گره ای که با دست باز می شود با دندان باز نمی کنند!

از جنگی که ترکش هایش تا قیام قیامت بر زندگیمان است و هیچ گاه آنگونه که شایسته این آب و خاک است نسبت به التیام آن اقدامی نگردید، از نفتی که زیر پایمان جریان دارد و دودش به چشممان می رود و اما دلارهایش می شود فیش های حقوقی آنچنانی و اختلاس های … . از کارونی که فقط بوی فاضلابش برای ما مانده ، از خاکی که چندین سال است ریه هایمان را نابود کرده ، از مدیران غیر بومی که دلشان به حال هیچ یک از جوانان ما نمی سوزد ، از جوانان بیکارمان که هر روز دل مرده تر از روز قبل می شوند ،از… .
ما عادت کرده ایم به اینکه وسیله ای باشیم برای ترقی دیگران. در روزهای سختی به سراغ ما بیایند و به محض اینکه کارشان با ما تمام شد ،ما را رها کنند به امان خدا. آن روزها به هر دری زدند تا سهمیه وزن ۱۳۰ کیلوگرم کشتی فرنگی را بگیرند و نتوانستند و به قول خودشان به دلیل بی انضباطی کشتی گیری که در چند مرحله نتوانست سهمیه المپیک را کسب کند کنار گذاشتند و در دقیقه های آخر دست به دامان پسر محجوب مسجدسلیمان، امیر قاسمی منجزی شدند و او توانست در تنها مسابقه ای که به او میدان دادند سهمیه المپیک برزیل را کسب کند امید را به اردوی ناامید تیم ملی برگرداند. اما ته دل ما تاریک تاریک بود چرا که می دانستیم در ورزش پهلوانی کشتی که همه از روح پاک این رشته صحبت می کنند و همیشه نامش را با پوریای ولی و آقا تختی بر زبان می آورند،این روز ها ملاک انتخاب کشتی گیران ،اخلاق مداری ، تمرین مداوم و گرفتن سهمیه نیست. این ناامیدی ها زمانی بیشتر می شد که سرمربی عزیز تیم ملی در تمام پست های صفحه مجازیش هیچ گاه از عکس تو استفاده نکرد.
پسر خوزستان پیروز واقعی تو هستی که کاری کردی فشار در روز های سخت و پر استرس از اردوی تیم ملی برداشته شود و کادر فنی به آرامش برسد،پیروز واقعی تو هستی که کار نشد را انجام دادی و باعث شدی تیم ملی ایران با سهمیه کامل پا به میدان بزرگ المپیک بگذارد.
امیر جان همه ما می دانیم که تو چه پیشنهاد هایی داشتی و چه نا عدالتی ها دیدی ولی هیچ گاه به مردمت ، کشورت و پرچمت پشت نکردی ،ولی چه می توان گفت، شاید باید به تنها جمله خودت پس از این اتفاق بسنده کرد که، آخرین سنگر سکوته ، و سکوت میکنیم در مقابل تمام این بی مهری ها ولی خوب می دانیم که تو دستی بودی که میتوانستی گره را باز کنی نه دندان.
باشد که همه ما رستگار شویم.