چرا به طور جدی حقوق نیازمندان پیگیری نمی شود؟
صحبت از جماعتی است که میخواهند اما نمیتوانند کار کنند، آدمهایی که کهولت سن یا بیماری توانشان را گرفته و همه نگاهشان به کمکهای دولت است. شاید بگویید کمیته امداد و بهزیستی از این افراد حمایت میکند اما باید بگویم با مبلغی که ماهانه به حساب آنها واریز می شود به صد هزارتومان هم نمی رسد!
هر سال و گاهی هم هر ماه! کرایه تاکسی زیاد میشود، نرخ خدمات دولتی بالا میرود و بخش خصوصی هم که از غافله جا نمی ماند و برای گران کردن سبقت می گیرد، اما همین افراد ازکارافتاده هستند که همیشه فراموش می شوند.
شام مان نان خالی است
این ها داستان نیست، حقیقت است، حقیقتی که شاید از چشم بعضی از ما دور مانده اما وجود دارد. خیلی هایشان نمی خواهند کسی بداند، وقتی با آنها صحبت می کنی، حرف نمی زنند، می گویند خدا با ما بوده و از این به بعد هم او کنارمان است.
صورتش چروک افتاده و وقتی از او سنش را می پرسم می گوید ۳۲ سالش است. خانمی که دو فرزند دارد، یک دختر و یک پسر. در بابل زندگی می کند و می گوید درس نخوانده که بتواند جایی کار کند، اما اصرار دارد که بچه های خودش با سواد شوند تا بتوانند از پس خود بر بیایند.
از همسرش می پرسم و می گویم الان کجاست؟ با غمی که در صدایش موج می زند می گوید: ۱۸ سالم بود که ازدواج کردم و الان ۱۴ سال از ازدواجم می گذرد. ۸ سال است که شوهرم را ندیده ام، معتاد شد، اول تریاک بود و بعد شیشه می کشید، توهم می زد، از حرف ها و رفتارش می ترسیدم. همان روزها بود که از خانه بیرون رفت و دیگر پیدایش نشد. روزهای آخری هم که بود که خرج زندگی را نمی داد. کلا بود و نبودش فرقی نداشت.
می پرسم چطور خرج زندگیت را می دهی؟ دیگر نمی تواند بغضش را کنترل کند و با چشمان پر از اشک و صدای لرزان می گوید: تنها پولی که در حساب من واریز می شود، پول یارانه است. گاهی افراد خیّر محل کمکم می کنند اگر آنها نبودند از گرسنگی می مردیم. من خیلی شب ها به بچه هایم نان خالی می دهم تا سیر شوند.
من بخاطر فرزندانم هر کاری می کنم
زیاد دور نیست، مردی که نمی خواهد بگوید صبرش لبریز شده و به سختی روی پایش می ایستاد. مردی که جسمش از کار افتاده اما به خانواده اش نمی گوید که پاهایش هنوز درد می کند.
برای اینکه روح ما دلخراش نشود روی پای دیگرش که قطع شده بود و ورم داشت پارچه ای انداخت و عذرخواهی کرد. ۳ بچه کوچک داشت؛ دو دختر و یک پسر.
از او پرسیدم که شغلش چیست؟ دلش نمی خواست پیش فرزندانش از مشکلاتش بگوید، صدایش را پایین تر آورد و گفت، نقاش بودم، از بالای نردبان افتادم، ضربه ای که به پایم خورد زمین گیرم کرد و دیگر بعد از آن نمی توانم زیاد کار کنم.
از او می پرسم، مگر می توانی باز هم از نردبان بالا بروی؟ سینه اش را سپر می کند و می گوید: من به خاطر فرزندانم هر کاری می کنم. چشمانش تر می شود اما به دختر کوچکش لبخند می زند و ادامه می دهد: دکتر گفت که حق ندارم که دیگر از نردبان بالا بروم اما بخاطر فرزندانم هر کاری لازم باشد می کنم اما کسی حاضر نمی شود کار را به من بسپارد زیرا با این شرایطی که من دارم کار را کند پیش می برم.
من در زمان جنگ به دولت کمک کردم، اما حالا …
ورزنه، شهری کوچک در اصفهان که کشاورزانی سخت کوش در آن زندگی می کنند. یکی از همین کشاورزان که خانه نشین شده و دیگر توان کار کردن ندارد، می گوید در زمان جنگ، به دولت کمک های مالی می کرده و الان انتظار دارد دولت فکری به حالش کند.
می گوید: تمام زندگیم را کشاورزی کردم، با اینکه درآمد زیادی نداشتم اما زندگیمان را با تمام سختی هایش می چرخاندم. وقتی آب زاینده رود رو بستند، زمین هایم خشک شد و محصولاتم از بین رفت. از شدت ناراحتی سکته کردم و خانه نشین شدم.
خاطرات تلخ آن روزها را مرور می کند و نفس عمیق می کشد و می گوید: دیگر زمینم خشک شده، اگر آبیاری هم بشود نمی توانم از آن استفاده کنم.
راه حل چیست؟
براساس آمار اعلامی از سوی اداره آمار سازمان بهزیستی، مستمریبگیران در حوزههای اجتماعی، توانبخشی، روانی مزمن و روانی ترخیص شده ۴۹۸هزار و ۸۵۸ خانواده هستند. در مجموع و با احتساب افراد تحت پوشش این افراد یک میلیون و ۱۵۳هزار نفر هستند. به این ترتیب در ایران حدود ۲میلیون و ۲۰۰هزار خانوار با جمعیت ۵ میلیون و ۳۰۰هزار نفر وجود دارد که هیچ درآمدی جز کمکهای نهادهای حمایتی ندارند.
با درنظر گرفتن به روز نبودن آمار و خطاهای احتمالی میتوان این جمعیت را تا ۶میلیون نفرنیز تخمین زد. افردای که دستشان به جایی بند نیست و میتوان گفت به راستی درآمدی جز دریافت یارانه نقدی ندارند.
به همین دلیل بود که در سال ۹۲ به همت جمعی از فعالان فرهنگی، رسانهای و اجتماعی پیمانی با عنوان پیمان جوانمردان تدوین شد تا در آن به بی بضاعت ها و از کارافتادگان و فقرا کمک شود. طرحی که حالا به عنوان طرح ۶ میلیون نفر به مجلس راه یافته و بهارستان نشین ها از آن حمایت کرده اند تا شاید به مرحله اجرا برسد.
هر چند در باز کردن این قفل فقر، همیشه کمکهای مردمی و مشارکت آنها اصلیترین کلید بوده است اما باز هم این نهادهای حمایتی هستند که باید موضوع را مدیریت کنند و البته که کمکهای مردمی چیزی از تکالیف دولت و حاکمیت در این زمینه کم نمیکند. متاسفانه در کشور ما سیاستهایی که به ضد فقر بیتوجهند قویتر از سیاستهایی هستند که برای حمایت از فقرا وصف شدهاند.
این بار در مجلس فراکسیون یاران امداد با عضویت بیش از ۲۰۰نماینده قرار است پیگیری حقوق نیازمندان را بهطور متمرکز دنبال کند. حال باید منتظر ماند و دید که نمایندگان مجلس برای این قشر آسیب پذیر چه کاری انجام می دهند؟ و بعد از آن آیا دولت تدبیری برای از کارافتادگان می اندیشد؟