چرا دموکراسی به علوم انسانی نیاز دارد؟
آخرین کتاب مارتا نوسبام «هدف از علوم انسانی پول نیست: چرا دموکراسی به علوم انسانی نیاز دارد؟[۱]» با حملهای تکاندهنده به کسانی آغاز میشود که سلاح خود را به سمت هرکسی که به آموزش و پرورش در مقیاسی جهانی اهمیت میدهد نشانه رفتهاند، به خصوص کسانی که دغدغهی ارتقای دانش، مهارت و ظرفیتهای ضروری برای شهروندی دموکراتیک را دارند. نوسبام در ابتدای متن میگوید: ما در قلب بحرانی بزرگ هستیم که اهمیتی جهانی دارد… منظورم بحرانی است که همچون یک سرطان به شدت مغفول مانده است، بحرانی که ممکن است در درازمدت برای ذات خودمختاری دموکراتیک بسیار مهلکتر باشد؛ بحرانی جهانی در آموزش. نوسبام بعد از اینکه توجه خوانندگانش را به این بحران خاموش جلب میکند، سرچشمهی مسئله را بر اساس گرایشهای اجتماعی، اقتصادی و عقلانیای که اثرات نسبتاً زیانآوری بر سیاستها و اعمال آموزشی در سراسر جهان دارند، شناسایی میکند.
نوسبام میگوید: ملتها و سیستمهای آموزشی آنها که تشنهی سود ملی هستند به شکلی بیپروا در حال کنار گذاشتن مهارتهایی هستند که برای زنده نگاه داشتن دموکراسیها مورد نیازند. اگر این گرایش ادامه پیدا کند، ملتهای جهان به جای شهروندان کاملی که میتوانند به طور مستقل فکر کرده، سنتها را نقد کنند و اهمیت رنجها و کامیابیهای شخصی دیگر را بفهمند، بهزودی نسلهایی از ماشینهای سودمند تولید خواهند کرد. آیندهی دموکراسیهای جهان در گرو تعادل است.
از نظر نوسبام، جهانی که در آن زندگی میکنیم به دست این دو نیرو هدایت میشود: سود سیریناپذیر اقتصادی و میل مکانیکی به شهروندان پرکار و سودمند؛ شهروندانی که نقششان در جامعه به اندازهی محاسبات ریاضیای که خط اصلی هر ملتی را تخمین میزنند، قابل پیشبینی، کارآمد و استوار است، اگرچه این علاقه به سود بهایی دارد، بهایی که خارج از سودهای ناخالص یک حسابدار قرار میگیرد و کسریای در پی دارد که نمیتوانیم زیر آن قد علم کنیم. آنچه پیشتر بهعنوان فقدان شهروندانی که توانایی تفکر مستقل، انتقادی، دلسوزانه و مبتکرانه را دارند شرح دادیم، چیزی است که نوسبام کمی بعدتر حملهای بر قلب و روح جامعهی ما توصیف میکند. هدف نوسبام در باقیماندهی کتاب، شرح این نکته است که ما چرا و چگونه باید توجه خود را بر ساختن سیستمهای آموزشی اولیه[۲]، ثانویه[۳] و ثالثیه[۴] متمرکز کنیم، سیستمهایی که تربیت افراد شایسته را حمایت و اجرا کرده و ارتقا میدهد؛ یعنی افرادی که از «قوای تفکر و تخیل بهره میبرند، قوایی که ما را بهعنوان انسان متمایز میسازند و روابط ما را به جای روابطی که صرفاً بر پایهی سود و کنترلشده باشند به روابط غنی انسانی تبدیل میکنند.» همانطور که بیانات پیشین نشان میدهند، دیدگاه نوسبام در باب شهروندی دموکراتیک مبتنی بر اصول و ارزشهای آشکاری است که به معنای انسان بودن مربوط میشوند، ارزشهایی که از آموزههای علوم انسانی و هنر مشتق میشوند. علوم انسانی و هنر هر دو در معرض خطر شرایط شوم یکسانی هستند که ما را وادار میکنند برای بقا و ترمیم شرایط فعلی به آنها روی بیاوریم.
استدلال نوسبام لایههای بسیاری دارد و ادامهی کتاب قصد دارد بخش به بخش به آنها بپردازد. در بخش دوم، «آموزش برای سود، آموزش برای دموکراسی»، نوسبام به بررسی این موضوع میپردازد که چطور اصول اجتماعی بنیادی کشورهایی چون ایالات متحده و هند به نظر در جهت خلاف و حتی متناقض با اهداف رشد اقتصادی حرکت میکنند، اهدافی که سیاست و کنش فعلی این کشورها را هدایت میکنند؛ بهعنوان مثال، او به شرح بحرانی در این ملتها میپردازد، بحرانی که از لحاظ تاریخی برای آن دسته از خوانندگان که به دنبال توجیهات اجتماعی و سیاسی برای کنار گذاشتن مدل بهرهای هستند -مدلی که این کتاب آنها را به نقد آن تشویق میکند- سودمند و کارگشاست.
بخش سوم، «آموزش شهروندان: احساست اخلاقی (و ضداخلاقی)»، شامل تحلیلی روانشناسانه از وضع بشر است. این بخش به شرح این موضوع میپردازد که چرا وضع فعلی در بحرانی درونی ریشه دارد، بحرانی که به اندازهی بحران سیاسی-اجتماعی که در بخش پیش به آن اشاره شد، پیچیده است. نوسبام این تحلیل را با تمرکز بر اینکه ما چگونه با احساسات اضطراب و نفرت دستوپنجه نرم میکنیم، انجام میدهد و همچنین توضیح میدهد که چرا این پاتولوژیها در شکلهای ظالمانهی سلسلهمراتب اجتماعی و روابط مخرب با دیگران ظهور میکنند، عواملی که میتوانند منجر به نوعی بیتفاوتی نسبت به مشکلات دیگران شوند و این بیتفاوتی از دوستی و صمیمیت که برای رونق یافتن جامعهی دموکراتیک ضروری است، میکاهد. نوسبام سپس به روسو و گاندی که از نظر او سرچشمههای امید برای ایجاد خلل در وضع موجود هستند روی میآورد؛ این دو تأکید دارند که شهروندان باید برای کسب «توجه مشفقانه» آماده شوند، گرایشی که مشتمل است بر حس پرورشیافتهی همدلی، منظری وسیع و خلاق دربارهی جهان و ساکنانش و رویکردی همدلانه به فهم زندگی دیگران.
بخشهای ۴ تا ۶ («تعلیم و تربیت سقراطی: اهمیت گفتوگو»؛ «شهروندان جهان» و «پرورش تخیل: ادبیات و هنر») به بحث دربارهی آموزش و به بنا نهادن پیشینههای تاریخی و نظری برای آموزش و پرورشی که در عمل و نظر دموکراتیک و انسانگرایانه باشد، میپردازند. نوسبام از آثار سقراط، روسو، فرابل، آلکات، مان، دیویی، تاگور، وینیکات برای تقویت اعتبار مدعیات خود استفاده میکند. نوسبام تحلیلی از تعلیم و تعلم بنا میکند که پادزهری برای مشکلات آموزش و پرورش بیرمق و آزمونمحور ما ارائه میکند، مشکلاتی که سیستم آموزشی ما را به شدت آزار میدهند. استدلال او به بهترین نحو در توضیحات خود او در کتاب خلاصه شده است:
توجه داشته باشید که بخشی از مسئله محتوا است و بخشی دیگر تعلیم و تربیت. محتوای برنامهی تحصیلی از موادی که بر تخیل روحبخش و تربیت قوای حیاتی متمرکز است به سمت موادی که مستقیماً به آمادگی برای امتحان مربوط میشوند منحرف شده است؛ در کنار این انحراف در محتوا، انحرافی در تعلیم و تربیت ایجاد شده که حتی مضرتر از انحراف قبلی است؛ یعنی انحراف از آموزشی که در پی ارتقای پرسشگری و مسئولیتپذیری شخصی است به سمت آموزشی که تلاش دارد دانشآموزان را به هر نحوی برای گرفتن نتایج خوب در امتحان تغذیه کند. (ص ۱۳۴)
نوسبام از مخاطبین خود میخواهد در آنچه تعلیم میدهند و چگونگی تعلیم خود بازاندیشی کنند و با این کار از پرورش دانشآموزانی دفاع میکند که: ذهنشان به همان میزان که خلاق است انعطافپذیر هم است، افرادی که قلبشان توانایی توجه و مراقبت از دیگران را داراست و کسانی که زندگیشان با نوعی عاملیت فردی انتقادی، مشفقانه و فکورانه همراه است، عاملیت فردیای که نوسبام آن را برای هر جامعهی دموکراتیکی که میخواهد در اهداف و اصول ذاتی خود صادق باقی بماند، ضروری میداند.
اما بخش پایانی و نتیجهگیری کتاب، «در خطر بودن آموزش و پرورش دموکراتیک»، کارکردی دوگانه دارد: از یک سو نتیجهای تکاندهنده برای مباحث مطرح در این اثر محسوب میشود که خوانندگان را وادار میکند تا خود را در عمل بر ضد این معضل متعهد بدانند و از سوی دیگر، نقدی هدفمند بر سیاستهای آموزشی حاضر که توسط اوباما و حکومت تحت فرمان او اجرا شده است وارد میکند، سیاستهایی که از نظر نوسبام برای اهداف دموکراتیک و انسانمدارانهیی که آمریکا را به کشوری منحصربهفرد تبدیل میکند ویرانکننده است.
بهطورکلی کتاب نوسبام بحثی را پیش میکشد که با مباحث جامعهی علمی فعال در حوزهی دموکراسی سازگار است، اما نوآوری چندانی به ارمغان نمیآورد. کتاب، رویکردی اخلاقی و بهنحوی شخصی برای پرداختن به چالشها و اصول آموزش دموکراتیک ارائه میدهد، اصول و چالشهایی که پیشتر نیز برای خوانندگان ما آشنا بودهاند؛ بنابراین شاید بتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که این کتاب در ارائهی مطالب بدیع و روشنگر دربارهی بحث توفیق چندانی نداشته است، اگرچه این نکته نیز قابل ذکر است که به احتمال زیاد ما مخاطب مورد نظر نوسبام نیستیم. با توجه به قلمرو و حدود مثالهای معاصر، مباحث علمی و اصول اجتماعی و آموزشی مطرح شده در این کتاب اینطور به نظر میرسد که نوسبام تلاش دارد در تدارک خوانندگانی که به استدلالهای او مشکوکند از تمام جهات ممکن توجیهاتی دفاعی برای مدعیات خود عرضه کند؛ به همین دلیل دور از تصور نیست که این کتاب خطاب به تعدادی گروه مختلف نوشته شده باشد. ممکن است اینطور نتیجه بگیریم که این کتاب برای مدیران مدارس و سیاستگذاران سیستم آموزشی نوشته شده باشد، کسانی که قدرت تغییر شرایط کنونی را دارند اما در حال حاضر تمایلی به انجام آن ندارند، حال خواه به این دلیل که لوازم اعمال خود را درک نمیکنند، خواه به این خاطر که فاقد فهمی درست از شیوههای آموزشی جایگزین هستند. ممکن است نوسبام در ذهن خود این کتاب را با همکاران دانشگاهی خود در دپارتمان علوم انسانی و هنر نوشته باشد، کسانی که زندگیشان پر از طنین مدعیات اوست، اما در بیان بند به بند ارزش تلاشهایشان در واژگانی که به حق جوابگوی محیط مخالفی که در حال حاضر در آن همکاری میکنند، باشد.
ژستی که در سراسر کتاب برای برقراری ارتباط با نمونههای آموزشی خارج از آمریکا گرفته شده است نشان میدهد که نوسبام خوانندگان بینالمللی را نیز در ذهن داشته است. شاید کسانی کششی مبهم به آموزش و پرورش توصیفشده در این متن دارند، اما نیازمند کمک هستند که آن را با زمینهای وسیعتر که با نیازها و اهداف جامعهشان مرتبط است تطبیق دهند. با توجه به اصول دموکراتیک شهروندی که در سرتاسر این کتاب به چشم میخورد، شاید آخرین دسته از مخاطبان کتاب نوسبام شهروندان عادی باشند، اعضایی از جمعیت ما که نقش برجستهی آموزش در پرورش و آمادهسازی شهروندان آینده را درک کرده و نسبت به اینکه آموزش دانشآموزان به قدر کافی در خدمت گوهر و اهداف جامعهی ما باشد احساس مسئولیت میکنند، هرچند کاملاً مطمئن نباشند که این آموزش باید دربرگیرندهی چه چیزهایی باشد.
اگر هریک از این مخاطبان بالقوه با جدیت به کتاب نوسبام بپردازند، به طور حتم مطالب زیادی خواهند آموخت و میتوان امیدوار بود که در صدد همکاری با اعتراضات رو به رشد به گرایشهای ویرانگر و سودجویانه حاضر برآیند؛ چنین نتیجهای میتواند با هدف نوسبام از نوشتن این کتاب مطابقت داشته باشد، زیرا او خوانندگانش را دعوت میکند که در به رسمیت شناختن فوریتی که باعث به وجود آمدن این مانیفست شده است به او بپیوندند:
«اگر معلوم شود چیزها کمتر از آنچه من باور دارم بد هستند، باز هم نباید نفسی بهراحتی بکشیم، باید طوری رفتار کنیم که گویی شرایط به همان وخامت است. باید تعهد خود را به بخشهایی از آموزش که دموکراسی را زنده نگاه میدارند دوچندان کنیم، حتی اگر معلوم شود که این بخشها آنقدر هم که من فکر میکنم تهدید نمیشوند، باز هم در عصر جهانیسازی اقتصاد آشکارا آسیبپذیر و زیر فشار هستند.»
و بنابراین دانشمندانی که در حال حاضر در دفاع از اصول و کنشهای آموزش و پرورش دموکراتیک و اومانیستی میکوشند باید به خاطر داشته باشند که تا آنجا که میتوانیم باید به متحدین خود در این راه اضافه کرده تا نه تنها از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کنیم، بلکه از جنبههای ارزشمند و حیاتی آموزش دموکراتیک که در عصر حاضر تضعیف شده و در معرض خطر هستند نیز دفاع نماییم.
*لائورا دسیستو
[۱] Not For Profit: Why Democracy Needs The Humanities
[۲] Primary
[۳] Secondary
[۴] Tertiary