نسخه رنگ باخته ی نوری المالکی

یک حاکم هر چند بزرگ باشد و هرچند صاحب کاریزما و برخورداری از خلوص مرتبت عالیه در درجه بندی از مشروعیت سیاسی باشد، اما هرگز نمی تواند مدعی شود که خود شخصاً تمامت همان حاکمیتی است که عیناً اعمال می نماید و یا بر آن رهبری یا حکمرانی دارد.
زیرا این مقوله در عالم واقع نشدنی است آری همان اشتباهی که متاسفانه بر اثر عدم درک واقعی از مقوله ی قدرت نوری المالکی به پنداری نادرست از آن نسخه نویسی کرده بود و در عراق تجویز گذشت و عاقبت بعد از هشت سال حکمرانی٬ نتیجه ا ی معکوس از آن گرفت.
آری٬ حالا بهتر است برای تقریب افکار خود و دیگران زیاد راه دور نرویم و مراد خود را در نسخه های ایرانی حکومت بعد از انقلاب اسلامی جستجو و کنکاش کنیم.
برای عملی کردن این مهم ما می توانیم با یک بازخوانی ساده، از زندگی سیاسی یکی از مقتدرترین و کاریزماتیک ترین رهبران عصر حاضر دنیا٬ یعنی شخص روح الله الموسوی الخمینی که با یک انقلاب مذهبی سیاسی سر کار آمد به چند مثال روشن و قابل استناد برسیم .
بدون تردید حافظه ی تاریخی ما بر این اساس بسیار بی دردسرتر می تواند اشاره به مصادیق روشنی بنماید. بنابراین به چند نمونه ی بارز و مشخص، اشاره به مجموعه سخنانی می نماید که نقل به مضمون از بیانات امام خمینی ره می باشد. تا مخاطبان دقیقاً به اصل معنایی متن هم آرایی کنند.
(به من خدمتگزار بگویید بهتر است تا که رهبر بگویید)
(من خدمتگزار مردم ایران هستم)
(مردم ولی نعمت ما هستند)
(مجلس راس امور است)
(ای کاش من یک پاسدار بودم)
(رهبر ما آن بسیجی است که نارنجک به خود بسته وزیرتانک می رود)
(انقلاب قائم به ذات افراد نیست)
(حفظ نظام اوجب واجبات است) و هزار نکته اخلاقی که بارها ایشان طرح نمودند مبنی بر این٬ معنا «من چه باشم یا نباشم زیاد فرقی به حال انقلاب نمی کند زیرا نهضت راه خودش را پیدا کرده است» .
همه این نمونه های روشن و شفاف بیانگر آن است که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با این که از حیث مردمی در نهایت مقبولیت به سر می برده و نیز از طرف خواص و اکثریت سرآمدان سیاسی و مذهبی در مشروعیت تامه قرار داشت اما هرگز اغوا و مغرور نگردید.
با این که ایشان طبق قانون اساسی هم فصل الخطاب بودند وهم بعنوان عالیترین مقام حاکمیتی به رسمیت شناخته شده بود.
اما هرگز خود را عین نظام نمی پنداشت٬ به خصوص وقتی که آن بزرگوار٬ رجوع به آرا و تصمیمات مجلس، دولت ودیگر مقامات قضایی و لشکری داشتند که ایضا تحت امرش بودند و معتقد بود در کاری که تخصص ندارد به نظر کارشناسان گردن نهد و مصداق کامل آن را٬ ما در پذیرش قطع نامه ۵۹۸ از طرف ایشان دیدیم که برخلاف میلش٬ که آن را به سرکشیدن جام زهر تشبیه کرده بود اما به نظر کارشناسان خبره اهمیت داده و نهایتاً سوای اراده نهادهای نظام جمهوری اسلامی ایران عمل نکرد.
در مسایل روز کشور نیز ما شاهد پذیرش سیاست نرمش قهرمانانه از سوی رهبرمعظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای٬ در خصوص نشست های دیپلماتیک ایران با پنج کشور صاحب رای در شورای امنیت سازمان ملل بر سر حل و فصل اختلاف غنی سازی اورانیوم و مسایل هسته ای کشور بودیم و خود متوجه شدیم که چگونه ایشان با این که دل خوشی به این کار نداشت اما چون می خواست همه نمونه در خدمت دولت روحانی باشد و سنگ تمام در حمایت از دولتش بگذارد با اتخاذ یک مدیریت ترکیبی مجوز نشست با سران ۱+۵ را صادر نمود و دست دولت را برای گفتگو با آمریکایی ها به شرط و شروطی باز گذاشتند که الحمدالله قضیه به فرجام ختمی به خیر شدند و بعد از درون مجلس صدای مخالفی از فراکسیونی برخاست که باید فرجام در صحن علنی مجلس بیاید و رأی بگیرد این حرف که گفتن اش گران می نمود اما رهبری باشکیبایی هر چه تمامتر باز به احترام آن اقلیت دستور دادند که برجام به صحن علنی مجلس برود و هیچ مانعی ندارد. که اغلب کارشناسان نسبت به این حرکت شگفت زده شدند که تا چه حدی عالیترین مقام قانونی در کشور این همه از حق خود برای احترام و اختیار عمل به قوه ی سه گانه صرفنظر می نماید و تا آخرین درجه ممکن با آنها همدلی، همدردی و مساعدت می ورزد.
براستی این مهم، بیانگر رشد و توسعه اخلاق سیاسی در رهبران عالیمقام ایران نیست!؟ که با وجود این که مقتدرترین مقام قانونی کشور هستند ولی با این وجود، خود را عین نظام تصور نمی کنند!؟
و اما در خوزستان و در سطح رهبران منطقه ای چه می گذرد؟! از دیالوگ هایی که این روزها رد وبدل گشته٬ متاسفانه بنده تصور دیگری دارم که خدا کند این تصور غلط از آب دربیاید. و دوست دارم که این بزرگان به این مساله مهم اهتمام ورزند و در نظر داشته باشند که هر مدیر و مقامی که در استان خوزستان به قدرت می رسد مطالبه ای مافوق تر و علاوه بر اختیارات قانونی خودش که مندرج در آیین نامه ها و چارچوب بخشنامه های سازمانی هست انتظار نداشته باشد.و نباید مدیران دولتی و نهادی و سایر مقامات اعم از کلان ٬ میانه و پایین دستی از حیث روانی ٬ این گونه رفتار کنند که گویی خدای ناکرده خود را عین نظام تصور کنند. که اگر هرکس بر آنها نقدی یا خرده ای و یا پیشنهادی عرضه کند سریع دست به واکنشی عجیب و غریب بزنند و طرف مقابلشان را به پدرخوانده گی٬ زیاده خواهی و فضولی متهم سازند و بدتر از هرچیز این است که آنها براحتی بتوانند منتقدین ناصحین و درخواست کنندگان از خود را٬ به باج خوری و رانت خواهی متهم سازند به گونه ای که در افکار عمومی چهره ی مشوشی٬ از آنها را به تصویر بکشانند، و از سویی خود را مبرا از هر نقص و ایرادی بخوانند به گونه ای که مخاطب توهم بزند که انگار اکنون ما در مدینه فاضله زندگی می کنیم.
البته برخی از شجاعت های توصیه ناپذیری از سوی بعضی مدیران اجرایی استان ستودنی است و بی انصافی است که اگر در دایره این نقد مغفول و یا کتمان گردد ولیکن آن چه بسیار مذموم است اصل مطلبی است که بدان اشاره نمودیم.
حالیا وقت آن رسیده است که این قبیل مسایل ریز و درشت و نکته های باریکتر از مو مطرح شوند تا همه ی دست اندرکاران و مسئوولین عزیز توجه ویژه بنمایند، که بیشتر به اختیارات قانونی مشروط خود مندرج در آیین نامه ها و شرح وظایف مکتوبه دقت نظر بیافکندند تامتوجه شوند کجای کار در دولت و نظام سیاسی کشورند و خود را عین نظام فرض ننمایند. بالاخص آنانی که نماینده ای از یک مجموعه کلی در حاکمیت هستند و عین اختیارات واحد کل شان هم به آنها، نه قانونأ و نه عرفأ تفویض نشده است و نیز دقت به این نکته حساس بفرمایند که حاکمیت سیاسی آنها، صرفا بخشی، و یا منطقه ای تعریف گشته و نیز اختیارات حاکمیتی شان ٬خارج از اقتدار حکومتی ترسیم نشده است.
به امید آنروز که خوزستانی متحد٬ همدل و منسجم برای توسعه و آبادانی داشته باشیم.
عبدالرحمن نیک سرشت