اخلاق در خدمت نظام کشور ، ذلت در نظام سرمایه داری (فرشاد خدادادی طاغونک)

هورنیوز – چشم بر هم زدیم به سنی رسیدیم که می بایست برای حفاظت از این خاک و میهن لباس مقدس سربازی رو می پوشیدیم. و چه با افتخار این لباس رو بر تن کردیم. دو سال زمان برد، اما تمامش درس بود و ، درس بود و ، درس.

توی خدمت بود که فهمیدیم بعضی لباسها مقدس اند ، مثل لباس سربازی ، مثل لباس معلمی ،مثل……… ، مثل لباس کارگری . در خدمت یه اسلحه بهمان دادند ، و از ما خواستند که با این اسلحه از خاک کشورمان دفاع کنیم. یک خشاب تیر بهمان دادند و گفتند از این تیر ها برای دفاع از دوستان و هم قطارانمان استفاده کنیم . گاهی علارغم آموزشها سهوا یا از روی اشتباه  این تیر ها به خودی میخورد . اما قوانین ، تنبیهاتی را برای ضارب در نظر می گرفت تا قداست سربازی حفظ شود.

در این مدت دو سال تعدادی از دوستانمان دچار نقص عضو شدند . مثل شهرام قنبری مثل مسعود منصورنژاد مثل….. ، و متاسفانه عده ای هم هیچگاه دیگر به خانواده شان باز نگشتند مثل مجتبی مثل ساسان که بدن پر از خونش را در آغوش داشتم تا چشمهایش را برای همیشه روی این دنیا بست.

دوسال خدمت با تمام حوادث و اتفاقاتش سپری شد. اما در پایان یه کارت بهمان دادن که یک دنیا ارزش داشت. و کلید همه ی دربهای روبروی ما بود . از گرفتن پاسپورت و ، برگه هویت ملی و جواز کسب و ، مجوز ادامه فراگیری درس و علم ، و…… همه این موارد با ارزش به علت همراه داشتن همان کارت بود اما شاید با ارزش ترین نتیجه داشتن این کارت لقبی بود که بعد اقوام و آشنایان به ما دادند. یک کلمه اما یک دنیا ارزش کلمه ای به وسعت تمام خوبی ها ، ((مرد)) ؛ بله دیگر از دیدگاه دیگران افتخار عنوان مرد بودن را داشتیم. و  نظام کشور به پاس فقط و فقط دوسال خدمت به ما چنین کارت باارزشی دادند.

چند وقت بعد وارد یک قسمت دیگر از زندگیمان شدیم . ورود به بازار  کار ؛ اما  بازار کار در اختیار نظام کشور نبود بلکه این سرمایه دار بود که در راس امور قرار گرفته بود . به هر حال سرمایه دار یک دست لباس به ما داد . لباسی که قرار بود لباس مقدس کارگری باشد . اما چه زود متوجه شدیم لباس برده داری و رذالت به تنمان کردند ؛ ابزاری به دستمان دادند و گفتند از  این ابزار برای چرخاندن چرخ اقتصاد و رونق کشور استفاده کنیم ؛ اما غافل که  ابزاری شد برای پر کردن جیب هایشان.

متاسفانه گاهی تیرهای خودی بر جامعه کارگری اصابت میکرد اما افسوس که در این سیستم قوانین به جای تنبیه باعث ارتقاء ضارب می شد. و در این نظام سرمایه داری بود که نامردی عنوانی بود که زیاد شنیده می شد و ((مرد)) که لقبی بود به وسعت تمام خوبی ها  افسانه میشد.

شاید تنها تشابه این دو نظام نقص عضو ها و حوادثی بود که باعث می شد کارگری چشمانش برای همیشه بر روی این دنیا  بسته شود و خانواده در فراق این عزیزان سالها ماتم زده باشند.

چقدر تفاوت ؛ چقدر اختلاف ؛ بین  دوسال خدمت در نظام کشور و بیست سال خدمت برای سرمایه دار.

اینک یه سوال تمام ذهن مرا گرفتار ساخته . آیا در پایان بیست سال سرمایه دار می تواند  به ما کارگران هدیه ای ببخشد. که کلید تمام قفلهایی باشد که خود برایمان  ساخت . و من هنوز در حسرت ((مرد)) هستم.

https://hoorkhabar.ir/600387کپی شد!
57
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.