پیشنهاد «سربازی حرفهای داوطلبانه»
هورنیوز – حسن نراقی، جامعه پژوه نام آشنایمان، بارها در مورد خدمت اجباری سربازی و مزایای اختیاری بودن این امر صحبت کرده است. دلایل مخالفت نراقی با سربازی اجباری کاهش نیاز نقش نیروی انسانی در جنگهای امروزی و همچنین احساس و احترام نه چندان مطلوب فیمابین جامعه و پلیس و سربازان است و پیشنهاد «سربازی حرفهای داوطلبانه» و نه خرید و فروش سربازی را ارائه میکند و معتقد است در این زمینه کیفیت به کمیت ارجح است.
به اعتقاد او جوانی که با علاقه شخصی خود به خدمت نظام درآید مسئولیت بیشتری در قبال حفظ کشور احساس میکند و کشور دارای نیروی نظامی مغرور، متکی به نفس و طبعاً با کمترین گرایش به مواد مخدر خواهد بود. این امر از نظر هزینه نیز برای دولت به صرفهتر خواهد بود. در این باب و اثرات و عواقب اختیاری کردن سربازی گفتوگویی را با ایشان انجام دادهایم که میخوانید. بدیهی است که آنچه این جامعهشناس میگوید، مبتنی بر دیدگاهها و پژوهشهای اوست و الزاماً نظر ما نیست. «ایران» از نقد و ارزیابی کارشناسان و صاحبنظران در باب پیشنهاد این جامعهشناس استقبال میکند.
آقای نراقی شواهدی از سالها پیش موجود است که نشان میدهد شما همواره مخالف اجباری بودن سربازی بودهاید، آیا امکان دارد دلیل آن را بگویید؟
بسیار ساده است. مخالفتم دقیقاً به دلیل حضور همین کلمه «اجباری» است. چه این کلمه را اگرحذف کنید با الباقیاش مشکلی نمیماند. خود سربازی هم ضرورت است و هم قابل ستایش. من فقط با «اجباری» بودن آن مشکل دارم. چرا که «اجبار» بازدهی مورد انتظار را در هرکاری! هم برای «جابر» و هم برای «مجبور» به اندازه ضرورت تأمین نمیکند.
اجباری بودن سربازی تا به حال در جامعه چه تأثیراتی داشته است؟
مشکلات کمی نیافریده! این قانون مربوط به سال ۱۳۰۵ است یعنی ۹۰ سال قبل. سالهایی که اکثریت مردم متعلق به یک جامعه کشاورزی بودند و نه شهری. حد اکثر وقتی برادری را به اجبار میبردند آن یکی جایش را در مزرعه میگرفت تا برگردد. لطمه بزرگی به کسی نمیخورد. تازه برای آن روستایی فرصت تجربهگیری هم فراهم میشد چون طفلک جایی را ندیده بود. اما جوان امروزی فرق میکند تمام رشتههای زندگیاش از هم میپاشد.تحصیلاتش، شغلش،خارج رفتنش، ازدواجش و دهها مورد دیگر. این تأثیرات منفی قضیه را دیگر فکر میکنم کم و بیش همه میدانند. یک پسر جوان تحصیل کرده را درست در ابتدای بازدهی اجتماعیاش حدود دوسال از مسیر زندگیاش عقب میاندازیم که چه بشود؟ که دو سال تمام با ماهی پنجاه، شصت هزار تومان مواجب که هزینه رفت و آمدش را هم تأمین نمیکند به زور نگاهش داریم که فقط دلمان خوش باشد که وظیفهاش را نسبت به میهن ادا کرده؟ نه عزیزم خدمت به میهن راههای دیگری هم دارد. شما حتی شاعر را هم نمیتوانید محصورش کنید و مجبور که برای وطن شعر بگوید.اگر هم بگوید شعرش شعر نخواهد بود…سرباز به اجباری برده شده فقط نگاهش به تقویم و ساعتش است که این خدمت کی به پایان میرسد؟
سطح اعتماد مردم نسبت به پلیس و نیروی انتظامی را چگونه می بینید؟
به نظرم در شرایط فعلی هم رابطه مردم و پلیس بد نیست.شما به نق زدنهای حرفهای توجه نکنید.آنها بیشتر برای ارضای شخصیت خودشان از همه چیز انتقاد میکنند. باید به منتقدان یادآور شویم که فقط تجسم کنند که اگر برای فقط بیست و چهار ساعت همین نیروهای پلیس وحافظ امنیت را از سطح شهر و جادهها جمع کنند چه افتضاحی به بار خواهد آمد.اما خوب قطعاً این را هم میدانیم که شرایط ایده آلتر از اینهم این است که اولاً پلیس را به زور آنجا نیاورده باشند. خودش با اشتیاق پس از طی دورههای آموزشی بسیار ضروری به این لباس و هیبت مقدس ملبس شده باشد.
احساس بد به بیگاری کشیده شدن نداشته باشد.حقوق معقول ومهمتر از آن تضمین شغلی داشته باشد. بیمه و بازنشستگیاش تأمین شده باشد. وضع استخدامی روشنتری داشته باشد.خوب مشخص است چنین پلیسی از هر نظر بازدهیاش هم برای خودش وهم مردم مطلوبتر و مفیدتر خواهد بود.
آقای نراقی هنوز شاید به نوعی باور بر بخوریم که به شکل عامیانه معتقد است «سربازی آدمو مرد میکنه» و میبینیم که دولت هم یکی از شروط ازدواج را داشتن کارت پایانخدمت داماد میداند، برای اصلاح این فرهنگ چه کاری میتوان کرد؟
اولاً این داستان سربازی رفتن برای تأمین مجوز ازدواج فقط مربوط به ازدواج نیست، به اشتغال هم میرسد ،به اخذ پاسپورت و به جواز کار و هکذا دهها مورد دیگر هم که شاید خواننده شما بهتر از من بداند مربوط میشود و همه اینها باز گواهی است برای فشارهایی که همین اجباری بودن کار تأمین کرده، چرا که اگر شرایط سربازی مطلوب بود که دیگر این همه موانع و مقررات تهدیدکننده ضرورتی نداشت. حضور این تهدیدها خودش به سادگی رضایت نداشتن از وضع موجود را به رخ میکشد و ضرورت بازنگری در آن را! والا سربازی بخصوص در این دوره نه هیچگونه سنخیتی با مردی دارد و نه با مردانگی!…البته شاید در سالهای گذشته برای جوان سربازی که احتمالاً تا این سن هنوز از روستای خودش حتی تا ده همجوار هم نرفته بود قطعاً تجربه متفاوتی بود.اما این با جوان چشم و گوش بازاین روزها زمین تا آسمان فرق میکند.
به نظر میرسد به دلیل طولانی بودن دوره سربازی بسیاری از نیروهای متخصص ترجیح میدهند بهجای ورود در شغلهای دولتی در چرخههای مشاغل آزاد و خصوصی کار کنند، نظر شما در اینباره چیست؟
همان طور که در سؤال قبلی اشاره شد فرض میکنیم مسأله اشتغال را جوان حل کرد با بقیه مشکلاتش چه خواهد کرد؟ دولت او را از خرید و فروش ملک هم محروم کرده…فقط مسأله استخدام نیست وانگهی استخدامهای دولتی هم دیگر آن جذابیت سابق را ندارند و هر جوانی با اندکی استعداد بالاتر از معدل، حالا مالی یا تحصیلاتی یا طبقاتی به این سادگی حاضر نیسست زیر چتر دولت برود که خود این هم چند سال بعد معضلی برای دولتها خواهد شد که فقط اکثریت از همه جا ماندهها جذب دولت شوند واین ماشین کم تحرک را زمین گیرتر کنند. نه، کار را باید ریشهای حل کرد.حلش خیلی هم پیچیده نیست.
آقای نراقی میدانم که شما همیشه معتقد بودید که مشکلات بزرگ این کشور آنقدر راه حلهای ساده دارند که از شدت کوچکی در درک تصمیمگیران نمیگنجد…
حالا هم همین طور فکر میکنم، البته یادتان نرود عرض کردم بعضی از مشکلات و نه طبعاً همه آنها.
حالا برای این مشکل مورد بحثمان چطور؟
به یاد دارم چند سال پیش یادداشتی در همین مورد نوشته بودم که به رؤیت بعضیها هم رسید. اما برایش عکس العملی جز یکی دو پاسخ تدافعی چیزی ندیدم. آن روزها مثل امروز مسأله داغ نشده بود خوب اینجا ایران عزیز ماست تا کار به نقطه خاصی نرسد نه مردم و نه دولت خیلی علاقه نشان نمیدهند که برایش وقت بگذارند. خاضعانه هم عرض کرده بودم که به نوعی طرح اقتباسی سادهای از وضعیت سربازی در کانادا.طرحی که آنجا خیلی خوب جواب داده هنوز هم لااقل به نظر خودم با وجودی که این روزها راه حلهای بسیاری عرضه شده به نظرم با کمی ایرانیزه کردن آن راه حل خوبی است… ترکیبی بود از پر کردن ایام فراغت جوانها با ورزش و بدنسازی و غیره از همان سالهای آخر دبیرستان البته با دریافت پول توجیبی و مرحله بعدش آموزشهای کمی رده بالاتر و تخصصیتر حرفهای، البته باز هم برای همین ایام فراغت با یک حقوق و امکانات حداقلی و بعد هم انتخاب سرباز برای یک طول خدمت متداول از بین فقط داوطلبان همین دوره دیدهها بسان هر استخدام دائمی دیگر….مفصلتر از این حرفها بود. پیشنهاد میکنم آن را در اختیارتان بگذارند که اگر بتوانید تکثیرش کنید شاید مفید به فایده باشد.به نظرم بسیار طرح مفیدی بود.
ببینید قانون اجباری بودن سربازی در کشور ما به این خاطر تصویب شد که ایران اغلب در معرض خطر جنگ قرار داشته، اگر این قانون برداشته شود چه ضمانتی وجود دارد که اگر جنگی رخ داد ما دچار کمبود نیروهای نظامی نشویم؟
مگر در سال ۱۳۲۰ و در آغاز اشغال ایران سربازهای به اجبار جمع شده دوره رضاشاهی چه گلی به سر این مملکت زدند؟ اضمحلال این ارتشی که برایش این همه هزینه و خون دل خورده شده بود یکی از دردناکترین اوراق تاریخ معاصر ارتش مدرن ماست. افتضاح شد…افتضاح! اما شما همین روزها را مقایسه کنید با روزهای آغازین حمله عراق به ایران…بچههای خوزستان و بعد تمامی جوانها به معنی واقعی کلمه حماسه آفریدند. در حالی که کوچکترین اجباری هم در کار نبود….آنقدر انصاف دارم که فکر کنم اگر این فداکاریها نبود سرنوشت کشور ما به کجا میکشید. وانگهی کسی با حضور و آمادگی دلاوران ارتشی که نمیتواند مخالف باشد! اختلاف فقط در نوع به خدمت گرفتن این سرباز عزیز است مسلم است کشور به ارتش نیاز دارد و ارتش به سرباز.
پس چگونه است که این تغییر روش تا به حال انجام نگرفته وچه زمینهسازیهایی باید برای برداشتن این قانون و اختیاری کردن سربازی صورت گیرد؟آیا فکر نمیکنید که فروشی بودن دوره سربازی باعث شود فقط قشر خاصی که توان مالی دارند موفق به خرید آن شوند و به اقشار فرودست فشاری لااقل روانی وارد شود و دچار حس تبعیض شوند؟
ملاحظه بفرمایید اصولاً تغییر برای انسانها کار سادهای نیست. اکثریت مردم حاضرند با همان شرایط نه چندان مطلوبشان بسازند اما دست به ریسک تغییر نزنند بخصوص اینکه قرار باشد این تغییر به دست تعداد معدودی انجام گیرد.دولتمردان ما هم به نظرم اکثرشان خارج از این تعریف نیستند.بسیاری از آنها میدانند که باید چه کنند اما تمایلی ندارندر ریسک کنند چه اگر دهها سال به وضع موجود دست نزدید کسی از شما بازخواست نمیکند که چرا تغییری ایجاد نکردید اما اگر خدای ناکرده در تغییری که با خلوص نیت به آن اقدام کردهاید ذرهای انحراف که نه حتی انحنایی ایجادشد خدا میداند که عاقبتش به کجا میکشد؟
امروزه تقریباً حدود ده سال است که هر جا توانستهام فریاد زدهام عزیزان من یک روز همت کنید و یک جلسه کارشناسی تشکیل بدهید و یک تجدیدنظر ده کیلومتری در این حد اکثر سرعت این اتوبانها بکنید آخر غیر از یک کشور اروپایی کدام کشوری را سراغ دارید که سرعت مجازش یکصد و بیست کیلومتر در ساعت باشد آن هم با این همه شوماخرهای وطنی و اتومبیلهای بینیاز از تعریف؟باور کنید با همین کاهش ده کیلومتر در ساعت تلفات چند ده هزاری سالانهمان نصف میشود.اما کو گوش شنوا؟و اما پاسخ آخرتان در مورد جریحه دار شدن به قول شما فرودستان؟ اولاً طرحی که ارائه کردهام اصلاً صحبتی از خرید و فروش در آن نرفته بر عکس همه چیز به صورت داوطلبانه است.
پیشنهاد هایی جدید برای سربازی
الف- استخدام سرباز حرفهای مثلاً برای طول خدمت ۲۰ تا ۲۵ سال به یکباره و حد اقل برای سالهای نخستین جهت تعداد قابل ملاحظهای از جوانان کشور کار و آینده و بیمه تأمین میکند و کمکی است در جهت ایجاد اشتغال واقعی و غیرکاذب.
ب- کمیت این سربازها حتی اگر نصف یا ثلث سربازهای موجود اجباری هم باشند کیفیتشان با توجه به داوطلب بودنشان و به علت سرمایهگذاری درازمدتتر دولت در مجهز کردن آنان به دانشهای رزمی روز. قاعدتاً باید قابل مقایسه با سربازهای موقت و اجباری نباشد.
ج- جوانی که داوطلبانه و با علاقه شخصی خودبه خدمت نظم و نظام کشور درمیآید قطعاً و به هر دلیلی به سازمان متبوعه خود آنچنان وابستگی روحی و عاطفی پیدا میکند که کمترین نتیجه آن مسئولیتش در حفظ شئون همان سازمان خواهد بود. چرا که با میل خودش به آن پیوسته و نه اینکه او را از کار و زندگیاش باز داشته باشند و به زور برای خدمات اجباری آورده باشندش. به عبارت دیگر به جای اینکه ارتش پلیس سرباز بیانضباط را تهدید به افزایش طول خدمتش بکند در سیستم سرباز استخدامی این سرباز خاطی خواهد بود که بسان شاغلان دیگر نگران اخراج و از دست دادن کارش خواهد بود پس ملزم به رعایت مقررات است.
د- و اما از نظر هزینه و بار مالی آن برای دولت؟ موضوعی که احتمالاً میتواند مستمسکی برای مخالفان تغییر باشد. در این مورد به نظرم میتوان از بودجه امروزه به علاوه پولی که از محل فروش معافیت به غیرداوطلبان دریافت خواهد شد تأمین کرد (توضیح شاید مکرر باشد اما با کارشناسی کارشناسان میشود به همه این ارقام به صورت دقیق دسترسی پیدا کرد) و حالا اگر تعدادی هم واقعاً از روی دلسوزی و باور فریاد یا مستضعفای سر دادند برایشان یاد آور میشوم که در تجربه فروش معافی که چند سال پیش داشتیم آمارهایش موجود است شاید قابل توجه باشد که بیشتر استقبال ازطرف همان طبقه زحمتکشی بود که برایشان صرف میکرد مبلغی بپردازند و جبرانش را در کوتاهمدت با کار و در آمدشان در یک جای دیگر بکنند.