در مواجه با دشمن فرضی تلفات داشتیم!!

مصطفی تقریبا همه کاره قرارگاه بود با اینکه فقط بیست و دو سال سن داشت. هیچ گاه هم مشخص نشد که کادر سپاه،پاسدار وظیفه و یا بسیجی بود.

اما نکته عجیب این بود که هیچ گاه لباس کادر را تن ایشان ندیدم. بعضی مربیان آموزشی با لباس کادر می آمدند و آموزش می دادند ولی ایشان همیشه با لباس هم رنگ ما آموزش های خودش را می داد.

قابل ذکرست که آموزش صحرایی رزمندگان برعهده ایشان بود، هر قسمت را که مربیان آموزش می دادند ما باید به صورت عملی و در فضای باز و بصورت نیمه واقعی مشق می دادیم.

یک روز که در حال تمرین و خنثی کردن مین های کارگذاشته شده بودم و ایشان برای ایجاد فضای واقعی با تفنگ کلاشینکفی که در اختیار داشت تیراندازی می کرد تا گوش های ما با صدای آنها آشنا شود و حتی گاهی اوقات کنار گوش ما یک خشاب بیست تایی را خالی می کرد!!

او این حق و اجازه را داشت که به هر میزانی که مهمات لازم بود مصرف کند (این راهم باید گفت که مهمات مثل نقل و نبات بود، محدودیت معنی نداشت بخصوص آن سلاح هایی که ازعراقی ها بدست می آمد در اختیار بسیجی ها بود)تا ما در حین خنثی کردن ترس کمتری داشته باشیم.

همچنین گاهی اوقات که هدف گیری می کرد، تیر را نزدیک مان به زمین شلیک می کرد، او به نشانه گیری خودش اطمینان کامل داشت.

اما یک نوبت که یک گوشه ای نشسته بود و داشت همین حرکت را انجام می داد تیرش به خطا رفت، به بازوی یکی از بچه ها خورد و آن شخص بعنوان مجروح جنگی به اهواز اعزام شد.

زمان بابادی شوراب

https://hoorkhabar.ir/583005کپی شد!
145
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.