گزارشی از کلاس درس صادق زیباکلام
به گزارش هورنیوز از روزنامه وقایع اتفاقیه، در انتهای کلاس همهچیز به چشم میآید. اتاقی کوچک که بهزحمت ۳۰ دانشجو در آنجا میشوند و تنها یک خانم دانشجو در کلاس درس انقلاب اسلامی دکتر صادق زیباکلام در انتهای کلاس نشسته است. باقی مردانی هستند که در مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب درس میخوانند و ازقضا ظاهرشان نشان میدهد، آنقدرها هم همفکر و همجهت زیباکلام نیست. گرچه زیباکلام بهشوخی میگوید «گول ظاهرشان را نخور، آدمهای خوبی هستند.»
زیباکلام اتوکشیده به کلاس نیامده و پوششش به استادان فلسفه نمیماند؛ مانند اساتید علوم رفتاری و پزشکی مستمع سمینار دانشجویانش نیست و چون فنیها با کولهپشتی و کتونی به کلاس آمده. عملگرا به چشم میآید و نظریهپردازی نمیکند. تحلیلهای دانشجویان را چکشکاری میکند. روی دست آنها تحلیلی رو میکند و کلاس مجبور به نتبرداری میشود. همین فراز و نشیبها و همین تحرکها باعث میشود، دانشجویانی که در کلاس حضوروغیاب نمیشوند و حضوروغیاب آنها تأثیری در نمره پایانترمشان ندارد، تمامی جلسات را حاضر میشوند. حتی روزهایی که استاد در استانی و شهرستانی سخنرانی دارد، این دانشجویان زیباکلام هستند که لب به اعتراض و گلایه باز میکنند.
کلاس متکلم وحده ندارد
دانشجویان بهراحتی کلام استاد را قطع میکنند و در لحظاتی گویی زیباکلام در کلاس با دانشجویانش مناظره میکند. اکثریت کلاس در دفاع از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ که موضوع درس است سخن میگویند و اقلیت به دنبال آسیبشناسی آن هستند. ادله که چرا انقلاب و اینکه چرا شاه سقوط کرد، ردیف شدهاند و این زیباکلام است که دلیلها را تصفیه میکند و به خورد دانشجو میدهد. متوسط سنی کلاس برخلاف حیات کوچک دانشگاه بالاست. خبری از دهه هفتادیها در کلاس نیست و بعضاً آقایانی متولد دهه ۵۰ هم در کلاس حاضرند. کل فضای فیزیکی دانشگاه به دبیرستانی میماند و بعید نیست پیشازاین بهجای دانشجو، دانشآموزانی در این ساختمان بالا و پایین میکردند.
کار، کار انگلیسهاست
چرا انقلاب شد و چرا شاه سقوط کرد؟ زیباکلام این سؤال را در کلاس مطرح میکند و بحث بالا میگیرد. در ابتدا درباره چرایی سقوط شاه بحث میشود و فرضیههایی چون توسعه نامتوازن مدرنیزاسیون بیشازپیش طرفدار دارد. جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی به بحث اضافه میشود و حتی برخی دانشجویان از انقلاب سفید شاه انتقاد میکنند اما زیباکلام خط بحث را عوض میکند: «در حال حاضر یک بیماری خطرناکی کشور ما را تهدید میکند و آن این است که برخی گمان میکنند، این انقلاب اصالت نداشته و عوامل غیراصیلی در بروز آن نقش داشتهاند. ما را چه شده که برخی به این فکرها میفتند و این عقیدهها را دارند؟»
دانشجویان نظرات خاص خود را دارند و در این مواقع است که زیباکلام متکلم وحده کلاس میشود. «به نظرم یکی از دلایلی که باعث میشود نتوانیم به سؤالات پاسخ دهیم، فقر علوم انسانی در ایران است. علوم انسانی در ایران فوقالعاده عقبمانده و درمانده است، نه تولید نظریه میتواند بکند، نه تحقیق خوبی در این حوزه است، نه کار خوبی در آن میشود و نه پاسخ خوبی میتواند برای سؤالها و مشکلات اجتماعی ایجاد کند.»
زیباکلام نام تکتک دانشجویانش را حفظ است. در قدمزدنهایش در کلاس کوچک یکدفعه سمت دانشجویی میرود و خیره میشود و حتی پاسخهایی به سؤالات احتمالیاش میدهد. «علم زمانی به جلو میرود که برای انسانها در محیط عمومی و برای دانشجویان و محققان در فضای آکادمیک سؤال ایجاد شود و خودشان دنبال پاسخ سؤالها باشند، این پیگیریها برای یافتن پاسخ است که کاروان علم را جلو میبرد.»
دوباره بهطرف یکی از دانشجویانش میرود و در چشمانش زل میزند «بله آقای صائمی یکی دیگر از دلایلی که میتواند در این عدم فهم چرایی انقلاب نقش داشته باشد و این انقلاب را اصیل نخواند، گسترش فرهنگ یا فرضیههای توطئه است شما اگر نگاه کنید اساساً اینکه خیلی چیزها به قدرتهای بیگانه مثل آمریکا و انگلیس ربط پیدا میکند و اینکه خیلی از مسائل در ایران و در منطقه و… مولود کارهای غربیهاست این فرهنگ از سال۵۷ تا الآن در جامعه ما پررنگتر و خیلی از اتفاقاتی که میفتد را ما به آنها نسبت میدهیم؛ بنابراین خیلی تصادفی نیست که با این نگاه اشتباه یک نفر بیاید و بگوید که اگر اینها اینهمه قدرت دارند و خیلی چیزها را انجام میدهند، چرا باید قبول کنم که انقلاب اسلامی اصالت داشته، خود آمریکاییها که اینقدر قدرتمند هستند نمیتوانستند جلوی سقوط شاه را بگیرند؟
انقلاب سفید خوب و لازم بود؟
اطلاعاتی که دانشجویان زیباکلام از دوران پهلوی دارند و تحلیلهایی که در کلاس به استاد پس میدهند، تحلیلهای عجیبوغریبی نیست. بخش زیادی از آن را در محیطهای مختلف هم شنیدهایم.
اینکه آمریکا شاه را مأمور به اسلامزدایی کرده بود، شاه با انقلاب سفید بخش زیادی از سرمایههای مردمی را غارت کرد و با جشنها و فعالیتهای خاصی مانند جشن هنر شیراز سعی در مقابله با طبقه مذهبی و روحانیون داشت اما زیباکلام تحلیلهای خاص خودش را دارد و گاهی دانشجویان هم انتقاداتی به او وارد میکنند: «درباره سقوط شاه یکی از عمدهترین نظریات این است که توسعه نامتوازن و مدرنیزاسیون و بحثهایی که شما مطرح کردید زمینه سقوط رژیم شاه را فراهم کرد، بحثهایی هم مطرح شد که ازنظر علمی میتوان گفت کارهای خوبی بود، انقلاب سفید در اصل نظام اربابرعیتی را از بین برد و خیلی از رعیتها صاحب زمین شدند و حتی خیلی از آنها به شهرهای بزرگ آمدند، به زنها حق رأی داده شد و ما الآن در کشوری مثل عربستان تازه مشاهده میکنیم که این حقوق به زنان داده میشود.
حتی اقداماتی مانند سپاه دانش و اینکه گروهی از تحصیلکردگان بهجای سربازی و پا کوبیدن بروند در روستاها و شهرهای محروم به خلقالله بیسواد، سواد یاد بدهند. اینها همه اقداماتی درستی بود اما مشکل ازآنجا شروع میشد چون رژیم او رژیم بسته و مستبدی بود، در بحرانهای کوتاهمدت همیشه به مشکل میخورد». فضا در نیمهراه کلاس سنگینتر میشود، یکی از دانشجویان سؤال خود را تبدیل به اظهارنظر بلند میکند و دانشجویان ریزریز اعتراض میکنند. زیباکلام قصد دارد امتحان پایانترم را اوپن بوک از دانشجویان بگیرد. منابع درسی در کلاس دو کتاب زیباکلام یعنی «ما چگونه ما شدیم» و «مقدمهای بر انقلاب اسلامی ایران» است.
زیباکلام دارای دکترای علوم سیاسی از دانشگاه برادفورد است و در اصل استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران است و در این ترم در دانشگاه تهران درس اعراب و اسرائیل را به دانشجویان تدریس میکند. بخشی از دانشجویانی که در کلاس او حاضر میشوند، بهویژه در دانشگاه تهران، کسانی هستند که علوم سیاسی نمیخوانند اما کلاسهای او آنها را جذب میکند. زیباکلام در سالهای اخیر بهواسطه اظهارنظرهای صریحش، به یکی از اساتید و تحلیلگران پرکار ایرانی تبدیل شده.
دفاع او در برخی مصاحبههایش در شبکههای خارجی از ساختار سیاسی و امنیت ملی ایران محبوبیت خاصی برای او در میان قشرهای سیاسی ایجاد کرده و شاید مهمترین مخالفان او در ایران و درحالحاضر را دلواپسان و برخی از اعضا و رسانههای آنها تشکیل دهند. تسلط او بر تاریخ معاصر ایران، اهتمام به نامهنگاری در مواقع حساس به برخی سران نظام، تحلیلهای غیرکلیشه و حضور فعال در مناظرات رسانهای با منتقدانش شهرت او را دوچندان کرده.
برخی معتقدند، زیباکلام در ساختار سیاسی و رسانهای کشور بندبازی میکند و روی طناب باریک حرکت میکند و هر لغزشی بر روی این طناب تبعاتی میتواند برای او داشته باشد اما همین روحیه آکادمیکاش و توجه او به علوم انسانی بعضاً زهر برخی از اظهاراتش را میگیرد.
تحلیلهای او از تاریخ معاصر ایران بیشازپیش با دفاعیاتش از دکتر محمد مصدق گرهخورده. زیباکلام معتقد است: بالاخره روزی مجبور هستیم به کودتای ۲۸مرداد آنگونه بپردازیم که بوده و نه آنگونه که دوست داریم فکر کنیم. زیباکلام در همایشی، محمد مصدق را شریفترین، ملیترین و متدینترین رجل سیاسی ۲۰۰سال اخیر ایران برشمرد که این صحبت با واکنش مجری همراه شد که خطاب به وی اعلام کرد «شما در حالی از مصدق چنین تعریفی میکنید که قبلاً وی را به تعلل و کوتاهی در نهضت ملی نفت متهم کرده بودید» زیباکلام با رد این موضوع گفت؛ «مصدق مرد خاص در تاریخ سیاسی ایران است». صادق زیباکلام در سال۱۳۲۷ در کوچه معروف به دعانویسها در محله بازارچه آبمنگول تهران در جنوب خیابان ری متولد شد.
فهم انقلاب آنقدرها هم پیچیده نیست
دانشجویان زیباکلام کلاسهای او را میپسندند گرچه انتقاداتی هم به کلاس او دارند، «من بعد از چند سال که از درس دور بودم و در کنکور شرکت کردم و علوم سیاسی را انتخاب کردم، برایم جالب بود که یکی از استادان ما زیباکلام است.
من بهشخصه انتقادهای به کلاس زیباکلام دارم. درس انقلاب اسلامی ما درس سمینار است اما زیباکلام اجازه سیمنار نمیدهد و میگوید بهجای سمینار راحت نظرات خود را در کلاس ارائه کنید و نقطه مثبت کلاس این است که زیباکلام کلاس را تعاملی پیش میبرد» صراحت زیباکلام از سوی دانشجویان نیز اشاره میشود، «من خودم بچه حزب الهیام و خیلی از دکتر درس گرفتم اما خداییش بعضی وقتا تیکههای سنگینی تو کلاس به ما میندازه، نه اینکه خداینکرده بیاحترامی کنه اما شده که تیکههای سنگین بندازه در حد ساندیس و اینا اما خب ما هم اینقدر خام نیستیم که جواب بدیم و احترام نگه میداریم.
البته مصدق نقطهضعف دکتره و فقط وقتی مصدق رو نقد میکنیم دکتر خیلی برآشفته میشه» دانشجویان زیباکلام را اکثراً آقایان تشکیل میدهند و تنها دانشجوی خانم کلاس او میگوید فضا اصلاً مردانه نیست و راحت در کلاس اظهارنظر میکنم و بحث میکنم. یکی دیگر از دانشجویان فضای کلاس را یکطرفه میخواند «بچههای بسیجی تو کلاس ما زیادند همین مسئله باعث میشود بخشی از توان او صرف این همکلاسیها بشه، من خودم شخصاً دوست دارم از دکتر مگوهای سیاسی و تحلیلهای ناگفته رو بشنوم اما خبنمیشه.»
زیباکلام امروز کلاسش را زودتر تمام میکند، قرار است در یکی از همایشهای دانشجویی در اهواز سخنرانی کند و دو ساعت دیگر پرواز دارد. ریتم حرفزدنهایش تندتر میشود و حالا تحلیل متفاوت خود را برای دانشجویان رو میکند و کلاس را مجبور به نتبرداری میکند: «همه این چیزهایی را که درباره دلایل سقوط شاه در کلاس گفتید قبول اما من قبول ندارم، شاه رژیم بستهای داشت و توانایی مقابله و مواجهه با منتقد را نداشت، درآمدهای نفتی او یکباره چهار برابر شد و همین مسئله غروری را در او ایجاد کرد.
شاه در هر شرایطی مانع از مخالفت میشد و اگر در سال ۱۳۵۰ یا ۱۳۵۴ هم اجازه مخالفت میداد، بازهم سقوط میکرد، برای فهم از انقلاب نیاز به تئوریهای پیچیده نیست، بلکه باید بدانیم، شاه فکر میکرد مخالف ندارد، رژیمش بسته بود و توانایی مواجهه با انتقاد و مخالفت نداشت. همین شد که عمق نارضایتیهای اقشار مردم را نمیدید و هر وقت اجازه مخالفت میداد، تاجوتخت را به بادرفته میدید چه سال ۱۳۵۰، چه ۱۳۵۴ و چه ۱۳۵۷.