آیا سینمای ما یک سینمای ملی است؟
ایرانی کردن تکنولوژیها و فنآوریهای غربی در راستای همخوانی و سنخیت فرهنگی آنها برای دریافت درونیتر و کارآمدتر از سوی مصرف کنندگان و مخاطبان صورت میگیرد تا به اصطلاح هویتمند شوند و رنگ و بوی وطنی به خود بگیرند . سینما در این میان به واسطه ماهیت چندگانهای که دارد و از خاصیت صنعت، هنر و رسانه بودن برخوردار است در نسبت با این معنی از پیچیدگی و پارادوکسهای بیشتری برخوردار است و مناقشههای زیادی را به همراه داشته است. در واقع دشواری مساله سینمای بومی در تبیین مفهومی و ابهاماتی است که پیرامون این واژه وجود دارد.
به گفته پوران درخشنده کارگردان زن سینمای ایران، سینمای بومی و ملی سینمایی است که تمام فرهنگ ما را درخود جای داده است، به نوعی میتوان گفت شناسنامه ایرانی است. آداب و رسوم، فرهنگ، تمدن، دین، در واقع تمام واژگانی که ما با آن شناخته شدیم دراین دایره قرار میگیرد، سراسر ایران از فرهنگها و قومهای مختلف ساخته شده است که ایران را معنا میکند و هر کدام ویژگی و زیباییهایی دارند که در فرهنگمان نهفته است. فیلمهایی که با مضامین ملی وبومی به جامعه خودمان میپردازند. شناسنامه سینمای ایران از رفتارشناسی که در ایران است و فرهنگ و تمدنی که از منطقه خودمان بلند شده نشات گرفته است.
در سینمای آسیا طیف فرهنگی بسیار زیادی را میتوان یافت، اما فیلم ایرانی خود را نشان میدهد، همانطور که سالها در جشنوارههای مختلف خوش درخشید و جوایز بسیاری دریافت کرد. همه این دیده شدنها صرفا به خاطر سادگی و غنی بودن این فرهنگ است، میتوان گفت فرهنگ ما ویژگیای منحصر به فرد دارد و کسانیکه به دنبالش هستند میتوانند آن را بیابند. به طور کلی مفاهیم ترکیبی مثل سینمای ملی، سینمای دینی، سینمای معناگرا و ماورائی و مفاهیمی از این دست همچنان کانون مناقشات و جدلهای بسیاری است و هنوز به موقعیت روشن و شفافی دست نیافته است.
به عبارت دیگر اطلاق واژه سینمای بومی به گونه یا ژانری خاص مورد توافق جمعی منتقدان و اهالی سینما واقع نشده و معیار و ملاک مشترکی برای ترسیم و تعریف ماهیت آن صورت نگرفته است.
تهمینه میلانی دیگر کارگردان زن سینمای ایران با ناراحتی میگوید: فیلم بومی نداریم. با وجودی که کشوری هستیم متشکل از قومها و مذاهب مختلف با چیزی حدود ۲۲ گویش مختلف، اما سینمای بومی نداریم. سینمای بومی باید حاوی مشکلات و طرح دیدگاههای همه این فرهنگها باشد که در کنار هم یک ملت واحد را میسازد، ولی ما درهیچ فیلمی مسائل یا مشکلات اقتصادی و فرهنگی و… مردم بلوچستان یا ترکمن صحرا را نشان ندادهایم. مردم ایران شناخت کمی نسبت به اقوام مختلف کشور خودشان دارند، پس سینمای بومی نداریم کشور ایران از اتحاد فرهنگهای مختلف اعم از فرهنگ، مذهب و قومیتهای متفاوت تشکیل شده که یک ملت واحد را به نام ایرانی میسازند.
المانهای فرهنگی یک ارمنی مسیحی یا کرد سنی یا مسلمان شیعه با هم متفاوت است، اما همین فرهنگهای مختلف اشتراکات فرهنگی دارند. مثلا همه حافظ را دوست دارند و حافظ میشود یک عنصر ملی همه ما فردوسی، خیام وتخت جمشید را دوست داریم؛ و عرق ملی به المانهای فرهنگی داریم یا مثال دیگری برایتان میزنم در جنگ تحمیلی ، وقتی خرمشهر به دست عراقیها افتاد دل همه مردم ایران شکست. این مهم نیست که در آنجا زندگی نمیکردیم، مهم این بود که به خاطر عرق ملی همه آن را دوست داریم و وقتی چنین اتفاقی رخ داد همه مردم ایران ناراحت شدند.
مناقشات و تناقضات فراوانی در پس چیستی سینمای بومی وجود دارد سینمای بومی مفهوم کشداری است که با رویکردها و دیدگاههای گوناگون میتواند مورد تعریف و تفسیر قرار گیرد. به نظر میرسد سینمای بومی آن گونه سینمایی است که مبتنی بر فرهنگ، ایدئولوژی، آداب و رسوم و تاریخ قومی یک سرزمین که بر اساس آن بنا شده و رنگ و بوی وطنی دارد به این معنی که مناسبات انسانی و اجتماعی حاکم بر داستان بازنمایی فرهنگ، منش و رفتارشناسی ایرانی است.
اما درهمین رابطه سیروس حسنپور یکی دیگر از کارگردانان عرصه سینما که بیشتر آثارش محوریت بومی و بومیگرایی را در خود جای داده است میگوید: سینمای بومی خودش تعریف مشخصی دارد ولی اینکه در سینمای ما چقدر از آن استفاده میشود موضوع قابل بحثی است، چرا که تا به حال اتفاق نیفتاده است. وقتی من سه سال تلاش میکنم فیلمی بومی و ملی بسازم که تمام مولفههای بومی و ملی را در خود جای داده است، اما موفق نشدهام نظر مسئولین را برای ساخت جلب کنم و فیلم ساخته نمیشود چه باید کرد؟ دوستان دیگر من نیز به همین شکل دچار مشکلاند.
حسنپور در ادامه بیان کرد: فیلم بومی فیلمی است، که ما از تهران خارج شویم و در یک فضای جغرافیایی و اقلیمی داستان را تعریف کنیم و قصه را با ادبیات آن شهر اجرا کنیم، در این بین آئینها، مراسم و خرده فرهنگها را هم بگنجانیم و نمایش دهیم؛ این میشود فیلم بومی؛ درشهری مانند تهران هم علائمی وجود دارد که میتوان آن را نمایش داد و به عنوان فیلم بومی از آن یاد کرد. اما این روزها بیشتر نمایش فیلمها به ادا و اطوارهایی میپردازد که برگرفته ناقصی از سینمای غرب است و بومی نیست. به نظر میرسد برای از بین بردن این مشکلات و ساخت فیلمهای بومی دست اندرکاران و مسئولان باید چارهای بیاندیشند.
پوران درخشنده در ادامه معتقد است: همه جا مشکل وجود دارد و باید برای رسیدن به هدف راسخ بود چرا که در کشور ما همه چیز ساده شکل نمیگیرد، بعضیها باید بسیار بدوند تا بتوانند آنچه را که میخواهند بسازند. افراد باید تلاش کنند تا به آنچه که اندیشیدهاند و پیاده کردهاند برسند و از آن دور نشوند. اما در این بین مشکلات دیگری هم وجود دارد، مشکلاتی که در پروسه تولید برای تیم سازنده بوجود میآید و بعد از آن نیز عمده مشکل فیلمسازان کشور ما برمیگردد به وضعیت اکران. مسئله مهمی که ذهن تهیه کنندگان را به خود معطوف و مشغول ساخته است.
درخشنده همچنین میگوید: به نظرم باید دردرجه اول همه چیز قانونمند شود، کارشناسان باید آئیننامه جدیدی تدوین کنند و کارنامه یکساله سینمای ایران را عادلانه در جدول قرار دهند. سیاستهایی که باید به کار برد، تعریفی که باید از همه گروهها صورت بگیرد، همه فیلمها به صورت درست و صحیح در برنامه اکران سینماها قرار بگیرند. فیلمها به صورت جدی اکران شوند و ضرر و زیان نداشته باشند، در سطح بین الملل هم باید چارهای اندیشیده شود تا سازندگان بتوانند آثارشان را در کشورهای دیگر هم به نمایش بگذارند و مخاطبان سایر کشورها را نیز از طریق فیلمهایشان با فرهنگ بومی کشور آشنا کنند.
با وجودی که درخشنده معتقد است که باید آئین نامه جدیدی تدوین شود تهمینه میلانی معتقد است که سیاست مدارها باید دست از هنر بردارند.
میلانی میگوید: وقتی گروههای سیاسی مختلف روی قدرت میآیند دیگر دیدگاهها ملی نیست بلکه سیاسی است. اتفاقی که در سینمای ایران افتاده تحریف واقعیت است که سینما را به سینمایی دروغگو تبدیل کرده است.
سیروس حسنپور هم با دیدگاه میلانی موافق است و برای تکمیل صحبتهای او میگوید: سیاست باید از هنر کنار برود. باوجودی که ما در استانها و جغرافیای ایران سوژههای بسیاری داریم که میتوانیم با نگاه بومی آنها را پرورش دهیم و بسازیم اما در مرحله اجرا با نگاه سیاسی مدیران تغییر میکند. طرح و عنوان کردن یکسری مشکلات بومی خیلی تلخ هم نیست اما با نگاه سیاسی ما دچار مشکلاتی میشویم درنتیجه به این روز میافتیم که وانمود کنیم همه چیز خوب است اتفاقی که در واقع رخ نداده و روبه راه نیست. باید با نگاه روشنبینانه مسائل و مشکلات را دید و بررسی کرد که این اتفاق هم در کشور ما رخ نمیدهد و همه چیز بوی سیاسی به خود میگیرد.
با وجودیکه مخاطب امروز بسیار گزینشگر است و از نظر آگاهی در سطح بالایی قرار گرفته است اما به راحتی با خوراندن فیلمهای سخیف و نازل میتوان سطح این آگاهی را پائین آورد اتفاقی که به راحتی در سینمای ما درحال رخ دادن است. فیلمهایی که کمدیهای کوچه وبازاری هستند سطح شعور مخاطب را مورد سوال قرار میدهند. درحالی که با ساخت فیلمهایی از سینمای بومی و ملی و بازگشت به اسطورهها و سنتها راه را بر موج ابتذال میتوان بست که این نیاز به مدیریت درست از سوی مدیران،نویسندگان و کارگردانان دارد.
میلانی میگوید: مردم فیلمهای تبلیغاتی را دوست ندارند. چرا فکر میکنیم هر فیلمی که روستا را نشان دهد میشود فیلم بومی. هر چیزی که مربوط به ملت ایران باشد وخاص ملت ایران باشد سینمای بومی و ملی میشود.
درخشنده نیز معتقد است که فیلمساز مخاطب را میسازد و مخاطب فیلم خوب را حمایت میکند . مدتی است که دچار مشکلی به اسم سینمای کمدی شدهایم که اکران را اشغال کردهاند و مخاطب برای خودشان ساختهاند. سینما باید فرهنگی شود و مسائل اجتماعی را به خوبی مطرح کند. به هر حال سینمای ملی مفهومی است که باید بیش از این به آن پرداخته شود تا به نام بومی کردن، ملیت در معنای دولتی یا جناحی تقلیل نیابد.
در عین حال باید مراقب بود تا سینما در هویت و ماهیت خویش، مستقل از فرهنگها و ملیتها نیز معنی نشود. شاید سینمای ما بیش از ملی شدن به سینما بودن محتاج باشد.