چرا در دوران پسا برجام کنسرت مهم است؟
هورنیوز – برجام واژه ایست که خیلی دیر وارد سپهر سیاسی ایران شد،واژه ای که از اواسط عمر دولت یازدهم ظهور کرد اما به قدری بزرگ و فراگیر شد که کتمان کردن آن میتواند معنای نفی دولتی به نام تدبیر و امید را به ذهن مخاطب متبادر کند.هر چند تعریف لفظی برجام در ادبیات دولت مخفف عنوان “برنامه جامع اقدام مشترک” بوده و هست اما برجام امروز مبدل به اصطلاحی فراتر از برنامه جامعه اقدام مشترک شده است که آن را میتوان در ”هر آن چیز که نداریم و میخواهیم داشته باشیم” گنجاند؛ از نبود تحرک و رشد اقتصادی تا کمبود منابع آب برای آشامیدن مردم و حتی بازی دوستانه میان تیم های ورزشی کشورمان و سایر ملل!
هرقدر با توافق هسته ای موسوم به برجام دولت سعی کرد خود را در قالب قهرمانی معرفی کند که توانسته موانع رشد و پویایی اقتصادی-اجتماعی را از برابر ملت بردارد اما رکورد شدید و بی سابقه اقتصادی(حتی شدیدتر از دوران تحریم) و همچنین نمایان شدن فضای فاسد اقتصادی در میان دولتمردان با فیش های حقوقی نجومی،تصویر بر عرش رفته این واژه را به فرش پاستور رساند. اگر تا دیروز دولت و ریاست آن مدعی بودند فقط با توافق هسته ای چرخ صنعت میچرخد به یکباره خبر تعطیلی کارخانه ها به گوش رسید، برجای ماندن فشارهای بین المللی بر جمهوری اسلامی(حتی با ورود کشورهایی همانند جیبوتی به این عرصه)،ناتوانی در مهار بحران های زیست محیطی و… را هم میتوان به این لیست بلند بالا اضافه کرد.
درست در روزهایی که حاصل “تقریبا هیچ” از برجام را می شد در فضای سیاسی و افکار عمومی جامعه مشاهده کرد به ناگاه رییس جمهور با مطرح کردن این مساله که “برجام سایه جنگ را از سر ما برداشت” و عوض کردن نتیجه برجام میان آنچه وعده داده شده بود با آنچه که محقق شده بود تعجب همگان را بر انگیخت. دولتی که تا دو سال قبل مدعی بود گزینه ای به اسم حمله نظامی در دنیای فعلی دیگر موجود نیست و الا ایالات متحده میتواند “با یک بمبش تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیاندازند” آنقدر مساله جنگ را محتمل تفسیر کرد که عدم وقوع آن را حاصل برجام دانست.
حال همه چیز روشن و واضح بود دولتی که در تبیین دستاورد های برجام و دیپلماسی خود ناتوان مانده بود با نتیجه گیری بلند کردن سایه جنگ از سر کشور توسط برجام آن هم در شرایطی که افکار عمومی پذیرفته بود که این توان بالای دفاعی جمهوری اسلامی و قدرت بازدارندگی قابل توجه آن که توسط نیروهای نظامی به دست آمده بود توانسته است گزینه جنگ را کنار بگذارد ضرب المثل معروف “من آنم که رستم بُود پهلوان” را برای رفتار دولت به اذهان متبادر می کرد!
هنوز مدتی از سخنان تعجب انگیز دکتر روحانی پیرامون سایه جنگ نگذشته بود که وی با عبارتی توهین آمیز مدعی شد برجام بوده است که به ما “عزت” داده تا پهنا و گستره این واژه هر روز بزرگتر بشود و نفی برجام مترادف با بی عزتی شود.دولت عزم خود را جزم کرده بود تا با ربط دادن امنیت و عزت کشور که دو عنصر اصلی دوام و ثبات سیاسی جمهوری اسلامی بوده است و مصادره کردن آنچه که حاصل سالها مجاهدت همه نیروهای جمهوری اسلامی اعم از نظامی و غیرنظامی بوده است چهره خود را در دوران پسابرجام در قالب یک “رستم” جا بیاندازد تا مبادا افکار عمومی به خود این جرات را بدهد که با مطالبه وعده های پیشابرجامی در دوران پسابرجامی هزینه ایستادن در برابر عزت و امنیت کشور را برای خود بخرند!
واکنش بشدت منفی فضای سیاسی کشور به این فرار رو به جلو دولت یازدهم برای پاسخگویی به مطالبات پسابرجامی مردم این نکته را به دولت اثبات کرد که تدبیر و امید آن چیزی نیست که رستم پهلوانش باشد و همین مقوله باعث شد که دولت از ادعاهای حداکثری کسب امنیت و عزت کشور به ادعای حداقلی در قالب نهادی برسد که از حقوق مردم برای رفتن به کنسرت حمایت می کند! اگر تا دیروز دولت با پیش گرفتن استراتژی “من آنم که رستم بُود پهلوان” به دنبال چند گام جلو رفتن از مطالبات معیشتی-اقتصادی مردم از برجام بود حال با در پیش گرفتن استراتژی “پهلوان پنبه گی” با دهها گام عقب نشینی از مطالبات معیشتی-اقتصادی مردم از برجام و به صدر امور آوردن مساله برگزاری یا عدم برگزاری کنسرت در یکی از استان های کشور این بار فراری رو به عقب کرد به دنبال عوض کردن صورت مساله مطالبه مردم از دولت شد.
فارغ از اینکه دولت عزت ملی را حاصل برجام بداند یا گسترش برگزاری کنسرت و فارغ از آنکه بخواهد خود را در قالب رستم یا یک پهلوان پنبه نمایان سازد کماکان استراتژی دوقطبی سازی جامعه را برای فرار از پاسخگویی در پیش گرفته است،یک روز سعی می کند با رساندن این پیام که اگر دولت یازدهم تداوم نیابد جنگ میشود و روز دیگر با مطرح کردن این مساله که اگر دولت یازدهم نباشد کنسرتی نیز برگزار نمیشود خود را بعنوان تنها راه نجات در این دوقطبی سازی های انتزاعی به مردم تحمیل کند.