هزارگونه سخن در دهان و لب خاموش نیست

۱۷ مرداد سال ۱۳۷۷ بود که محمود صارمی مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف افغانستان به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران به دست گروه طالبان به شهادت رسید و پس از آن شورای فرهنگ عمومی کشور در اولین سالگرد این رخداد، هفده مرداد را به پاس قدردانی از این مقام، «روز خبرنگار» نامید.

حال این روزها را می گویند روز خبرنگار، روزی که  اراده ها و اعمال مجاهدانه مردان و زنانی برای بازگویی حقیقت و بازتاباندن واقعیت، پرچم رسالت بزرگ اطلاع‌رسانی را بر دوش گرفته و چراغ راه جامعه خویش گشته‌اند.

می گویند”خبرنگاران روایتگر اسطوره‌های عشق و ایثار این سرزمین مقدس‌اند، خودشان نابود می شوند تا لحظات نابود شدنی  و زوال یافتنی را در صفحه تاریخ به ثبت برسانند”. خبرنگاران تصویرگر دنیایی هستند که شاید تا لحظاتی قبل از آن بی خبر بوده اند.

“خبرنگار” واژه‌ای در قفس است و گاهی هم چون بهای ریالی نوشته هایش با حساب و کتاب زندگی اش جور در نمی آید؛ جاده خاکی هم می زند و یا پشت یک میز می نشیند تا کارمندی باشد که عاشق خبرنگاری است.
۱۷

مرداد روز همین خبرنگار است، روزی که به نظر باید “خبرنگار” تیتر شود اما اینجا بازهم جمله” فلانی روز خبرنگار را تبریک گفت” تیتر می شود!

مثل ۱۷ مرداد ۱۳۹۴ خوزستان که همه مسئولان آمدند و به خبرنگاران درسهایی یادآور شدند که خبرنگاران، خود در ابتدای ورود به راه پر پیچ و خم رسانه و قلم، به آن سوگند یاد کرده بودند! آمدند و گفتند خبرنگاران باید واقعیت ها را بنویسند! و دوباره تیتر شدند! این بار می خواهم سوالی متفاوت از سوال هایم بپرسم، آیا واقعیت های زندگی یک خبرنگار را می دانید؟ آیا می دانید دست هایش چرا می لرزد؟ آیا می دانید چرا گوش هایش درد می کند؟ چرا مهره های گردنش مشکل آرتروز دارد؟ آیا می دانید در سال چند جفت کفش پاره می کند؟ آیا می دانید کی و کجا دلش می گیرد و هیچکسی حرفهایش را نمی شنود؟ آیا می دانید چند بار، بارها و بارها و بارها گریسته است و چرا گریسته است؟ می دانید چرا اعصاب ندارد؟ می دانید و می دانید و می دانید و می دانید و ……………؟  نه گمان نمی کنم…ادای آدم های دانا و آگاه را در نیاورید… نمی دانید…
با این حال، خبرنگار هر کجا که باشد همیشه رویاهایش میان سوژه و تیتر و خبر و خودکار غلت می‌خورد، میان اهانت و تندی و تحقیر و دوندگی هایی که همیشه هشتشان گرو نهشان است، سر می شکند. خبرنگار از کنار خیابان رد که می شود ساعت ها به خش خش جاروی رفتگر نارنجی پوش نگاه می کند و می اندیشد که چطور گرمای از نیمه رد شده را برای یک لقمه نان حلال سر می کشد؟

خبرنگار عجب مرثیه‌ سرایی است وقتی که ناملایمت های جامعه را ورق می زند… خبرنگار؛ صاحب قلمی است که نه بر کناره که در متن جامعه گام بر می‌دارد و قلم می‌زند، به قول حافظ بزرگ “هزارگونه سخن در دهان و لب خاموش” نیست، زبان گویا و چشم بینای جامعه است… روزتان پر خبر باد…

https://hoorkhabar.ir/614272کپی شد!
204
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.