انتخابات و رفتار انتخاباتی (نیما حاجی پور)

یکی از سطوح و عرصه های مهم مشارکت سیاسی، شرکت مردم یک جامعه در انتخابات است. کندوکاو در ادبیات موجود در مورد مشارکت سیاسی این نکته را روشن می سازد که که با وجود راه های گوناگون مشارکت و مداخله در سیاست، پژوهشگران توجه خاص به « انتخابات» و «مشارکت انتخاباتی» داشته اند. اهمیت مشارکت انتخاباتی سبب گردیده که محور مشارکت سیاسی غالباً بر مشارکت انتخاباتی بچرخد. شرکت در انتخابات عام ترین، سهل ترین و کم هزینه ترین نوع مشارکت سیاسی است و یکی از معیارهای مناسب برای کشف میزان مشارکت سیاسی مردم و لو به شکل کمی آن می باشد و تا حدودی انگیزه ها و عوامل تشدید کننده مشارکت، همچنین موانع مشارکت مردم را در عرصه فعالیتهای سیاسی نشان می دهد.
نقش وجود انتخابات و برگزاری متناوب و منظم و ادواری آن یکی از نشانه های بارز مشارکت سیاسی و مردم سالاری است بدین معنا که رای دهندگان بطور منظم و ادواری برای انتخاب نمایندگان سیاسی خود در انتخابات متعدد شرکت می کنند و آراء آنها همواره قدرت را به کسانی که برگزیده می شوند، تسلیم می کند. در نظامهای مردم سالار، انتخابات دوره ای فرصتی است برای مردم که به نظر خودشان را نسبت به شیوه حکومت و مدیریت فرد ، افراد یا گروه ها ابراز نمایند و اگر عدم رضایتی نسبت به آن داشته باشند،کسی یا گروهی دیگر را که صلاح تر و با کفایت تر می شناسند جایگزین سازند. بدین وسیله سیستم سیاسی رو به اصلاح و بهبودی و تکامل تدریجی پیش می رود.
یکی از مهمترین کارکردهای انتخابات، قاعده مند نمودن انتقال قدرت سیاسی از گروهی به گروه دیگر است. فقدان قاعده ای برای انتقال و توزیع قدرت سیاسی و مسئولیت اداره جامعه، مصائب سیاسی گوناگونی به دنبال می آورد. ایمان به وجود و کارکرد انتخابات به گروه هایی که برای تصاحب قدرت سیاسی به رقابت می پردازند، تضمین می دهد که بهترین راه و شیوه کسب قدرت، حضور در انتخابات است. کسب قدرت از راه انتخابات ضمن دارا بودن مشروعیت لازم از سوی مردم، مسالمت آمیزترین شیوه در رسیدن به اریکه قدرت است. انتخابات در سیاست صرف، بمانند یک تیغ دولبه می ماند، از یک طرف گروه یا شخصی را از قدرت و حکومت خلع ید می نماید و از طرف دیگر قدرت جدیدی را جایگزین می کند.
انتخابات زمینه های لازم برای چرخش نخبگان و دگرگونی در بخش هایی از گروه حاکمه را بطور مستمر فراهم می سازد. در یک نظام مردم سالار قدرت در چرخش است و بطور مداوم دست به دست می گردد. هیچ کس برای همیشه از دستیابی به قدرت محروم نمی شود. بنابراین رقابت و انتخابات به معنای نبرد مرگ و زندگی نیست. هنگامی که گروهی خود را بر سر دو راهی مرگ و زندگی ببیند، امکان مقاومت خشونت آمیز در او افزایش می یابد، در حالیکه در یک نظام مردم سالار، انتخابات به معنای حذف از صحنه سیاست نیست بلکه چرخش سیاسی و دست به دست گشتن قدرت می باشد.
انتخابات و رفتار انتخاباتی، نوعی کنش و نگره سیاسی است که با کارکردهای ساختاری زیر سیستم ها ی اقتصادی و فرهنگی در سطح کلان نظام اجتماعی رابطه دارد. انتخابات در واقع، یک نظرسنجی فراگیر و ملی از کل شهروندان کشور است و کمیت و کیفیت مشارکت انتخاباتی مردم میتواند میزان مشروعت، کارآمدی نظام، سیاستها و کارگزاران حکومتی را نشاندهد و به علت فقدان احزاب فراگیر و توانمند، عدم پایبندی کاندید های با رویکرد قومی و قبیله ای به تعهدات و وعده های انتخاباتی خود ، رفتار انتخابات مردم تبیینگر تقاضاها و خواستهها سیاسی و اجتماعی آنها میباشد که میتواند دیدگاه ها و نگرشهای موجود را به کاندیدای نمایندگی ، تفهیم کند.
نظر به اینکه رفتار انتخاباتی مردم تغییر یافته، لذا باید سازوکارها و شیوههای متناسب با آن جهت هدایت و افزایش مشارکت انتخاباتی مردم به کار بسته شود. شناخت رفتار انتخاباتی شهروندان و الگوی شرکت در انتخابات آنها برای احزاب و سیاستمداران و دولتها از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا مشارکت فعال، گسترده و فراگیر جامعه در انتخابات کشورها،به منزله پشتوانه ملی در سطح داخلی و اعتبار و پرستیژ در سطح بینالمللی و منطقهای میباشد.
در ادبیات علوم سیاسی و جامعهشناسی سیاسی، رفتار رأیدهی و مشارکت از موضوعات مهم برای بررسی و مطالعه بوده است. در آستانه دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در ایران، پرسش اصلی ذهن بسیاری از جمله تحلیلگران سیاسی، کاندیداهای مجلس، مسئولان و مدیران کشور و … این است که میزان مشارکت در انتخابات چقدر خواهد بود. و برای برخی از جمله محققان اجتماعی، کاندیداها و مسئولان سیاسی کشور این سؤال نیز مطرح است که چه عواملی میزان مشارکت را تعیین میکنند. ممکن است از این سؤال اهداف کاربردی نظیر برنامهریزی برای افزایش مشارکت را نیز مد نظر داشت یا تدوین استراتژی تبلیغاتی موثر مد نظر باشد. هرچند تجربه نشان میدهد که فرایندهای سیاسی به اندازهای در طولانی مدت شکلمیگیرند که در کوتاه مدت نمیتوان تغییر زیادی در آنها ایجاد کرد.
بهطور کلی دیدگاه و نظریه ها مرتبط با رفتار رأیدهی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. در دسته اول به جستجو آن است که آیا مردم رأی میدهند و در انتخابات مشارکت میکنند؛ و در دسته دوم صحبت از این است که افراد شرکت کننده در انتخابات به چه گروههای سیاسیای یا فردی رأی میدهند. دلایل مردم برای شرکت کردن یا نکردن در انتخابات در بسترهای سیاسی متفاوت، با هم فرق میکند و انتخاب گروههای سیاسی گوناگون نیز بسته به عملکرد آنان انتخاب افراد با رویکرد قومی و قبیله ای وابسته به شرایط سیاسی در هر واحد سیاسی است.
برای بررسی رفتار رأیدهی میتوان به ترتیب بر محاسبه منافع رأی دادن، آگاهی سیاسی ، تبلیغات کاندیداها و گروههای سیاسی ،ابراز خود و احساس کارآمدی اجتماعی و سیاسی، تجربه انباشته سیاسی گذشته ، ویژگیهای شخصی، طرحواره افراد از نظام سیاسی و عناصر آن ، پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد به عنوان عواملی که رفتار رأیدهی را تحت تأثیر قرار میدهند تأکید کرد.
بنظر میرسد از تطبیق عوامل فوق با شرایط استان و بر اساس شاخص های ضمنی و تصریحی آنها، مردم را به انتخاب در فضا ها و رویکردهای نو ؛ جهت تحقق اهداف،منافع و انتظارات و بلوغ کاریزماتیک آنان مجاب میکند.