وصفنامه سیدخلف! (علی عبدالخانی)
توصیف یک شخص در معنای درست کلمه یعنی خصوصیات مختلف رفتاری اورا بیان کردن است.
تعریف از یک شخص بمعنای ایجاد یا خلق صفات نیک یا پروار کردن آنها وصرفنظر کردن از است.
ماده اصلی توصیف حقایق حاکم برشخصیت یک شخص است اما جنس تعریف آمیخته ای از بودنها وبسیاری از نبودنها است.
شدت وغلو در توصیف،به واصف بعدی غیراخلاقی نمی بخشد چرا که در نهایت از وصفی معلوم ومسلم سخن بمیان می آورد اما وضعیت در تعریف وتمجید وغلو در انها ،تعریف کننده را از مسیر انصاف و قالب اخلاق خارج و ایشان را تحت عنوان متملق به تصنیف در می آورد.
مرز میان توصیف و تعریف بسیار ظریف وچه بسا امکان تفکیک این دو مفهوم از طرف هرکس باهر درجه ای از بینش ودقت، ممکن و میسر نباشد.
در بیست وپنجم خرداد نود وچهار مطلبی به قلم راقم ،باعنوان اعجوبه ای بنام سیدخلف منتشر و بازتاب متفاوتی برجای گذارد.برخی از دوستان به تفاوت میان توصیف وتعریف توجه کافی نداشتند ودچار خلط شدید در صورت و عمق مسئله شدند.
محور اصلی مطلب مزبور توصیف برجسته ترین ابعاد شخصیتی سیدخلف موسوی بود.اساسا همه مطلب در شکل ومحتوا یا مضمون آن شرحی وصفی از شخصیت شهردار بود.توصیفی که عده ای قادر به تفکیک آن از تعریف نبودند.
در آن مطلب گفته بودیم که موسوی کاراکتری حیرت آور که از جهت سلوک فردی وتعامل بین شخصی واحیانا سازمانی خود،بعنوان شخصی فوق العاده عمیق،دقیق وغیرقابل تحلیل شناخته میشود.
آیا چنین اوصافی در شخصیت ایشان وجود ندارد وذکر وبیان آنها بوی تعریف میدهد؟
در بخش دیگری از وصف نامه مان گفته بودیم که ایشان :خونسرد و گشاده روی است.
آیا می توان به صرف منتقد بودن ،چنین اوصاف رفتاری ایشان را نادیده بگیریم و مثلا در توصیف وی بجای خونسردی ،از عصبانیت، تندمزاجی و پرخاشگری سخن بمیان بیاوریم؟ مگر میشود اوصاف متعارف فردی شخصی را به صرف مخالف بودن تغییر داد؟
در بخشی از ان مقال متذکر شده بودیم ؛که شاید فعالیت مستمر وحرفه ای در وزارت کشور(عمدتا نمایندگی دولت) و اشراف وی بر بسیاری ازمعضلات و امکان اداره و مدیریت بحرانهای درون حوزه ای ونقش نظارتی وهدایتی وی در خلق چنین ترکیب شخصیتی بی تاثیر نباشد.
در فرض اینکه کسی مخالف یامنتقد کسی باشد،آیا به صرف وجود چنین اختلافی می توان ،حقایق قطعی مربوط به گذشته شخصی را منکر شد؟آیا توصیف گذشته یک شخص را می توان نوعی تعریف یا تمجید از آن شخص تلقی کرد؟
قطعا میان امیال شخصی وتمناهای فردی وحقایق ایستگاه گونه و تثبیت شده اشخاص تفاوت بسیار است.
همگان تصدیق میکنند که بیان اوصاف بقصد ارایه مصداق حسی به خوانندگان نه تنها امر مذمومی نیست بلکه به حکم قواعد حاکم برحرفه ،لازم وضروری است،بنابراین در آن نوشته به حدیث اول استان ومرکز آن یعنی ماندن یا رفتن سیدخلف اشاره و پیرامون این موضوع که سیدخلف با سکرت گذاردن قضیه رفتن یا ماندنش همه را حساس کرده است،به بحث و ارایه چند فرض پرداختیم.
در مقال اعجوبه ای بنام سیدخلف گفته بودیم؛ چندین ماه است که بخاطر دریافت پاسخی اقناعی برای سوال مربوط به رفتن یا ماندن سیدخلف عده ای مقالات متعدد وتحلیلهای متنوع و نطقهای بعضا اتشین و…را نثار افکار عمومی نمودند.عده ای حل معمای سیدخلف را در توسل به حربه استیضاح و جمعی راه حل را درعدم امضای استعفانامه ایشان یافتند اما این تهدیدها نیز نتوانست منجر به دریافت پاسخی قطعی شود وراز رفتن یا ماندن شهردار اهواز تا واپسین ایام سقف زمانی مقرر،کماکان در انحصار این مدیر جافتاده باقی ماند؟
آیا طرح چنین مصادیق مشخص وقابل استناد که در هرحال شرحی وصفی تلقی میشود،را باید تمجید وتعریف نامید؟
آیا آنچه گفتیم زاییده از خیال نویسنده مطلب بود؟
درهمان مطلب به این نکته اشاره کرده بودیم که ورود سیدخلف به عرصه انتخابات ،تهدیدی جدی برای نمایندگان فعلی وکاندیداهای احتمالی بشمار میرود.آیا این بخش از اعتقادات راقم جزیی از واقعیات نیست؟آیا ورود ایشان بسیاری از نسبتهای سنتی مربوط به رقیبان جدی وی را برهم نخواهد ریخت؟
قطعا همینطور است.
در نوشته قبلی خود تاکید نمودیم که:
در میان این فضای متناقض وفوق سنگین اما ایشان تادقیقه نود (از مهلت باقیمانده) به تفسیر خود از قانون تمکین وهمچون روزهای عادی در دفتر کار خود حاضر خواهد شد.
آیا انچه گفته بودیم تضادی با وصف حقیقی دارد؟
دربخش دیگری از وصفنامه مزبور،اینگونه می خوانیم:
رفتن یا ماندن سیدخلف در نهایت موضوعی است که به اراده وتشخیص ایشان بازمیگردد کمااینکه کنشها و واکنشهای مخالفان شورایی اش نیز به خودشان،اما آنچه عجیب جلوه میکند،قدرت محاسبه احتمالات سلبی و ایجابی توسط این مدیر جاافتاده و باهوش وتحمل نوسانات مختلف وحرکتهای ایذایی همچنین حاشیه ها،فشارها،تهدیدها وآتش تهیه های گوناگون رسانه ای است…
آیا انچه گفته شد برداشتی دقیق از واقعیات موجود نیست؟
چنانچه شخصی از وصف هوش وذکاوت ودقت کافی بهره مند باشد،آیا میتوان چنین صفاتی را با هرتوجیه ومنطقی(ازجمله مخالفت) از ایشان انتزاع نمود؟قطعا نمی توان.
وقتی میگوییم که مدیریت چنین حجمی از فشارهای تهدیدگونه،حاشیه های رنگارنگ وآتش تهیه های متنوع رسانه ای از عهده هر مدیری بر نمی آید اما سیدخلف تا این لحظه توانست،آیا سخنی از جنس گزافه بیان کرده ایم؟قطعا جنس گفته هایمان چیزی جز حقیقت نبود.
در جایی دیگر از آن نوشتار گفته بودیم که:
کم نیستند اشخاص تاثیرگذار،مسولین،برخی شوراییان،بخشی از مدیران وافرادی که ایشان به انها اعتماد وبه تحلیل هایشان اطمینان داردو…وجود وی در شهرداری رافرصتی استثنایی برای خدمت تلقی واز وی تقاضای بقاء رانموده و مینمایند.فرصتی که هیچ نماینده ای(پارلمانی) نمی تواند به آن دست بیابد…
آیا آنچه گفته شد جزیی از حقیقت نیست؟بدون ذره ای تردید همینطور است و راقم از چنین تلاشهایی اطلاع کافی دارد.
در بخش پایانی ونتیجه گیری آن مطلب به دو مرحله کاشت و داشت در فعالیتهای شهرداری دوره سید خلف اشاره داشتیم ونظر برخی از موافقان ایشان مبنی بر به سرانجام رسیدن ایده ها وطرحها وبه محصول تبدیل شدن کاشته هایشان را نیز منعکس نمودیم،همانگونه که دیدگاه مخالفان وی را مطرح کرده بودیم.آیا بیان دیدگاههای مخالفان وموافقان خلل یا اختلالی درماهیت نوشته مورد بحث وارد میکند.
راقم از جمله کسانی هستم که به مقوله نقد وانتقاد بشدت معتقد هستم اما میان غرض ورزی ونقد قایل به تفکیک و تمایزم. اینکه عده ای با شخصی (به هر دلیل) اختلاف دارند،پذیرفتنی و از حقوق انها تلقی میشود اما به صرف چنین اختلافی قادر به تمییز مرز میان توصیف و تعریف نباشند و قلمی را اماج کج بیانی خود قرار دهند،این پذیرفتنی نیست.آنچه در مورد سید خلف گفته شد چیزی جز بخشی از حقایق نبود که قطعا بسیاری از مخالفان باانصاف ایشان نمی توانند آنها را منکر شوند.اختلاف در دیدگاه و نظر و…دلیلی بر انکار صفات مشخص اشخاص نیست.بحثی نیست که سوژه این مقال توان و انکان وهمه شرایط قانونی کاندیداتوری را دارا هستند وبنا به اراده خود میتواند وارد عرصه انتخابات شود ،از طرفی این حق قانونی ایشان است که بدون توجه به همه حرفها وحدیثها به کار خود ادامه دهد…امیدوارم این بخش پایانی حمل بر تعریف نشود.
وصفنامه سید خلف را در همین نقطه به پایان می بریم.