نگاه موسسه واشنگتن به راهبرد دولت آتی ایالات متحده نسبت به ایران
هورنیوز – سال گذشته بحثها در مورد برجام داغ بود و مانند هرگونه مباحثه سیاسی در آمریکا که رنگ سیاستبازی به خود بگیرد، ادعاها له یا علیه برجام، اغراقآمیز بود. ازنظر دولت اوباما، برجام همه مسیرهای ایران برای دسترسی به سلاح هستهای را مسدود کرد. از نظر مخالفین، برجام یک بذل و بخشش بزرگ بود که منجر به برداشتن تحریمهای ایران شد و یک زیرساخت عظیم هستهای برای ایران ایجاد کرد که در آن زمان، موانع سرراه رسیدن ایران به توانایی ساخت سلاح هستهای را برطرف میکرد.
در واقع، برجام چیزی در میانه این دو است. اگر تقویت شود، مشخصاً مسیرهای ممکن ایران برای رسیدن به سلاح هستهای- عمدتاً غنیسازی اورانیوم، جداسازی پلوتونیوم و تولید مخفی- را برای بیش از ۱۵ سال مسدود خواهد کرد. در این دوره، سقف غنیسازی به ۶۷/۳ درصد در اورانیوم ۲۳۵ خواهد رسید و ایران نمیتواند بیش از سیصد کیلوگرم از ماده غنی شده داشته باشد یا به هرگونه توانایی بازفرآوری دست یابد. مضاف بر این، مخفی کردن هرگونه برنامههای تولیدی نیز به خاطر آن که همه زنجیره سوخت تحت نظر است و موتور سانتریفیوژها از نزدیک تحت مراقبت است، بسیار سخت خواهد بود. گرچه این سختگیریها نمیتواند این برنامه را کاملا متوقف کند، ریسک تهران برای یک پاسخ محتمل شدید را بالا خواهد برد.
از این منظر، بستن مسیرهای دسترسی ایران به سلاح هستهای، بیش از آن که وابسته به راستیآزمایی وفاداری ایران به تعهداتش در برجام از طرف آمریکا باشد، به آمادگی ایالات متحده برای اعمال هزینه سنگین بر ایران در صورت فریب در اجرای توافق، بستگی دارد. در واقع آنها باید متوجه عواقب سنگین نقض تعهداتشان باشند؛ خصوصاً به خاطر چیزهایی که برجام اجازه توسعهاش را به آنان میدهد، یعنی:
• پس از پانزده سال، محدودیتی بر اندازه صنعت هستهای ایران یا تعداد/ کیفیت سانتریفیوژهایی که میتواند تولید کند، وجود نخواهد داشت.
• از سال دهم به بعد، ایران میتواند ۵ مدل پیشرفته سانتریفیوژ را نصب و راهاندازی کند.
• در حالی که خروجی این مدلهای پیشرفته فقط تا پانزده سال محدود خواهد شد، ایران پس از آن قادر خواهد بود به صورت مفصل، تولید مواد غنیشده خود را گسترش دهد.
• پس از سال پانزدهم ایران، دیگر محدودیتی برای تولید اورانیوم با غنای بالا یا حتی با غنای لازم برای تولید سلاح نخواهد داشت.
همه اینها یعنی اینکه زمان گریز ایران حتی اگر به تکتک بندهای برجام عمل کند، حداکثر تا سال ۲۰۳۰ به صفر خواهد رسید. وقتی در خلال بحثهای سال قبل درباره توافق، بحث درباره این نکات بالا گرفت، مسئولین دولتی میگفتند که تا آن زمان، ایران فقط دو ماه تا ساخت سلاح هستهای فاصله داشت و توافقی نیاز بود تا بتواند این فاصله را به تقریبا یک سال برساند. از آن موقع، ایرانیها سانتریفیوژهای فعال خود را تقریباً به اندازه نصف کاهش داده و به ۵۰۶۱ عدد رساندهاند؛ به جز سیصد کیلوگرم، مابقی اورانیوم خود را به خارج از کشور انتقال دادهاند؛ قلب رآکتور آب سنگینشان را با سیمان پر کردهاند و به ناظران خارجی اجازه دادهاند که یک سیستم قوی راستیآزمایی را بر این کشور اعمال کنند. از این رو منصفانه است که بگوییم تهدید فوری هستهای واقعاً کاهش یافته است. این امر با دانستن اندازه زیرساخت هستهای ایران و بازه زمانی فرار هستهای آن در آینده، هنوز نیاز به ارتقای بازدارندگی را تضعیف نمیکند. آیا آمریکاییها باید مطمئن باشند که همه سیگنالهای لازم در مورد عواقب بدعهدی، به ایرانیها فرستاده شده است؟
متاسفانه به نظر میرسد که این چنین نیست چرا که تاکنون، تهران چند مورد نقض آشکار قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت را مرتکب شده که عبارتاند از: آزمایش موشکهای بالستیک، انتقال تسلیحات متعارف و نادیده گرفتن ممنوعیتهای سفرهای بینالمللی.
برای اطمینان، قطعنامه ۲۲۳۱، برجام را تصویب و قطعنامههای قبلی را ملغی کرد و شدت بعضی از این محدودیتها را کاهش داد، اما واقعیتی باقی میماند و آن اینکه ایران با عواقب جدی ادامهی رفتارهایش- که آشکارا تحریککننده هستند- مواجه نشده است. مضاف بر این، همان طور که الی لویت (Eli Levite) اشاره کرده، ایران در برابر تلاشها برای داشتن یک کانال تهیه و تامین (که طبق برجام برای کسب مواد مشخص دارای کاربرد دوگانه ضروری است) که تحت مجموعهای از الزامات عمل میکند، مقاومت به خرج میدهد. این جا نیز به نظر میرسد که دولت اوباما تمایل چندانی برای به چالش کشیدن تهران یا بالابردن هزینههای این گونه رفتارها نداشت.
دو اقدام دیگر شایان ذکر است: اول این که در پاسخ به شکایات تهران مبنی بر این که منفعت اقتصادی کامل از برجام کسب نکرده است، دولت اوباما فعالانه تلاش کرده تا شرکتهای خارجی را قانع کند که در تجارت با ایران آزاد هستند چرا که به نظر میرسد حسن روحانی و سایر عملگرایان، اگر نتوانند منافع اقتصادی برجام را در کوتاهمدت نشان دهند، از دست انقلابیون در ایران رنج خواهند برد. یکی از دلایل عمده اینکه چرا هنوز هم این منافع به سرعت به ایران سرازیر نمیشوند، آن است که بانکهای ایرانی برای رسیدن به استانداردهای جهانی نیازمند اصلاحاتی در زمینه پولشویی و تامین مالی تروریسم هستند. بانکهای اصلی بینالمللی، تا وقتی این استانداردها رعایت نشود، تمایلی به توافقات مالی و سایر انواع تجارت با ایران ندارند چرا که ممکن است به طریقی دیگر مشمول جریمههای سنگین شوند. این وظیفه آمریکا نیست بلکه وظیفه ایران است. وقتی دولت در مورد روند کند سرازیر شدن این منافع اقتصادی، حالت تدافعی به خود میگیرد، خود را به اشتباه میاندازد و این حس را نیز ایجاد میکند که ایالات متحده خاضعانه به شکایات ایران توجه خواهد کرد اما به عهدشکنیهای ایران نه.
دوم این که گزارشهای اخیر آژانس بیان میکند که ایران به تعهد خود در برجام عمل میکند اما اطلاعات موجود در این گزارشها در قیاس با گزارشهای قبلی به طرز چشمگیری کمتر است. آمانو این را تایید کرد اما گفت که این امر بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ صورت پذیرفته و نه قطعنامههای قبلی. شاید اعضای ۱+۵ همه اطلاعات موردنیازشان را دریافت میکنند و شاید توافق کردهاند که با درخواست از آژانس برای حفظ اطلاعات محرمانه دور از چشم عموم، به احساسات ایرانیان احترام بگذارند. اطلاعاتی مانند مجموع اورانیوم با غنای کم ۶۷/۳ % باقیمانده در ایران، روش ارسال اورانیوم به خارج، تعداد سانتریفیوژهای فعال در نطنز، لیست موجودی تقریبی اورانیوم با غنای زیاد ۲۰ درصد باقیمانده در کشور و نیز فعالیت تحقیق و توسعه کنونی ایران بر روی سانتریفیوژها (برای اطلاعات بیشتر در مساله سانتریفیوژها گزارش ۲۷ می آژانس درباره ایران را ببینید). اگر قضیه از این قرار باشد، دولت باید پاسخ گو بوده و توضیح دهد که آیا آژانس و ۱+۵ همه اطلاعات و دسترسیهای لازم به این مسایل و مسایل دیگر را در اختیار دارند؟ شفافیت یکی از مهمترین بحثهای برجام بود که دولت با اشاره به آن همواره تاکید کرده که توافق چگونه موجب خواهد شد که برجام دقیقترین رژیم راستیآزمایی در مورد کنترل سلاح را در طول تاریخ اعمال کند. اگر همچنان این حرف درست باشد، دیگر نیازی به مخفی کردن آن نیست. جدا از این واقعیت که ایرانیان نشان دادهاند به حساسیتهای آمریکا وقعی نمینهند، بعید است که نگرانی مفرط، آنها را به این نتیجه برساند که تخلف (از برجام) برای آنها هزینه بالایی خواهد داشت.
توصیههایی درباره سیاست
در این باره، دولت اوباما احتمالا رویکرد خود را به مساله هستهای تغییر نخواهد داد- دولت اوباما معتقد است که سیاستهایش پیش میروند و به نظر میرسد از هرگونه اقدامی که انقلابیون ایران را تحریک کند تا به پراگماتیستها ضربه بزنند، واهمه دارد. مشکلی که هنوز هم وجود دارد این است که برجام برنامه هستهای ایران را به صورت موقت محدود کرده، بدون اینکه از این کشور بخواهد از گزینه سلاح هستهای دست بردارد چرا که به تهران اجازه داده شده یک زیرساخت بزرگ هستهای بسازد. بنابراین دولت بعدی نیاز دارد تا بر اراده ایالات متحده بر عمل به تعهداتش تحت برجام در صورت عمل ایران به تعهدات خود، تاکید کند-دولت بعدی همچنین نیاز دارد تا بازدارندگی را در برابر هرگونه فریب از طرف ایران که طی آن جهان را دریک عمل انجام شده هستهای قرار دهد، ارتقا دهد.
اگر این را در نظر داشته باشیم، دولت بعدی باید سیاست اعلامی آمریکا را سختگیرانهتر کند که در پرتو آن ایران متوجه عواقب نقض تعهداتش باشد تا دیگر به دنبال کسب یا توسعه سلاحهای هستهای نباشد. ضروری است که ایران و جامعه بینالملل هردو با این واقعیت کنار بیایند که نقض برجام با پیگیری ساخت سلاح هستهای، با توجه به اندازه و ویژگی زیرساخت هستهای ایران، نه تحریم که اعمال زور را موجب خواهد شد، چرا که شاید تنها راه برای ناامید کردن ایران از حرکت به سمت تولید سلاح هستهای، در ده تا پانزده سال آینده باشد.
مقامات آمریکایی باید فشار بیاورند تا مطمئن شوند که کانال تامین برای همان هدفی که طراحی شده فعال است و گرنه ممکن است با احتمال رفتن ایران به سمت توانایی ساخت سلاح در طول زمان، دیدگاه (مثبت) خود را نسبت به ایران از دست بدهند. اگر تهران در برابر آن چه از وی خواسته شده همچنان مقاومت کند، واشنگتن باید هزینه مشخصی بر تهران در قبال این اقدامش تحمیل کند. طرز فکر اولیه در مورد پایبندی به تعهدات باید این باشد که «به تعهدت عمل کن وگرنه جریمه میشوی».
نهایتاً در حالی که برجام فقط درباره مساله هستهای است، اگر ایالات متحده هزینه را برای رفتارهای بیثبات کننده و تهدیدآمیز ایران در منطقه که پس از توافق شدیداً تغییر کرد، بالاببرد، تلاشها برای تقویت بازدارندگی معتبرتر خواهد بود. واشنگتن باید با همان منطقی که ایرانیها را پای میز مذاکره آورد، ادامه دهد: به خاطر عدم تغییر رفتار ایرانیها هزینه اعمالی را افزایش دهد اما هنوز سردرگم و معطلشان نگاه دارد. این یعنی مخاطب قراردادن اقدامات تهران در عراق و سوریه، یمن و گروههای مبارز فلسطینی. ایران میتواند در نظام امنیت منطقهای جایی برای خود داشته باشد، به شرطی که همسایگانش را تهدید نکند و به دنبال برتری نباشد. هزینه بالای تحریمها برای ایران، عاملی بود که باعث شد در قالب انتخاب روحانی، نشانی از تغییر در سیاست این کشور دیده شود. از این رو اگر واشنگتن بخواهد بازدارندگی را ارتقا داده و اردوگاه روحانی را تقویت کند، باید سیاستهای ماجراجویانه سپاه و خصوصاً نیروی قدس را برای ایران به امری پرهزینه تبدیل کند.
هنوز برای عمل دولت اوباما به تعهدات خود در برجام خیلی دیر نشده است، اما اگر اثبات شود که منتقدان توافق اشتباه میکردهاند، دولت بعدی نیاز دارد بازدارندگی را ارتقا دهد.