رمز فراموش شده! (مجتبی طحان)
۱٫ یکی از ضرورتهای اخلاق مسلمانی و معاشرت مکتبی، «مردم داری» است، یعنی با مردم بودن، برای مردم بودن، در خدمت دیگران بودن، شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن. همراهی و همدردی و همگامی و همخونی با دیگران و هر نام دیگری که بتوانی بر آن بگذاری، لیکن واقعیت، همه یکی است، یعنی خود را خدمتگزار و غمخوار دیگران دیدن و دانستن.
این، رمز و راز حیات اجتماعی یک مسلمان است و برای او «پایگاه مردمی» و برخورداری از رأفت و رحمت و مودّت و حمایت مردم را فراهم می آورد. ماهی به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعی، به حسن سلوک با دیگران.
باید دید چه چیزهایی و چگونه رفتارهایی و چه روحیّاتی این زمینه و موقعیت و پایگاه را برای انسان پدید می آورد؟ وقتی هدف یک مسلمان، خدمت بیشتر به همنوعان است، باید راه و رسم آن را هم آموخت. مردم داری، یکی از این رمزها است.
۲. مراد من از نگارش مطالب بالا، نصیحت و سفارش به دوستان عزیزم نیست. مدتهاست شاهدم که یکی از بهترین رمزهای ارتباط و معاشرت در هلال احمر رو به فراموشی رفته و کم رنگ شده است. این را می توان از جذب ضعیف، نگهداشت خفیف و دفع شدید اعضای داوطلب جمعیت دریافت. همیشه دیده ایم مقاطعی را که یک مسؤول در واحدی تعدادی عضو را جذب می کند و یک رابطه کاریزماتیک میانشان ایجاد می شود و پس از رفتن آن مسؤول به حوزه دیگری، اکثر آن اعضای محترم از مجموعه رخت می بندند! به همین سادگی.
۳. چند سالی است که پژوهش های مختلف میدانی در زمینه علل عدم نگهداشت اعضای هلال احمر انجام می شود و هنوز هم شاهد این هستیم که روز به روز از تعداد کسانی که چند صباحی را در کار خداپسندانه و بشردوستانه سپری کرده اند، کاسته می شود. البته هستند کسانی که دغدغه خدمت در وجودشان نهادینه شده و درهر صورت و به هرقیمتی که شده، همه نوع ناملایمات را تحمل می کنند تا دردی را از آلام جامعه بکاهند که اینان از بهترین های روی کره خاکی اند.
۴. بسیار شنیده ایم که برخی از همکاران هلال احمری ما با اعضای داوطلب جمعیت رفتار مناسبی نداشته و تا مرز بی احترامی و توهین هم پیش رفته اند. حتی اگر عضو داوطلب ما، خطایی را مرتکب شده باشد، ما اجازه بی احترامی به او را نداریم. هر انسانی علاقهمند است که دارای شخصیتی ارزشمند باشد و مورد تکریم و احترام دیگران باشد. بسیاری از اوقات انسان عملی یا رفتاری را نادرست میداند به همین جهت صاحب آن را مورد انتقاد تند و اهانت قرار میدهد و به این وسیله احترام و شخصیت او را از بین میبرد. بهترین راه اصلاح نقصها آن است که انسان ضمن آنکه احترام و شخصیت دیگری را حفظ میکند او را متوجه اشتباهش کند.
روزی امام حسن و امام حسین علیهاالسلام که در سنین کودکی بودند از محلّی میگذشتند به پیر مردی برخوردند که مشغول گرفتن وضو بود، اما صحیح وضو نمیگرفت، به آن پیرمرد گفتند ما دو برادریم و بر سر این مسئله اختلاف داریم که وضو گرفتن کدامیک بهتر است؛ میخواهیم وضو بگیریم و تو در میان ما داوری کنی. پیر مرد در حالی که خود را فردی برتر و آگاهتر فرض میکرد با دقت به کودکان مینگریست تا آنکه هر دو وضوی صحیح را گرفتند؛ پیر مرد فهمید که وضوی صحیح را چگونه باید گرفت و آنگاه گفت: وضوی هر دوی شما صحیح است و این منِ پیرمرد نادانم که تا کنون وضوی صحیح را بلد نبودم. شما به حکم محبتی که بر امتِ جد خود دارید، مرا متوجه ساختید.
۵. در این روزهای خوب خدا که اهالی هلال احمر در جای جای میهن اسلامی مشغول فعالیت هستند، می توان عشق به خدمت بی منت را به کرات در همه جای کشور مشاهده نمود و به افرادی رسید که از خواب و خوراک و خانواده خود دست شسته و به خدمت خلق مشغولند. این سرمایه عظیم انسانی الهی را به راحتی و با یک کلمه ناخوشایند از دست ندهیم که با یک تفقد ساده می توان دلهایی را به دست آورد که خداییِ خدایی اند.