم بهعنوان یک گروه بزرگ هدف، مسایل رفاهی آنها پیگیری شود هم از توانمندی آنها برای پیشرفت اقتصادی کشور استفاده شود.