سخنی با نخبگان: چرا باید در خوزستان ماند؟! (رامین ناصح)
دیار کارون و قلب تپنده ایران، خوزستان زیبا، امروزه بیش از هر زمان دیگر، زخمی، دردمند و بی رمق است. رنجهای خوزستان، یکی و دو تا نیست و مؤلفههای پرشماری را میتوان برشمرد که سبب شده خوزستان ضعیف و رنجور شود. اما بزعم آینده نگرها، آنچه بیش از هر چیز حال خوزستان را بد خواهد کرد، عاملی نیست جز فاجعه هولناک و کشنده «فرار مغزها و سرمایهها» طی سنوات اخیر، شاهد مهاجرت عده فراوانی از شهروندان استان که از مشکلات موجود به ستوه آمدهاند، به استانهای دیگر، تهران و خارج از کشور بودیم. آمار دقیقی در این باره ارائه نشده؛ اما یک بررسی کلی، نشان میدهد این روند رو به افزایش است. بسی نگران کننده است که جمع کثیری نیز قصد دارند به هر نحو ممکن، مادر رنجدیده خود را که روزگاری، در دوران طراوت و بالندگی، مهربانانه آغوش خود را به روی آنان باز کرده بود، ترک گویند؛ و هر روز بیش از دیروز، شهروندانی، خود و خانواده خویش را متقاعد میکنند که دیگر خوزستان جای ماندن نیست!
روند پرشتاب ترک دیار و مهاجرت گسترده نخبگان، تحصیلکردگان، اساتید، پژوهشگران، سرمایه گذاران، و هر آن کس که امکان مهاجرت را در خود میبیند، این نگرانی را پدید میآورد که استان، تبدیل به زمین سوختهای شود، که کسانی که ناچار به ماندن و تحمل کردنند، بیش از پیش در رنج و تعب افتند. و پیامدهای این نگونبختی، گریبان کل کشور ار خواهد گرفت. اگر توجه کنیم که خوزستان نخستین رتبه جمعیت حاشیه نشین را در سطح کشور دارد، و محرومیت و فقر و تنگدستی و محیط زیست نامساعد و آسیبهای روانی و اجتماعی متبوع آنها، در این مناطق بیداد میکند، با مهاجرت نخبگان، واقعا اوضاع این هم میهنان و همنوعان عزیزمان که در راه پاسداری از امنیت و آسایش ملت ایران، رنجهای جانکاهی متحمل شده و دم بر نیاوردهاند، رو به وخامت افزونتری میرود.
آلودگی آب و هوا که از مهمترین مشکلات و دشواریهای زیستن در استان است، تنها با ماندن نخبگان، پژوهشهای گسترده محلی و پیگیریهای خستگی ناپذیر نهادهای مدنی و علمی و زیست محیطی توانمند، امکانپذیر خواهد بود. مهمترین حامیان و فعالان نهادهای جامعه مدنی و پویشهای بشردوستانه و عام المنفعه، قشر متوسط و تحصیلکرده جامعه هستند؛ که بی حضور آنان، این حرکتهای اصلاح جویانه، بسیار تضعیف خواهد شد. و به همین قیاس، حل مشکلاتی چون بیکاری، اعتیاد، فحشا، خشونت علیه زنان و کودکان، خشونتهای خیابانی و اقسام آسیبهای روانی، وابسته به حضور نهادهای مدنی گسترده، سمج و فعالی است که با سوق دادن همه اقشار به سوی «مشارکت نهادمند» و همکاری جمعی و همبستگی محلی (در عین احساس همبستگی ملی و جهانی)، برآیند امکانات، تواناییها و فکرها و استعدادها را به سوی هدفی معین نشانه رود. و این هدف معین، ساختن دوباره خوزستانی زیبا و باطراوت است.
علاوه بر جنبه اجتماعی و فرهنگی، خروج بی رویه سرمایهها از استان، کمبودها و مشکلات عدیدهای در بعد اقتصادی پدید میآورد که تأثیرات زیانبار خود را در افول اقتصاد استان، و به تبع آن تشدید مشکلات دیگر، خواهد گذارد. اما شخصیتهای ارزشمند مستقل و مفاخر و سرمایههای علمی استان همچون پرفسور کرم زادهها، دکتر رادمنشها، صالح حسینیها، ایرج صباها، دکتر سلطانیها، دکتر فخراییها، حیدرنیاها، جامعینژادها، آل محمدها، علوی فاضلها، و بسیاری شخصیتهای برجسته علمی دیگر که بخاطر حزبی بودن و عدم ایجاد شائبه ی تبلیغ، از آنها نام نمیآورم، چنانچه اراده میکردند، بخاطر جایگاه و رتبه ممتاز علمی خود میتوانستند در هر نقطهای از پهنه گیتی، زیستی مرفه و بی دغدغه داشته باشند. اما حس میهدوستی، و بسیار فراتر از آن، انساندوستی و وجدان بیدارشان، آنان را در این خاک تفتیده ماندگار کرده است، و بی هیچ گونه تمنا و منتی، خدمتگزاری به زادگاه و سکونتگاه دیرین خود، و تیمار آلام جامعه ساکن آنرا، نسبت به رفاه و آسایش خود ارجح دانستهاند. چنین سرمایههای علمی استان و دیگر همطرازانشان که خوشبختانه هنوز شماری از آنها با در استان ما بجای ماندهاند، میتوانند راهنما و الگوی دیگرانی باشند که بخاطر مشکلات استان، اندیشه ترک دیار دارند. مشکلات خوزستان هر چه باشد، آلودگی محیط زیست، فقر اقتصادی و فرهنگی، آسیبهای اجتماعی، شکاف قومی، و یا… تنها با حضور و تکاپوی مستمر دانشمندان، پژوهشگران، جامعه شناسان، اقتصاددانان، روانشناسان، پزشکان، مهندسان، اقتصاددانان، متخصصان محیط زیست، کنشگران مدنی و فرهنگی و رسانهای نخبه و فرهیخته خودِ استان قابل حل و فصل است. مفهوم «تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی»، آویزه گوش و راهنمای عملکرد هر نخبه ی واقعی و فرهیخته ی بمعنای واقعی کلمه است. خدمت به جامعهای محلی که در آن زیست کرده و از منابعش بهره مند شدهایم، تنها از انسانهای عاشق و وجدان گرا و دلسوز و خردورز برمیآید.
مشکلات خوزستان، بی تردید با همت و همبستگی نخبگان شرافتمند و حائز «تخصص علمی» و «تعهد انسانی» قابل حل و فصل است. اگر از آب و هوا مینالیم، باید گفت این امر هرچند در کوتاه مدت از امکان بهبود برخوردار نیست، اما در میان مدت قابل حل است. عزم جدی سازمان محیط زیست کشور به ریاست بانویی که از طرف سازمانهای بین المللی محیط زیست، یکی از ۵۰ دانشمندی معرفی شده که میتوانند محیط زیست زمین را از نابودی نجات دهند، بر رفع کامل مشکلات آب و هواست. و این سازمان، نیازمند همت و همیاری همگانی نخبگان و تودههای مردم در برخورد اثربخش با پدیده ریزگردها و وضعیت آب است.
کاهش فقر فرهنگی و ارتقاء دانش و بینش و نگرش مردم نیز مستلزم آموزشهای گسترده ی لازم برای زیست فردی و اجتماعی بهتر است؛ که بیش از هر کس، به عهده نخبگان و دانشوران استان است. در خوزستان صدها سازمان مردم نهاد (NGO) وجود دارند؛ که همکاری و حمایت از اهداف عام المنفعه آنها، بایستهای مهم و وظیفهای بر دوش نخبگان علمی و اقتصادی است. چنانچه مشارکتهای اجتماعی همگان برای توسعه فرهنگی استان افزایش یابد، حتم دارم با نعمتها و مواهب بی بدیلی که خداوند به استان عرضه کرده، شاهد رشد سریع فرهنگ و ایجاد یک فرهنگ سالم، پویا و روزآمد باشیم. در همه زمینهها و مشکلات دیگر نیز به همچنین، نیازمند نخبگان علمی و اقتصادی هستیم؛ و اگر عزم همگانی بر حل کاستیها و جایگزین شدن آنها با فزونیها، شکل بگیرد، میتوانیم با چشمانی پر از شگفتی و امید، به آیندهای روشنتر برای دیار کارون بنگریم. اما فرار مغزها و سرمایهها، و نتیجتا ویرانی و نابودی استان، تنها برای دردمندان و ضعیفانی که در آن تنها میمانند، زیانبار و مخاطره آفرین نیست؛ بلکه برای کل کشور تبعات و مخاطرات بسیار وخیمی خواهد داشت. یک خوزستان بیمار، کشوری را بیمار خواهد کرد و تبعات منفی و فاجعه بار اقتصادی و زیست محیطی و سیاسی و فرهنگی آن، در کل کشور تسری خواهد یافت. و یک خوزستان شاداب و سالم و باانگیزه و پویا، میتواند خون تازه و سالمی در شریانهای کشور جاری کند. و حتی بر امنیت و ثبات منطقه (و در نتیجه، جهانی انسانی) تأثیرگذار باشد.
در پایان این عریضه، چند بیت از سرودههای خود را تقدیم به شما شهروند نخبهای میکنم که تصمیم رفتن را بررسی میکنی:
چه شد که خواستهای از میان ما بروی؟! / تو شمع روشن این محفلی، کجا بروی؟!
زعیم لشکر رزم آوران نور تویی / به توست جمله ی امیدها، چرا بروی؟!
روا مدار به هنگامهای چنین دشوار / از این میانه چو یاران بی وفا بروی!
هزار بیم و امید و فراز هست و نشیب / در این میان که بماند، اگر شما بروی؟!…
پایدار باشید..