توافق هسته ای و تغییر جغرافیای سیاسی جهان
روز توافق هسته ای، شاید بتواند شادترین روز برای مردم ایران طی ۱۰ سال اخیر به شمار آید.
مردمی که ۸ سال تحت مدیریت دولتمردانی با آن مواضع خاص و ذهن متوهم و عملکرد ویرانگر، خون جگر خوردند و تحت فشار اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و روحی و روانی شدیدی قرار گرفتند و رنجهای متعدد و جانکاهی را متحمل شدند، و طی دو سال پیشین نیز با امید به درستی و صائب بودن انتخابی که انجام داده بودند(انتخاب دولت تدبیر و اعتدال) دندان روی جگر گذاشتند و شکیبایی کردند تا رئیس جمهور منتخب و تیم او، بر موانع و دشواریها فائق آیند و بتوانند ویرانی های منتج از آن ۸ سال جهنمی را ترمیم و جبران کنند. برخی از این مردم مصیبت دیده و رنج کشیده، در روز توافق هسته ای، رویدادی که اهمیت ویژه ای در بازسازی بنیانهای تخریب شده جامعه داشت، به جشن و سرور و پایکوبی پرداختند، و بعضی، از شادی گریستند. در این روز فرخنده با نگاهی به سیمای مردم، برق شگفتی و امید را می شد در چشمان آنها دید. به غیر از عده قلیلی که دلواپس مرگ سیاسی خود بودند، شعله شادی و شعف در قلب همه مردم زبانه کشید.
اغراق نیست که گفته می شود دکتر محمد جواد ظریف، دیپلمات کهنه کار و اصلاح طلب ایرانی، از این روز ببعد در قلب ایرانیان و بلکه جهانیان، عزت و جایگاهی همپای رهبر کبیر نهضت ملی ایران، جاویدنام دکتر محمد مصدق خواهد یافت. مصدق کبیر(به بیان دکتر شریعتی: مرد آزاده؛ مردی که هفتاد سال برای آزادی نالید…) در مبارزه ضد امپریالیستیِ موفق و پیشرو خود، هرگز از در فحش و نفرین و ناسزا و تهدید به نابود کردن این یا آن کشور، درنیامد و به قول دکتر سنجابی در کتاب خاطراتش، وی «بر خلاف آنچه می پندارند “کزنوفوب= دشمن خارجی” نبود»؛ بلکه به آشتی و دوستی با همه ملل باور راسخ داشت و با شیوه های کاملا دیپلماتیک و پذیرفته شده در عرف بین الملل، حقوق حقه ملت مورد استثمار و غارت شده ایران را از دهان شیر پیر استعمار بازپس گرفت و مورد تحسین همه دنیا نیز واقع شد. دکتر ظریف اما در مشی دیپلماتیک خود در راستای برسمیت شناختن حق انرژی هسته ای برای ایران و لغو تحریمهای کمر شکنی که بر اثر عملکرد نابخردانه دولت پیشین بر این ملت تحمیل شده بود، به همان شیوه مصدق، با حفظ اصول پذیرفته شده جهانی و قوانین عرفی روابط بین الملل، و رعایت ادب و نزاکت و حرمت گذاری و پرهیز از توهین و تحقیر و تهدید به نابودی ملتهای دیگر، گام برداشت، و در مبارزه دیپلماتیک و نفس گیر خود، که مخالفانِ خائن صفتِ قلیل التعداد اما پرقدرتی نیز در داخل کشور داشت که همواره چوب لای چرخ دولت می گذاشتند، موفق شد با تکیه بر نبوغ سیاسی خویش، در وظیفه خطیری که بعنوان وزیر خارجه جمهوری اسلامی بر دوش او قرار گرفته بود، حاصلی درخشان ببار آورد و اپیدمیِ ایران هراسیِ غالب بر جامعه جهانی را که از سوی دوستان نادان و دشمنان دانا پدیده آمده و بدان دامن زده شده بود، از میان ببرد. و ایرانیان را به عنوان ملتی متمدن، با فرهنگ و شعور و اهل گفتگو و تعامل سازنده و خواهان صلح و همزیستی مسالمت آمیز همه ملتها در کره خاکی، معرفی کند. البته بی تردید، همت و اراده آن «سید خندان و شریف» بود که باب گفتگوی تمدنها و همزیستی فرهنگها را باز کرد و هر چند حرکت اصلاح گرانه او، با امواج سهمگین مخالفت و کارشکنی و تخریب گری روبرو شد، اما بالاخره ببار نشست و دستاوردهایی چشمگیر و ستودنی در پی داشت.
اما این توفیق شگرف، پایان کار ظریف نیست، و بلکه آغاز کار اوست. بحرانهای منطقه و جهان، همچنان ادامه دارد و منازعات و تنشها و ناامنی ها فراوان و پیچیده ای در خاورمیانه جاری و ساری است که حل و فصل آنها، تدابیری ظریف و دقیق و توأم با چاشنی «اعتدال» می طلبد و کاربدستان سیاست خارجی ایران، خود را برای تداوم این حرکت صلح خواهانه آماده می کنند. امروز اعتدال و میانه روی- با اینکه مخالفان بسیاری در میان افراطیون جهان با خاستگاهها و ماهیتهای گوناگونشان دارد- می رود که به گفتمان غالب و شیوه مرسوم سیاستمداران و سیاست ورزان جهانی تبدیل شود. می بینیم در عرصه شطرنج جهانی، بسیاری مهره های میانه رو در رأس امور هستند و در برابر افراطیون، ایستادگی می کنند. در ایران ما، دولتی و جریانی بر سر کار است که با مطرح کردن شعار اعتدال و میانه روی و دفاع موثر از آن در بعد فکری و فلسفی و عملی، سیاسی و اجتماعی، از سویی الزامات سیاست ورزی در دوران مدرن را رعایت کند و حقوق شهروندی و ارزشهای انسانی را به رسمیت بشناسد و در برابر قانون شکنان افراطی، از آزادی های مدنی حمایت کند، و به هر روی، گامهای بلندی به سوی مردمسالاری- با عنایت به بافت فرهنگی و سیاسی وبژه و بومی ایران- بردارد، و از سوی دیگر موفق به اقناع منتقدین- و حتی برخی مخالفین نظام- شود که آنها نیز گامهایی به سوی میانه روی، تسامح و تفاهم و قانونمداری و مسالمت جویی بردا
رند، و با کوتاه آمدن طرفین، که در سال ۸۸ با فتنه انگیزی های آن «مرد اشتباهی!» رویارویی سختی با هم داشتند، نوعی آشتی ملی بر اساس اهداف و آرمانهای مشترک اصلاح گرانه شکل بگیرد و اختلاف دیدگاهها در اداره کشور، متمدنانه و کم هزینه حل و فصل شود.
همزمان در ایالات متحده آمریکا، کشوری که از خوشنامی چندانی در سلوک با ملل ضعیف و تحت ستم برخوردار نیست، رئیس جمهوری برخاسته از چپگراترین لایه های حزب دموکرات در مصدر امور است، که برغم کارشکنی های متحد دیرینه آمریکا، رژیم اسرائیل و بویژه جناح راست آن، و لابی قدرتمند صهیونیستی در کشورهای غربی(که امروزه سیاست کشور مهمی چون فرانسه ی اولاند را کاملا در چنگال خود گرفته است) تلاش دارد در مسیر میانه روی حرکت کند و در ترمیم ویرانگری های خلف خود- بوش پسر، سیاستپرداز راهبرد «مشت آهنین»- اهتمام جدی بخرج دهد و در اختلافات خود با سایر ملل، از جمله ایران، به تعامل و گفتگو و دیپلماسی روی بیاورد، و به همین قیاس، مشی میانه روی در اتحادیه اروپا نیز هژمونی خود را بازیافته است و چین و روسیه نیز تلاش دارند تا اصلاحاتی در راهبردهای خود داشته باشند؛ و بنابراین دوره حاضر، از لحاظ چینش مهره های قدرت جهانی، دوره درخشان و فرصت مغتمی شمرده می شود که میانه روهای جهان، به تحقق آرمانهای اصیل انسانی و صلح طلبانه خود، امیدوارتر باشند و با امید و دلگرمی برای رسیدن به این آرمانها تلاش کنند.
حقیقتاً حفظ و تداوم همین راهبردها، می تواند از بسیاری بحرانهای جهان و خاورمیانه فروکاهد. با اوضاع و مناسبات امروزین در عرصه بین المللی، بنظر می رسد هم اکنون ایرانِ روحانی و امریکای اوباما، در موقعیتی هستند که می توانند و می باید در روابط خود از توافق فعلی نیز فراتر روند، و حتی در رویارویی با جریانات تندرو و افراطی منطقه، که موجبات بحران، آشوب، فتنه گری، ویرانی، آوارگی و نگونبختی را برای میلیونها نفر از مردم بیگناه فراهم آورده اند، تعامل و همکاری و چه بسا اتحاد داشته باشند. غرب و ایران امروز، هر دو مایل به حل و فصل مسائل و مشکلات جهان و منطقه از رهگذر اقدامات دیپلماتیک و مسالمت جویانه هستند؛ و منافع ملی خود را نیز در همین مشی جستجو می کنند. بحرانهای فلسطین، سوریه، یمن و خطر عفریت فتنه انگیزی به نام داعش، از مسائلی هستند که اگر هر چه سریعتر حل و فصل نشوند، دیگر علم و فناوری هم نمی تواند موجب حفظ امنیت و آسایش مردم دنیا شود و بحرانهای فعلی، مرزها را در می نوردد و به همه جا تسری پیدا خواهند کرد.
آسوده شدن خیال غرب از دست نیافتن جمهوری اسلامی به تسلیحات هسته ای، و از سوی دیگر، لغو تحریمهای تحقیرآمیز و تباهی آور برای مردم ایران، فصل جدیدی را در رابطه ایران و غرب، به ویژه امریکا می گشاید. از این پس، چنانچه رویه هر دو کشور در همین راستا تداوم یابد و نیروهای افراط گرای داخلی آنها، به حاشیه رانده شوند یا جذب جریان اعتدالی گردند، مواضع مشترک و فرصت برای همکاری در مسائل مرضی الطرفین، فراوان خواهد بود. در عرصه سیاست داخلی ایران، حال و وضعی شبیه به دو سال نخست فعالیت جبهه دوم خرداد(۱۳۷۶-۷۸) مشاهده می شود. دولتی بر سر کار است که با رأی قاطع مردمی اداره کشور را به دست گرفته است؛ ولی مجلسی بدقلق و مانع تراش نیز استقرار دارد که راهیافتگان آن، مرهون یأس و انفعال مقطعی مردم و شرکت نکردن بخش مهمی از آنها در انتخابات مجلس سال ۹۰، و پیروزی شان از طریق رأی سنتی که همیشه داشته اند، می باشند و مع الأسف، کارشکنی ها و سنگ اندازی های فراوانی در قبال سیاستها و برنامه های اصلاح گرانه دولت تدبیر و امید از آنان به منصه ظهور می رسد. اما چنان می نماید که با رشد عقلانیت و درایت سیاسی مردم ایران و پرتو افکندن نور امید بر جامعه، در عین صبر و بردباری آنها برای رسیدن به توسعه و اصلاحات اساسی، در انتخابات امسال شاهد ظهور مجلسی همسو با دولت و مردم و همگام با سیاستهای اعتدال گرایانه و صلح طلبانه ای باشیم که دولت فعلی در پیش گرفته است و علیرغم تندرویی های عده ای- که مشخص نیست دقیقا دلواپس چه چیز هستند؟!- در پیشبرد آنها بسیار موفق بوده است. پیروزی اصلاح طلبان اعتدال گرا در انتخابات امسال و همسویی دولت و مجلس، خواهد توانست منجر به شکل گیری روابط نزدیکتری در بین میانه روهای جهان، و نویدبخش مرتفع ساختن بحرانها و معضلات فعلی جهان بشری گردد و جغرافیای سیاسی متفاوتی را در عرصه جهانی ترسیم نماید.
درود بر میانه روها که آبروی این نسلند…
رامین ناصح