نقدی بر جامعه شکننده (دکتر لیلا حاجی آقایی)

مدت زمانی است که از تریبون های مختلف اخباری به گوش می رسد دال بر رسوایی اخلاقی…
گاه از قشر معلمی گفته میشود که دانش آموزش را مورد تعرض قرار داده است، گاه از پزشکی می گویند که تعهد و شرافت شغلیش رابا پول معاوضه می کند، گاه از نخبه ی سیاسی منتخب مردم، خبر می دهند که پولشویی نموده و دست تاراج به کیان ملت، گاه از موعظه خوان در لباس دیانت که علیرغم فضل فروشی اخلاق مدارانه اش، خود هنجار شکنی بی محابانه ای را موجب شده است. حال زمان آن رسیده، که به جای انگشت اتهام گذاشتن بر مشاغل و حرفه ها، بدنبال فهم بی اخلاقی رو به تزاید جامعه باشیم.

دلیل رخداد افول اخلاقیات در جامعه چیست؟
عاملان بی اخلاقی جامعه صرفنظر از پایگاه اقتصادی و اجتماعیشان با چه نیت مندی و ذهنیت اقدام به رفتارهای انحرافی دارند؟
ساختار کلان سیاسی در مواجهه با خاطیان از کدامین اهرم بهره می جویند؟
آیا سیستم تنبیهاتی جامعه ی ما به لحاظ سطح تاثیر در کاهش جرم مطلوبیت دارد؟
منادیان عدالت در مسند قضاوت چگونه حکم صادر می کنند؟
گفتمان اخلاقی چرا به دست افراد و نهادها به پس صحنه رانده می شوند؟

چرا در جامعه مدرنیته که تبعات نوزایی افکارش بسمت تنظیم قانون به جای تنظیم اخلاقی گرایش دارد، ما با وفور بی اخلاقی ها مواجه ایم…

به نطر میرسد کثرت مراجع و یا به عبارتی فقدان مرجع مقتدری که بتواند جاه طلبی های این دنیایی بشر را تحدید نماید، خود عامل نقض اخلاقیات است. وقتی مرجع سیاست، دین، رسانه و آموزش و پرورش گرایشات مرکزی اخلاق مدارانه نداشته باشند، کنشگرها نیز در ترجیحات عملکردی خویش، با برآورد حداکثر مزایا و کاهش هزینه کنشگری می کنند….

مساله بعدی خود مختاری شدت یافته کنشگران در دنیای مدرن است. زمانی که مرکز ثقل از کنترل دگرسالارانه، به خود تعیین کنندگی منتقل می شود و خود مختاری و فردگرایی افراطی به ویژگی و معرف کنشگران مدرن بدل می گردد، نظارت بر خویش تأملی در نفس کاهش یافته و ارزیابی خویشتن از فعالیت های اصلی کنشگران به حاشیه رفته و ما شاهد فقدان مکانیسم های خودسازی هستیم…

حد و مرزهای اخلاقی کنشگران مدرنیته به کجا ختم می شود؟ در طول این مرز است که مسایل تازه ای پدید می آید که بطور آشکاری مناقشات اخلاقی را به نمایش می گذارند.

امروزه روی هم رفته کنشگران متن و زمینه ی جهان به سمت پست مدرن، با مسایل اخلاقی متزایدی روبرو هستند و ناچار از انتخاب میان احکام اخلاقی، انتخابی که قطعا با پذیرش مسیولیت فعل، مواجه است…

عقیم ماندن عنصر اخلاقی جهان مدرن را بایست در عقلانیت روشنگر بدانیم یا عدم تکامل و بلوغ نهایی عقل…

پسامدرنیته، خدای مدرنیته را عقل می داند. و به دنبال رفع از خودبیگانگی انسان است و لذا انقلاب مدرنیته که به منزله شورشی علیه تنگ نظری و سنت گرایی قرون وسطی رخ داده بود، چرا خود به مقام سنتی نوگرا فرو کاسته شده است؟

و عقل روشنگری که پسامدرن ها به آن هجوم برده اند محل کشمکش فلسفی است…

به زعم میشل فوکو، که معتقد است تفکر مدرن قادر به استقرار و بنا نهادن اخلاقیات نیست.(۱).

و اخطار متفکران پست مدرن،در جهان به انسان معاصر برای بازیافت اخلاق ،فرهنگ و وجدان است.(۲).

ایدیولوژی مدرنیسم با ره آورد تکنولوژی متکی بر خرد انسانی، تبعاتی چون تنش های اخلاقی و اجتماعی حاصل از شکست باورهای اخلاقی را اعتراف می کند…

نیچه، در دانش شاد نوشته است، که هر چه آگاهی بیشتر شود امکان اشتباه هم فزونی می یابد…

مدرنیته، خواهان پیروزی آگاهی است. یعنی پیروزی انرژی ناشی از بیگانگی به نظر نیچه، نیهلیسم پایان راه مدرنیته نیست، بلکه همراه همیشگی آن است.

مدرنیته، باور به چیزی نیاندیشیده است، ارزش قایل شدن برای چیزهایی به درستی ارزش گذاری نشده اند.

نیچه، به خوبی نشان می دهد که ما عقاید، عادت ها، قاعده های پراگماتیک و اصول اخلاقی را می پذیریم، پیش از آن که دلیل آنها را جستجو کنیم یا بدانیم(۳)…

همان دنیای مدرنی که ما در آن خدای را کشته ایم و ما را به انفراد می خواند و بسان هر قاتلی در انزواییم…

انسان مدرن، با پیروی بی قاعده از فردگرایی اخلاقی مفرط بدنبال هستی شناختی مبنای فلسفی ارجحیت فرد بر جامعه است. این جاست که فرد و تمایلاتش محترم است و حرمت خواستن های او بطور کامل بایست محفوظ بماند.

در دیدگاه علمی آنچه در این قاعده می گنجد، تأکید بر بی طرفی اخلاقی جهانی است. ارزش به نوعی به اراده انسان متصل است چونان سایه ای با او همراهیت دارد. واقعیت متعالی وجود ندارد…

تصور از خوب بودن تهی است…

حال با این مقدمه و با نگاه تبیین گری اگربه علل تاثیرگذار بر روند بی اخلاقی جامعه بنگریم، شاهد این عوامل هستیم…

– نفوذ نظام ساختاری در تشدید فردیت در جهان مدرن توسط سیستم بازار و منفعت گرایی

ـ تضعیف و ناکارآمدی نظام های تفسیری و جهان نگری های جهان شمول و از میان رفتن بنیان های سنتی و عاطفی اخلاق

ـ وجود نابرابری ها و تمایزات میان شهروندان و تداوم آن در آینده
ـ نقش تعیین کننده نظام سرمایه داری پیشرفته در فرهنگ مدرن و پست مدرن

ـ ظهور و تشدید نیهلیسم و فقدان استعلا و تضعیف وجدان ها
ـ ناکارآمدی نظام سیاسی در دعوت به همبستگی و مسیولیت بروز تناقضات در آن
– فقدان جایگاه سنتی اخلاق فردی در اخلاق مدنی
– تضعیف معنایابی ازدین و بی توجهی به رستگاری ان جهانی

به زعم وبر، آنچه در مدرنیته رخ داده اتکاء حیات مدرن بر عقلانیت صوری یعنی عقلانیت وسیله – هدف می باشد(۴).

البته به زعم هابرماس، جهت رهایی از سلطه ی آهنین دیوانسالاری بایست عقلانیت ارتباطی را فعال ساخته و زیست جهان را از سلطه سیستم بوروکراسی رهایی بخشیده و این امر، مستلزم احیا ء عرصه ی عمومی است.(۵)

هابرماس، متذکر می شود که به زعم مساله ایدیولوژی از دیدگاه مارکس، که مناسبات، سلطه آمیز می گردد و نظام سرمایه داری که به بن بست مشروعیت و ناکارآمدی نظام های تفسیر دهنده رسیده است مسبب ازهم گسیختگی اوضاع اخلاقی جامعه گردیده است.(۶)

متاسفانه عقلانیت مورد نظر وبر، که بیشتر در عرصه ی اقتصادی محوریت داشت به عرصه های فرهنگی نیز سرایت کرده و حاصل آن جایگزینی سرکوب و کنترل آشکار با اغوا و فضای نشانه ای و حاد واقعی است. که رسانه ی همگانی با نقشی برجسته در این امر دخالت دارد. با وجود فضای حاد واقعی و شبیه سازی و فرو پاشی معنا و وجود انقلاب ساختاری ارزش نشانه ای به جای ارزش مبادله ای …

گفتمان مصرف و رفاه عملا با بازتولید زیاده خواهی بغایت، محملی برای رشد بی اخلاقی ها گردیده است.

حال در این جامعه مصرفی از خود بیگانگی مارکسی به کرات تشدید بودریاری می شود…و به باور بودریار، کمیاب ترین کالا که انسان به دنبال نیل به آن است شخصیت است..(۷)

حال در این جهان افسون زدایی شده ،
می توان بر طبق دیدگاه مید نیز استنباط کرد که امروزه در جامعه ی مدرن نقش من فاعلی، پر اهمیت تر از من مفعولیست .
ازین روی می توان در کشاکش جبر و اختیار و گذشته و اینده جایگاه برجسته اختیار و اینده را به خوبی ملاحظه نمود که “خود” با سست شدن روابط میان انسانها و کنش متقابل عقلانی همراه می گردد.
من های خلاق و فعال نقش آدمیان را دچار ناکارآمدی می کنند.(۸)
فرجام سخن ،گفتمان مصرف ،گفتمان حاکم بر جامعه کنونی است و زندگی فردی و اجتماعی تحت حاکمیت الزامات و اسطوره های آن قرار گرفته است…
اسطوره هایی چون خوشبختی و رستگاری گفتمان مصرف، در گرو تشدید فردگرایی و حرمت دادن به آزادی و خود مختاری انسان هاست.

پس در چنین سیستمی رابطه میان آدمیان به رابطه میان اشیا تنزل یافته و در این فضایی جایی برای اخلاق که مستلزم به میان آمدن ” دیگریو دیگران ” است باقی نمی ماند و سخن از اخلاق فضیلت مدار، امری عبث است…

منابع:
۱- م.فوکو.اراده به دانستن ،ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده.تهران.نشر نی
۲- ف.نیچه.فراسوی نیک و بد.ترجمه داریوش اشوری.تهران.نشرخوارزمی
۳- ف.لیوتار.وضعیت پست مدرن.ترجمه حسینعلی نوذری.
۴- -فروند (۱۳۶۲)جامغه شناسی ماکس وبر .ترجمه غ.نیک گهر .تهران نشر نیکان
۵- ی.هابرماس .(۱۳۸۱) بحران مشروغیت .ترجمه ج. معینی .
۶- ی . هابرماس (۱۳۸۴) .نظریه کنش ارتباطی . ترجمه ک .پولادی .تهران انتشارات روزنامه
۷- بودریار .جامعه مصرفی ترجمه پ . ایزدی .تهران نشر ثالث
۸- ج.ریتزر.نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر.ترجمه م ثلاثی

دکتر لیلا حاجی آقایی/استاد جامعه شناس

https://hoorkhabar.ir/591648کپی شد!
256
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.