من در شبکه های اجتماعی عضو هستم، پس من هستم (لیلا حاجی آقایی)
تکنولوژی های جدید رسانه ای، دردو دهه ی اخیر تأثیرات بسیاری بر زندگی ما داشته اند و به نوعی سبک زندگی ما را تغییر داده اند.این کالاها از پدیده های مدرنیت متأخر هستند و دارای حد بازاندیشی اجتماعی بالا.مک لوهان می گوید:رسانه ها شیوه فعالیت و روابط انسان ها را شکل می دهند و درجات آن را تعیین می کنند.(مک لوهان,ترجمه آذری ,۱۳۷۷).
یکی ازین ابزار رسانه ای مدرن تلفن همراه، می باشد که امروزه به فراخور بهره وری اش دارای اثرگذاری بیش از تلویزیون است.گاهی از این ابزار به عنوان رسانه واسط نیز یاد می کنند.تلفن همراه ،در ابتدا وسیله ساده ای بود که در ارتش بکار گرفته شد .وسیله ای ارتباطی برای ماجراجویی بین سربازان .اولین تلفن همراه در امریکا،در سال ۱۹۴۶ توسط لابراتوار”بل ” عرضه گردید و اولین نسل از خدمات تجاری آن در سال ۱۹۸۰ در اسکاندیناوی ارائه شد و سپس به سرعت در تمام دنیا گسترش یافت. تلفن همراه در مدیریت شهری ,خاصه گام برداشتن در مسیر شهر الکترونیک موجبات توسعه اقتصادی ,بهبود بخشی به کیفیت خدمات و افزایش استانداردهای زندگی شهروندی گشت..اما با بستر سازی تلفن همراه ،برای برخی مقاصد نامناسب افراطی و گاه هنجارشکنانه و تخریبی ،موجبات نگرانی سیاسی و اجتماعی گردیده است.
در دنیای پست مدرن در امر همزیستی و انطباق اولویت با رسانه هاست.تأکیدی که پست مدرن ها نسبت به تقدم و اولویت تصورات ,استعارات,رونوشت ها و نمادها در شکل گیری حقیقت دارند در واقع تأییدی بر این ادعاست.(فرهینی فراهانی ,۱۳۸۳:۲۴).
یکی از شاخصه های جامعه پست مدرن، تسلط همه جانبه گرایانه ی رسانه ای است.در تحلیل اجتماعی از شیوع بهره گیری از تلفن همراه ضمن تأیید خدمات فوق العاده تکنولوژی باید اذعان نمود که موجبات کاهش حضور عوامل انسانی در تعاملات روزانه ,القاء ضرورت پذیرش زبان واحد در بطن برنامه ها و تبدیل زبان انگلیس به زبان جهانی,غلبه بازار آزاد و فرهنگ سودآوری، تحمیل شکل نوینی از ایدئولوژی فرهنگی و گسترش مصرف گرایی نیز شده است. و هم اینک این ابزار بستر مناسبی است برای ارتکاب جرم در قالب پخش عکسهای خصوصی,کلاه برداری,هک گوشی و…
آیا زمان آن نرسیده که در قالب فرهنگ سازی راهکارهای اصلاحی و ضرورت بازنگری در استفاده ی صحیح استفاده از این ابزار ارائه گردد.؟
زیستن افراطی ایرانیان در دنیای مجازی کیفیت زندگی و حتی فهم انان را دستخوش تغییر قرار داده است.منظور از فهم,روال طبیعی ادراک است که در وضعیت پست مدرن از مجرای واقعی و طبیعی خود خارج می شود و سبک و سیاق خاص می یابد.سروکارتلفن همراه، با هویت است ،با ذهن ،با فهم پارادایم ها ،تصورها و تصویرسازی ها می باشد.یعنی با دگرگونی در آنهاست که اخلاق ،رفتار و اندیشه انسان دگرگون می شود.در جوامعی چون ایران که مسئولان فرهنگی و سیاسی جامعه در مد یریت اوقات فراغت و شادمانی فضای اجتماعی کنشگری معطوف به عقلانیت ازخود بروز نمی دهند ؛تلفن همراه وسیله است جهت سرگرمی ،بازی و تفریح که گاها موجبات سستی ارزشهای اخلاقی و اجتماعی می گردد.
در عرصه ارتباطات تلفن همراه به محتوا بهایی داده نمی شود و بر ظواهر گفتگو بیشتر تأکید می شود.در حقیقت قطب بندی دوگانه تخیل و واقعیت زوال می یابد و یا از نظر ها محو می شود .ایماژ،سطوح ظاهر و حضور همه جایی در تفکر این ابزار در دوران اخیر است.
بلوغ زود رس جنسی ؛زوال امنیت شخصی و اجتماعی؛سرقت اطلاعات محرمانه؛باج گیری عاطفی؛افزایش سطح نیازهای کاذب؛ظهور تخلفات سایبری ؛افزلیش فعالیت های پلیس اجتماعی؛فزونی طلاق عاطفی در خانواده ها؛خطر آفرینی در حین رانندگی و افزایش کشتار وبسیاری موارد دیگر البته با مدد عرضه سیم کارت های ارزان قیمت و عدم رعایت آیین نامه تقاضا اعتیاد به فضای مجازی ,جهت گریز از افسردگی از کارکردهای تخریبی آن است.
سوال :چرا امروزه رسیدن به درکی از هستی در هر جایی در این جهان در میان اشیا آغاز گردیده است؟آیا جهان اشیاء و انسان ها در یک سپهر فراخ با هم دریک کنش برابرانه هستند؟چرا.انسان دوران اخیر به غایت موجودی افزارمند شده است؟
کالاهای عمده نظام سرمایه داری پیشرفته چون تلفن عنصری است برای غلبه بر مکان ثابت و ایستایی که باید به فراموشی سپرده شود.انسان مدرن،از ندیده شدن ،از مستور ماندن واهمه دارد.او خود را به همه جایی می زند تا دیده شود.اینجاست که می توان اذعان نمود تلفن همراه ،دو امر متناقض با خود به همراه دارد.ابژه ای با خصلت های فردگرایانه و همچنین ابزاری برای حضور و معرفی فرد بصورت روز افزون درزیست جهان.
کریستوفر لش،در کتاب مشهور خود ” فرهنگ خود ستایی “ذیل بحث در خودشیفتگی در زمانه ما،خودشیفتگی را کمابیش بیماری عصر ما می پندارد.
احساس پوچی در درون،هراس شدید از کهولت ونیستی،خشم فرو خورده،هراس از رقابت،افول روحیه شادمانی،انحطاط روابط مردان وزنان همگی از خصلت های خودشیفته گی می باشد.زمانی که این قسم احوالات در افراد هویدا گردد ،میزان ” خود حرمتی “تقلیل یافته و به حد تنفر از خود می رسد.حساسیت وسواس گونه خودشیفتگان در خصوص این که باید اسباب و اموالشان در رقابت بی عیب و نقص و دارای مارک وبرند از لحاظ برملاسازی شکوه و عظمت آنان باشد ،بی ارتباط با این مسئله نیست.نگاهی کنید به خودشیفتگانی که در اطراف مان به وفور در حال خودنمایی های اتومبیل ،گوشی ،تبلت و سایر اسباب خودهستند.
این احساس در دوران سنت محور به طور نسبی دینی تلقی می شد یعنی نیاز به خدایی که عین کمال است،اما امروزه ازکائنات به دنیای مادی جابجا شده است.
اکنون دهه هاست که ما همگی ساکن دهکده جهانی هستیم .دهکده ای که رسانه فراتر از حامل پیام سازنده اصلی واقعیت بدل گشته است.بعبارتی هم محتوا(پیام) هم ابزار و هم مخاطبان برساخته رسانه ها هستند.و رسانه در دنیای پست مدرن و در دهکده جهانی دست به هدایت ذهنی و کنترل ما دهاتی ها زده است،به طوری که با سیطره پنهان روابط انسانی را مسخر خویش ساخته است.
پرسشی که اینجا مطرح می شود و اندیشه مرا به سمت فوکو هدایت می کند این است که :چرا افراد در گذر زمان نسبت به فضای مجازی وابستگی بیشتری پیدا نموده و چگونه بیشترین انرژی و زمان خویش را در این فضا به اشکال مختلف دیداری و شنیداری سپری نموده و حتی کار را بدانجای می کشانند که از خود اشکال و هویتی سراپا جعلی و نمایشی به اجراء می گذارند؟
بزعم فوکو،در بحث ” میکروفیزیک قدرت” قدرت امروزه در جوامع مدرن متأخر،در یک مکان خاص وجود ندارند؛ بلکه در تمامی ساحات زندگی ریشه دوانیده است.همه چیز و همگان در مدار قدرت می چرخند و ساختارهای قدرت همواره پویا وسیالند.(فوکو:۱۳۷۶،۳۹).شکل و تفکیک قدرت است که خود را بر زندگی روزمره بصورت بلاواسطه ای که به فرد هویت می بخشد ؛مستولی گردانیده است.بعبارتی مشابه اندیشه دکارتی ،می توان تحلیل نمود که من درفضای مجازی عضویت دارم ،پس من هستم!!این قدرتی است که افراد را به سوژه تبدیل می کند .بنا بر تعریف فوکو،سوژه یعنی ۱) منقاد دیگری بودن به موجب کنترل و وابستگی و۲) مقید به هویت خود بودن به واسطه آگاهی و خودشناسی که هر دو معنی حکایت از نوعی قدرت مسخر کننده ای دارد.
امروزه افراد در قبل تلاقی دیداری و شنیداری در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به دنبال کسب قدرت می باشند.اما باید علیه سوژه شده گی نابخردانه و انقیاد جنگید .انسان مدعی عقل مدرن،بایست به کمک استراتژی ” خود آیینی” در برابر سوژه شده گی موضع بگیرد.در مراقبت و تنبیه خصلت پارادوکسیکال آنچه را که فوکو سوژه شدن(subjectivation)زندانی می خواند در نظر بگیریم ،اصطلاح سوژه شدن خود حامل این پارادوکس است هم دال بر سوژه شدن است و هم دال بر فرایند انقیاد.آدمی فقطزمانی به هیأت خودآیینی در می آید که منقاد یک قدرت می شود.انقیادی متضمن یک وابستگی ریشه ای .که این سوژه شدگی امروزه در قالب موجودیت در فضای مجازی در حال رخ دادن است.
امید روزی برسد که ما در مقام سوژه های خودآگاه بر هرگونه ابزار تکنولوژیکی مسلط گردیم و به ندرت شاهد شایعات،حسادت ها، عشوه گری های نامتعارف،عقده گشایی ها و توهمات خوفناک باشیم.
وجرأت اندیشیدن در عین حال اعتماد به همان عقل مشترکی است که به باور دکارت به تساوی به هر انسانی داده شده است. جرات اندیشیدن یعنی همان به کار انداختن روشمندانه عقل یا فعلیت بخشیدن به امکانی که هر کس از عهده آن برمیآید.