هفت راه نفوذ آمریکا به ایران + سند
شورای ملی ایرانیان آمریکا (NIAC) در گزارشی که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، برای نزدیک شدن آمریکا و متحدانش به دولت روحانی و در عین حال برای به حاشیه راندن تفکر مقاومت در برابر آمریکا در ایران، هفت استراتژی را به ایالات متحده پیشنهاد میدهد. پیشتر مشرق ابعادی از این گزارش را بررسی کرده بود، اما باتوجه به شرایط جدیدی که در مذاکرات هستهای و به تبع آن در رابطۀ ایران و آمریکا بوجود آمده، موجب شد که به این گزارش نگاه عمیقتری داشته باشیم و با تکمیل جزئیات و کسب اطلاعات دقیقتری به بازخوانی آن بپردازیم:
این مطالعه که ادعا میشود به وسیله مصاحبه با مقامات ارشد ایرانی، نخبگان و تجار و سهامداران تهیه شده، تحت عنوان «دستهای دراز- مشتهای باز: جهتدهی مجدد چشمانداز ایران فراتر از توافق هستهای» نامگذاری شده و ادعا دارد که ایران به سمت آمریکا و همچنین ایالات متحده به سمت ایران دست یاری باز کردهاند. این شورا که متشکل از ایرانیان مقیم ایالات متحده است، برگزاری گردهمایی و نشستهای متعدد با سیاستمداران در واشنگتن در مورد وضعیت و سیاستگذاری روابط ایران با آمریکا را در کارنامه خود دارد.
شورای ملی ایرانیان آمریکا معروف به نایاک
این گزارش در مقدمه خود آورده است: اوباما گفت که اگر ایران مشتهایش را باز کند، آمریکا دست دوستیاش را به سوی او دراز میکند. حدود ۵ سال بعد، انتخاب حسن روحانی به عنوان ریاست جمهوری ایران، این کشور فرآیندی عملی را به سمت دیدگاه اوباما شروع کرده است. برخلاف نظر عموم در واشنگتن، شواهد کمی مبنی بر این سخن که تحریمها باعث باز شدن و انجام تغییرات عملی در ایران شده، وجود دارد. به علاوه، نتیجهای غیر منتظره در انتخابات ریاست جمهوری ژوئن در ایران، در نتیجه به وجود آمدن همبستگی سیاسی بیسابقه پدید آمد و مردم ایران تصمیم گرفتند دیگر مانند انتخابات سال ۲۰۰۹ از تقلب سخنی نگویند.
این مطالعه ادامه می دهد: بعد از گذشت ۸ سال از روایت افراطگرا در ایران که مبتنی بر مواجهه و مقاومت بود، تیم روحانی اکنون، تهران را با روایتی متفاوت که با پندهای تعامل سازنده با دنیا همراه است رهبری میکند و این کار را با توافق موقت هستهای محکم کرد. اما این آونگ به سادگی میتواند دوباره به جای قبلی بازگردد. افراطگراها در ایران منتظرند تا روحانی شکست خورده و بتوانند دوباره سیاستهای ایران را به دست بگیرند. انتخابهایی که غرب امروز انجام میدهد به تعریف جهتگیری حرکت داخلی و خارجی ایران کمک خواهد کرد. این مطالعه، مبتنی بر مصاحبه با مقامات ارشد ایرانی، نخبگان و تجار، ریشهها و مفاهیم هر دوی این روایتها در ایران را توضیح میدهد. توضیح میدهد که تغییر روایت در ایران چگونه رخ میدهد و همچنین اقدامات تحکیمی که بتواند به تقویت روایت مثبت کمک کند را نشان میدهد.
«تریتا پارسی رئیس شورای ایرانیان مقیم آمریکا»
این مطالعه میافزاید: اقدامات تحکیمی جهت رد اساسی روایت افراطگری – مانند ایدهای که غرب ذاتا علیه پیشرفت علمی ایران هست – قویا «روایت مثبت» در ایران را تقویت خواهد کرد به شکلی که آسان کردن توافقی بزرگتر با ایران و کمک به جلوگیری از قدرت یافتن مجدد سیاستهای مقابله با غرب توسط تندروها را پشتیبانی خواهد کرد.
این گزارش هفت پروژه ویژه را پیشنهاد میدهد: از همکاری در انرژی پاک گرفته تا اوج شراکت علمی میان ایران و اروپا و آمریکا. این پروژهها به صورت ویژه برای رد روایت افراطگراها در ایران طراحی شدهاند.
این مطالعه در گام بعد اقدام به واکاوی دو روایت افراط گرا و مثبت میکند:
آشنایی با روایت افراطگرا در ایران:
این روایت به طرق زیر، به حفظ وحدت در ساختار تکه تکه قدرت در ایران خدمت میکند:
– نگاه داشتن تصویر وجود یک دشمن بیامان.
– توجیه نیاز به امنیت مبتنی بر ترس سیستم به عنوان وسیلهای برای مقابله با دشمن.
– بسیج عمومی برای پشتیبانی از حلقه اقلیت جامعه که در هنگام نیاز میتواند به صورت یک «پشتیبانی عمومی» در آید- مانند سالگردهای پیروزی انقلاب و انتخاباتها و وقایع مهم.
«بیژن خواجه پور، مولف این مطالعه و از بازداشت شدگان فتنه ۸۸»
آَشنایی با روایت مثبت در ایران:
– بعد انتخابات سال جاری در ایران و بیرون آمدن ریاست جمهوری حسن روحانی از صندوقهای رای، حسن روحانی سوار بر روایت مثبت، گفت که این انتخاب به معنای «اراده مردم ایران است» که «از طریق کانال انتخابات ریاست جمهوری بیان شده است». این دیدگاه، دیدگاه افراطگرا در ایران را سرخورده میکند. در ایران مردم هیچ نقشی در تعیین سیاستهای راهبردی کشور ندارند.آنچه که روایت جدید روحانی را به پیش میراند این است که کاندیدای افراطگراها در انتخابات سال جاری (سعید جلیلی) تنها حدود ۱۱ درصد از آرا را به خود اختصاص داد. تفاوت اساسی میان تندروها و روایت روحانی این است که روایت روحانی، ظرفیت مسائل داخلی، اجازه اظهار نظر، و ارزیابی سیاستهای هستهای و دیگر سیاستها را مبتنی بر تحلیلهای هزینه-فرصت منصفانه به وجود آورده است. شاید مهمترین نکته ریاست جمهوری روحانی این باشد: برای مصلحت مردم ایران، مسئله هستهای بیشتر یک وسیله است تا هدف، به این معنا که این وسیلهای برای دست یافتن به شناخته شدن و یکپارچه شدن در سیستم بینالمللی به عنوان یک بازیگر همسان است.
مطالعه شورای ایرانیان مقیم آمریکا ضمن ساده دانستن تغییر دادن رویکرد سیاسی در ایران می آورد: این امکان وجود دارد که بتوان با ایران به صورت کاملا محترمانه برخورد کرد- که البته مسیری دو طرفه است نه یک طرفه- و در کنار آن نگرانیهای جهانی را نیز به پیش برد. با توجه تحلیل رفتارهای گذشته تندروها در ایران، آمادگی برای دریافت عکسالعملهای منفی و دیدن توهم توطئه از سوی آنان را باید داشته باشیم. تا رسیدن به هدف، هر نوع درگیری و برخورد انتظارات، مسائل و نیروهای داخلی را تولید خواهد کرد که باید محاسبه و پیشبینی شوند. بنابراین دولتهای غربی نیاز به استراتژی چندلایه، به خوبی زمانبندیشده و صبورانهای علیه ایران دارند. هسته اصلی در یک رویکرد جدید علیه ایران، درگیر شدن با عموم مردم ایران و سهامدارانی است که به طور ویژه با سهامداران غربی رابطه دارند. در زیر تعدادی از مزایای ایدههای طراحی شده را میبینید:
این ایدهها با حضور تحریمهای فعلی قابل انجام است.
شامل سهامداران ایرانی میشود که به صورت رسمی یا غیر رسمی به مراکز اصلی قدرت دسترسی دارند.
این ایدهها با عموم مردم ایران و نخبگان آنها رابطه برقرار کرده و به آنها خواهد قبولاند که دولتهای غربی با پیشرفتهای اقتصادی و تکنولوژیکی ایران مخالف نیستند.
این ایدهها مسائلی را نشان میدهند که برای سهامداران ایرانی بدون داشتن چالش مستقیم با مقامات حکومتی ایران مهم است.
و مهمترین آن که، این پروژه، توافق جامع هستهای با تضعیف تندروها و تقویت روایت مثبت در ایران را تسهیل میکند.
روحانی و ظریف توانستند با استفاده از فرصت بوجود آمده پس از انتخابات، روایت قابل توجهی در مقابله با روایت تندروها ایجاد کنند. ظریف با ابتکار نسبتا موفقیتآمیز دیپلماتیک خود توانست نتیجه تحریمهای غرب برضد ایران را سناریویی باخت- باخت تعریف و در مقابل آن سناریوی برد-برد را معرفی کند.
در این شرایط، غرب نیز این فرصت را درک کرده و برنامههایی برای تقویت روایت تازهای که در ایران شکلگرفته است، دارد. در این گزارش، یکی از این برنامهها برای کمک به دولت روحانی اینگونه ذکر شده است:
– شناسایی ایران به عنوان یک بازیگر مهم و دارای نقش مؤثر در منطقه و همچنین شناسایی ایران به عنوان یکی از تأمینکنندگان انرژی جهان و تأکید بر این واقعیت که فرهنگ و تمدن ایران ابعادی بینالمللی داشته و از این رو، مسؤلیتی بینالمللی نیز متوجه این کشور است.
مطالعه انجام شده در هفت پروژه پیشنهادی، توضیح میدهد که چگونه میتوان ذهن و قلب عموم مردم ایران و همچنین نخبگان آن را به تسخیر ایالات متحده در آورد:
۱٫ نشستهای علمی میان ایران و اروپا- آمریکا (دیپلماسی علمی): آمریکا و اروپا میتوانند دانشمندان خود را به داشتن نشستهایی با دانشمندان ایران ترغیب کنند البته به صورتی که باعث تقابل علمی و رقابتی نشود؛ و باید که به افتخار دانشمندان باستان ایران مثل عمر خیام و بو علی سینا برگزار شوند تا میزان بروز شک در تهران را حداقل کند. از سویی دیگر، برای اطمینان از اینکه این نشستها تاثیر مطلوبی بر روند ماموریت خواهد گذاشت، آمریکا ومتحدانش میتوانند از شخصیتهای برجسته آمریکایی و ایرانی-آمریکایی مانند بیل گیتس، پیر امیدیار و امید کردستانی استفاده کنند. نشستهای علم اعصاب به شدت پیشنهاد میشود زیرا ایران از پیشرفتهترینها در جهان است. با استفاده از تشجیع و کمک به تسهیل همکاریهای علمی، آمریکا و غرب پیامی واضح را به طیف سیاسی ایران خواهند فرستاد که لبه برنده همکاریهای علمی برای نزدیک شدن به یکدیگر بسیار مناسب است. این سبک از علم-دیپلماسی که ایران را شریک میبیند نه مشتری، به نخبگان علمی وزنی میدهد که باعث قدرتمند شدنشان در مقابل تندروها خواهد شد. اگر میراث علمی ایران را بفهمیم و به آن احترام بگذاریم، ضرورتا و قطعا باعث کاهش تقابل افراطگراها با اعتدالیون در ایران خواهد شد. در این زمینه تلاشهایی هم صورت گرفته است اما ورود مستقیم آمریکا و اروپا به این حوزه، برای تقویت این تلاشها بسیار مؤثر خواهد بود.
از جمله موارد این ورود مستقیم آمریکا و اروپا به نشستهای علمی را میتوان سفر هیأتهای دانشگاهی از آمریکا و آلمان به ایران را نام برد که البته برخی از اعضای آن با اهدافی غیر دانشگاهی نیز در غالب این پروژه در کشور حضور یافتند.
این گزارش تصریح میکند که با تشویق و تقویت همکاریها میان جوامع دانشگاهی ایران و آمریکا و اروپا، ایالات متحده و دولتهای اروپایی پیامی روشن به ایرانیها خواهد بود که همکاری در موضوعات علمی غیرحساس ممکن و برای همگان مفید است. این دیپلماسی علمی موجب تقویت نخبگان علمی خواهد شد؛ نخبگانی که همواره در مقابل تندروها قرار گرفتهاند.
۲٫ انرژی پاک: از آنجا که ایران به شدت به انرژی نیازمند خواهد بود، آمریکا و اروپا میتوانند هیأتهای نمایندگی خود را برای همکاری در مورد انرژیهای پاک و تجدیدپذیر مثل خورشیدی و باد به ایران بفرستند. با این کار به مردم و نخبگان ایران فهمانده میشود که غرب با نگرانیهایش به دنبال محروم کردن ایران از انرژی نیست.
یکی از توجیهات مقامات ایران برای برنامه هستهای خود مطرح میکنند، نیازهای داخلی این کشور به انرژی است. بدین منظور، آمریکا و اروپا میتوانند با همکاری هم هیأتهایی متشکل از نمایندگان انرژی پاک را به تهران ارسال کنند تا در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر با ایران همکاری کنند.
پیامهای اصلی این همکاریها عبارتند از:
غرب اساسا مخالف با ارسال تکنولوژی انرژی به ایران نیست.
نیاز به انرژی ایران میتواند از طریق انرژی پاک تامین شود.
ایران ظرفیت دارد تا مرکزی برای توسعه تکنولوژی انرژیهای تجدیدپذیر برای کل منطقهاش است.
رئیس کمیته علم کنگره باید با محمد مهدی زاهدی رئیس کمیسیون آموزش، تحقیق و تکنولوژی مجلس ایران ارتباط برقرار کند. جذب پشتیبانی این شخص و رئیس کمیسیون روابط خارجی مجلس ایران آقای علاءالدین بروجردی نیز شدنی است. به این صورت این پیام به تهران ارسال میشود: سرسختترین ارگان سیاسی آمریکا با بیشترین سابقه مواضع و سیاستهای ضد ایرانی، میتواند همکاری عملی در حوزههای غیرحساس داشته باشد.
این ابتکار با سفر چند ماه قبل یک تیم دانشگاهی از دانشگاه “بال” آمریکا و چند دانشگاه آمریکایی دیگر محک زده شد و ضمن سفر به ایران، با اعضای هیأت علمی سیزده دانشگاه و موسسه تحقیقاتی در تهران، شیراز و اصفهان دیدار و تبادل نظر کردند. گرچه این دیدار در سکوت خبری صورت گرفت اما بازخوردهای مثبتی از داخل ایران – دست کم برای اولینبار در نوع خود – به طرف آمریکایی ارسال نکرد.
۵٫ برنامههای بورس کردن دانشجویان ایرانی: مقامات دولت اوباما و کنگره باید مراحل بورس شدن و رفت و آمد دانشجویان ایرانی میان ایران و آمریکا را تسهیل کنند. ایالات متحده باید گروههایی را جهت برقراری رابطه اداری میان تهران و واشنگتن برای انجام این امور تعیین کند. این امر، سه نتیجه استراتژیک برای آمریکا خواهد داشت: روایت مثبت روحانی را از طریق احترام و منافع متقابل تقویت میکند. این امر نشان میدهد که ایالات متحده به دنبال سرمایهگذاری روی آینده ایران و سرمایههای اجتماعی و انسانی این کشور است و این امر نهایتا فاصله پیش آمده میان ایران و آمریکا را کاهش میدهد.
افزایش پذیرش دانشجویان ایرانی در دانشگاههای اروپایی در دو سال اخیر و تسهیل اعطای بورسیههای تحصیلی از جمله تغییراتی بوده است که در این زمینه ایجاد شده است. نایاک نیز در زمینه معرفی بورسها و تسهیل پذیرش دانشجویان ایرانی (ایرانی-آمریکایی) در دانشگاهها و مؤسسات آمریکایی برنامههایی را طراحی و اجرا کرده است.
۶٫ طرحهای زیستمحیطی در دریاچه ارومیه: آمریکا و اروپا برای تقویت روایت مثبت در ایران باید توسط برگزاری سیمنارهای بینالمللی به دوباره زنده کردن دریاچه ارومیه که در حال خشک شدن است، کمک کنند. در کنار این کار باید با سازمان حفاظت از محیط زیست ایران ارتباط برقرار شود. پیام اصلی این کار غرب این است که به ایران نشان میدهد نگران آروزهای زیستمحیطی ایران و به دنبال همکاری در این زمینه است. ضمنا این کار باعث تبادل تجربیات در این زمینه و گسترش آن به نواحی دیگر زیست محیطی نیز میشود.
در همین راستا، هیأتهای مختلفی برای حل بحرانهای زیست محیطی کشور از جمله دریاچه ارومیه به کشور آمدند و همچنین همایشهای بینالمللی برای بررسی راههای نجات این دریاچه در کشور برگزار شد که شرکتکنندگانی از کشورهای اروپایی نیز در آن حضور داشتند.
از جمله تلاشهای مورد اشاره در این گزارش را هم میتوان دیدارهای متعدد رئیس سازمان محیط زیست ایران با مقامات کشورهای مختلف دانست که در نوع خود بیسابقه بوده است. دیدار با وزیر خارجه فرانسه و هیأت پارلمانی فرانسه از جمله این دیدارها بود.
۷٫ آلودگی هوا در ایران: ایالات متحده و اروپا میتوانند به ایران در کنترل آلودگی هوای ناشی از اتومبیلها و کارخانجات در شهرهای بزرگ و ازبین بردن ذرات معلق هوا در شهرهایی چون اهواز کمک کنند. یک دیپلمات که از نزدیکان روحانی است میگوید اگر غرب بتواند این معضل را حل کند گامی بلند در جهت منزوی کردن تندروها در ایران برداشته است. ایالات متحده و متحدانش باید برای این موضوع هم به دنبال برقراری رابطه عملی با دانشمندان این کشور باشند.
این گزارش با ارائه آماری از میزان آلودگی هوا در ایران – به عنوان مثال این مسأله که در دو سال پیش از انتشار این گزارش تهران تنها ۲۵۰ روز با هوای سالم را تجربه کرده است – اشاره میکند که هرساله بیش از چهار هزار مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا در ایران رخ میدهد. همچنین بنابر ادعای مطرح شده در این تحقیق، در میان ۱۰ شهر آلوده جهان، نام چهار شهر ایران از جمله اهواز نیز به چشم میخورد که به عنوان آلودهترین شهر جهان معرفی میشود.
در ادامه، سوء مدیریت دولتی در این زمینه عامل اصلی افزایش آلودگی نام برده شده است، در حالی که به عنوان مثال در مورد اهواز، عواملی چون خشکسالی و توافق اجرای طرحهای تثبیت خاک و شنهای روان در کشور عراق بدلیل جنگ و حضور داعش در این کشور، نادیده گرفته شده است.
در این مطالعه ادعایی، همراه با پروپاگاندای برخی رسانههای داخلی که بنزین تولید داخل را بیکیفیت و عامل اصلی آلودگی میدانستند، دولت احمدینژاد و بنزینهای پتروشیمی که در زمان تحریم صادرات بنزین به ایران نیاز مردم را تأمین میکرد، مقصر این شرایط معرفی شدند. در همین شرایط، تلاش برای ورود به بازار انرژی ایران – بطور وابستهسازی ایران به بنزین وارداتی – و ایجاد باندهای شبه مافیایی برای واردات بنزین در داخل کشور، از جمله راهکارهای نفوذ معرفی شده است؛ واضح اینکه، این طرح با ورود بستگان یکی از مقامات دخیل در محیط زیست کشور به واردات آنچه که “بنزین پاک” معرفی شده است، در حال اجرا به نظر میرسد.
جمعبندی
در پایان این مطالعه، نگارندگان گزارش متذکر شدهاند که هریک از این راهکارها و ابتکارات اعتمادسازی میان ایران و آمریکا، در داخل ایران با چالشهایی مواجه خواهد شد. به منظور کاستن از این چالشها پیشنهاداتی هم ارائه شده است:
نقاط قوت
– حوزه علم و فناوری از جمله زمینههایی است که مورد اقبال گروههای سیاسی نیز قرار دارند و راهکارهای علمی و فناورانه کمتر مورد اعتراض قرار خواهند گرفت.
– بسیاری از حوزههای فناوری که برای همکاری ذکر شد، در ایران نیز پیشرفت قابل توجهی داشته است، لذا در این موارد تبادل یک طرفه نخواهد بود.
– در این حوزه – علم و فناوری – طیف وسیعی از ایرانیان آمریکایی و سازمانهای غیردولتی نیز فعال هستند و میتوانند در تسریع و اجرای این پروسه یاری کنند.
نقاط ضعف
– راهکارها و ابتکاراتی که از سوی آمریکا و اروپا ارائه میشود، در داخل ایران با شک و تردیدهایی از سوی برخی گروهها در داخل مواجه خواهد شد.
– تحریمهای موجود برضد ایران بسیاری از اشخاص -حقیقی و حقوقی- آمریکایی را از پیگیری و اجرای این ابتکارات بازمیدارد.
– ذهنیت آمیخته با توطئه ایرانیان نسبت به آمریکا میتواند این راهکارهای آمریکا را به عنوان طرحهایی برای جاسوسی از دستاوردهای علمی ایران یا نفوذ به جامعه این کشور تلقی کند.
فرصتها
– از این فرصتها میتوان برای تقویت دیپلماسی عمومی برای شناسایی پیشرفتهای فناورانه ایران بهره برد و همزمان این پیام را منتقل کرد که آمریکا و اروپا مخالف این دست از پیشرفتهای ایران نیستند.
– شناسایی افرادی در داخل ایران جهت همکاری (از شخصیتهای سیاسی و سازمانهای غیردولتی، دانشگاهها، مراکز بهداشتی و …) برای بهبود چشمانداز و شانس موفقیت این راهکارها.
– درگیرسازی جامعه ایران در مواردی که بیش از ۳۴ سال از آنها به دور بودهاند.
تهدیدات
– عکسالعمل شدید نیروهای تندرو در واشنگتن و تهران و همچنین در منطقه
– تنشهای درونفرهنگی در رابطه با اجرای پروژهها
پیشنهادات برای حرکت رو به جلو
– این راهکارها باید همراه با شرکای توانمندی در داخل ایران پیش برده شود و این سازمانها به عنوان نماینده مشترک میان ایران، آمریکا و اروپا عمل خواهند کرد.
– در برخی راهکارها میتوان بازیگران منطقهای را نیز دخیل کرد.
– در اظهارنظرها و روابط عمومی حول هریک از راهکارها باید بسیار احتیاط کرد تا از هرگونه اظهاراتی که از سوی طرف ایرانی ممکن است تحقیرآمیز یا اهانت آمیز تلقی شود، پرهیز کرد.
– در برخی موارد مانند جوامع بازرگانی یا پزشکی، تنها ایجاد حسننیت برای شکستن فضای ضدغربی و مقابله با روایت تندروها کافی است.
به گزارش مشرق، ایرانی بودن مولفین این گزارش و شناختی که از فضای فرهنگی و روانی ایران دارند، باعث می شود که احتمالا دولت ایالات متحده از تفکرات این افراد علیه مردم ایران استفاده کند. اهمیت این گزارش از آن جهت می تواند باشد که احتمالا بتوان رفتارهای ایالات متحده و غرب را طی سالهای آینده در چارچوب این استراتژیها شناسایی کرده و دستگاههای ذیربط بتوانند نسبت به موضعگیریهای صحیح و به موقع اقدام نمایند.
مشرق