فیلمهایی که دیگر تکرار نمی شود

فاجعه وقتی اتفاق می افتد که مخاطب، سریال روز فلان شبکه را رها می‌کند که سریال تکراری فلان شبکه را تماشا کند.

یکی از ویژگی‌های مهم و حتی حیاتی در تولید یک اثر هنری به خصوص در عرصه نمایش این است که ما شاهد ساخت اثری باشیم بدون تاریخ مصرف، این به آن معناست که در هر دوره زمانی با هر دیدگاه اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه بتوان یک ژانر هنری را عرضه کرد و البته به اقبال عموم هم دست پیدا کرد.

اتفاقی که شاید از یک منظر قابل خرده گرفتن باشد و از سویی دیگر بتواند وجوه مثبتی را با خود به همراه داشته باشد، پخش تکراری آثار مختلف سیماست که در این یکی دو سال اخیر بیش از پیش رنگ و لعاب جدی و حتی کلاسه شده پیدا کرده، به نحوی که بسیاری از این پخش‌های تکراری مورد توجه قرار می‌گیرد. اینکه چرا تلویزیون در این سال‌ها تا این حد دست به دامن ساخته های پیشین خود شده یک بحث است و اینکه چرا تولیدات این روزها (به جز چند مورد محدود) نمی‌توانند با تولیدات گذشته رقابت داشته باشند بحث دیگری است.

نمی‌دانم این زنگ خطر به گوش مدیران امروز سازمان، تهیه کنندگان، کارگردان و به خصوص نویسندگان تلنگر می زند که چرا طرفداران ساخته‌های ۳۰ سال پیش بیشتر از تولیدات این روزهای سیماست یا خیر؟!
بدون شک حس نوستالژی یکی از فاکتورهای اساسی در جذب نظر مخاطب است اما آیا تنها حس نوستالژی است که مخاطب را پای ۳۰ قسمت سریال تکراری متعلق به ۳۰ سال پیش می کند؟!
چرا به رغم پیشرفت‌هایی که ما در صنعت سینما ـ تلویزیون داشته‌ایم، آثارمان نمی‌تواند با یکی دو دهه پیش رقابت کند. بی‌شک به جز انگشت شماری از آثار تولیدی تلویزیون بخصوص در حوزه نمایش در چند سال اخیر ما مجموعه ماندگاری که بتواند یادآور یک اتفاق ویژه باشد نداشته‌ایم.

روند رو به افت در تولیدات سیما در ژانرهای مختلف به شدت محسوس است طوری که ما چه در حوزه کارهای تاریخی و چه در حوزه آثار طنز و کمدی و چه در حوزه ملودرام‌های اجتماعی با این عنوان مواجه می‌شویم که هر سال دریغ از پارسال!
در اینکه مابه لحاظ نیروی متخصص، متبحرتر شده باشیم و به لحاظ تجهیزات در شرایط بهتری به سر ببریم اما آثارمان گرمای سابق را نداشته باشد دو عامل می‌تواند تاثیرگذار باشد. نیروی انسانی و طرح مکتوب از روی کاغذ، بسیاری از کارشناسان معتقد هستند ما به لحاظ نیروی انسانی به خصوص در بحث بازیگری نتوانسته‌ایم سرمایه‌های پیشین خود را چه زن و چه مرد تکرار کنیم. برخی از کارشناسان معتقدند بازیگران دو ـ سه دهه گذشته سینما ـ تئاتر و تلویزیون دیگر تکرار شدنی نیستند. از سوی دیگر موضوع نگارش است که البته نمی‌توان از کنار آن به سادگی گذشت.
افت فیلمنامه در سال‌های اخیر ضربه مهلکی را به مجموعه آثار نمایشی تلویزیون وارد کرده است. با یک تحقیق و بررسی خیلی زود می‌توان دریافت که به جز تعداد معدودی نویسنده که قلمی قابل دفاع دارند. نوشته‌های دیگر انصافا خیلیً حرفی برای گفتن ندارند. در گزارش‌های مختلف در حوزه فیلمنامه از زبان نویسندگان مطرح بارها نوشته‌ایم که نبود زمان و بودجه کافی باعث شده در بحث فیلمنامه اوضاع خیلی خوبی نباشد اما یادمان نرود که حالا حالاها در این عرصه افرادی مثل مرحوم علی حاتمی با آن سبک و سیاق خاص دیالوگ نویسی‌اش را هم نخواهیم داشت. بی‌تردید موارد مختلفی دست به دست هم داده که این روزها اقبال مردم به آثار دهه‌های گذشته سیما پر رنگ‌تر باشد. مگر اینکه سریال دندان گیری هر از گاهی با قصه‌ای خوب و پر کشش روی آنتن برود و تا حدودی بتواند فوکوس کشی کند از نگاه مخاطب و تماشاگر تلویزیون را پای رسانه بنشاند.
بانی فیلم در نظر دارد طی گزارشی به آثار موفق سال‌های پیش تلویزیون که اخیراً نیز در پخش مجدد با استقبال مواجه شده است بپردازد.

افسانه سلطان و شبان

در روزهای جنگ تحمیلی گروهی تئاتری از فضای نمایش آمدند تا اثری ماندگار را به کارنامه تلویزیون اضافه کنند. آنها به جای حرفه‌ای بودن و خیال آسوده بابت فرستادن یک سریال متوسط روی آنتن و به جیب زدن پول‌های میلیاردی به این فکر بودند که اثری ماندگار و آبرومند از خود به جای بگذارند و البته یک عمر نان آن موفقیت را نخورند.
«افسانه سلطان و شبان» جزو معدود آثار کمدی تاریخی تلویزیون است که بیش از ۳۰ سال پیش به همت داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی در هتلی به نام «صحرا» (میانه راه چالوس ـ نوشهر) در اتاقی در طبقه دوم نطفه‌اش شکل می گیرد. این زوج همراه سریال «سلطان و شبان» را روی کاغذ آوردند تا تعدادی از اهالی گروه تئاتر پیاده و تعدادی از روی صحنه رفتگان تئاتر کارشان به تصویر بکشد.

بازیگرانی که صاحب نام شدند

«افسانه سلطان و شبان» فرصتی بود تا مهدی هاشمی در دو نقش متفاوت پادشاه و شبان هر آنچه در دنیای تئاتر آموخته بود را به تصویر بکشد.
گلاب آدینه همسر مهدی هاشمی که یکی دیگر از اعضای گروه تئاتر هم هست، ایفاگر نقش سلطان بانو بود محمد مطیع با بازی در نقش وزیر اعظم حضوری ماندگار را از خود بر جای گذاشت. خوابگذار اعظم را محمدعلی کشاورز بازی می‌کرد، مرحوم حسین کسبیان در نقش تلخک، مرحوم احمد آقالو در نقش کاتب، علیرضا مجلل که این سالها در سوئد زندگی می‌کند در نقش مقام لشگری، سیاوش طهمورث در نقش مقام کشور، صادق هاتفی مقام تشریفات، مقام خزانه‌داری را مرحوم جمشید لایق و مرحوم اکبر دودکار در نقش محافظ جلوی دوربین رفتند. حسین محجوب در این سریال تلویزیونی ایفاگر نقش مرد روستایی بود.

افسانه یک کابوس
سلطان ناقص العقل این قصه که به خوشگذرانی و عدم توانایی در اداره حکومت شهره است، خوابی عجیب می‌بیند که خوابگذار اعظم او را به این شکل و شمایل تعبیر می‌کند.تیرهای بلا در زمان مشخصی بر سر سلطان فرود می‌آیند و…
سلطان از این موضوع وحشت می‌کند، در بستر بیماری می‌افتد. وزیر اعظم به کمک سلطان بانو خوابگذار اعظم راه حل این مشکل را جایگزین کردن شخصی دیگر جای سلطان می‌دانند تا خطر به خیر بگذرد…
همای سعادت بر شانه شبانی می‌نشیند که شباهت بسیاری به سلطان دارد و سلطان نیز در جامه شبانی به روستا می‌رود.
تلخک و دوست کاتبش از ماجرا مطلع می‌شوند و به جستجوی حقیقت می‌روند، تلخک در این مسیر جانش را از دست می‌دهد و کاتب به کمک شبان بر تخت پادشاه نشسته اقدام به آزاد کردن زندانیان و کشتن درباریان می‌کند. وزیر اعظم کشته می‌شود، سلطان بانو خودکشی می‌کند و…
سلطان هم در روستای محل اقامتش خرابکاری به بار می‌آورد و توسط اهالی روستا از ده رانده می‌شود.
در این میان خوابگذار خبر از گذر آن تاریخ شوم می‌آورد که جان سلطان از بلاها در امان است، سلطان به قصر باز می‌گردد سراغ درباریان را می‌گیرد، خبردار می‌شود که آنها در سیاهچال هستند، در این میان کاتب با لبخندی درهای تالار را گشوده و زندانیان رها شده از بند با تیغ‌های بران به سمت سلطان حمله ور می‌شوند تا کابوس سلطان به حقیقت تبدیل شود…

منبع قصه

مهدی هاشمی می‌گوید یکی دو سال برای تلویزیون در پی یک داستان خوب بودم، کتابخانه خودمان را زیر و رو کردم، آثار جهانی را هم مرور کردم و در نهایت به قصه کوتاهی با عنوان «یوسف شاه» نوشته طنز فتحعلی آخوندزاده رسیدم. کتاب دو جلدی عالم آرای عباسی را ورق ورق زدم، با فریاد یافتم یافتم از آپارتمان ۸۰ متری‌ام بیرون آمدم و در آپارتمان ۹۰ متری داریوش فرهنگ را کوبیدم. حس می‌کردم این سریال را فرهنگ باید بسازد دوست و همراه آن سالهای من در تئاتر و زندگی، روز بعد به اتفاق راهی تلویزیون شدیم. آقای بهشتی مدیر فیلم و سریال آن زمان شبکه یک که تئاترهای ما را دیده بود و با سبک و سیاق کار ما آشنا بود داستان را نخوانده امضا کرد.
همان شب من و داریوش از خانواده خداحافظی کردیم و رفتیم متل صحرا، نزدیک نوشهر یک اتاق گرفتیم و شب و روز نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم.
فیلمنامه بدون مشکل تصویب شد و اگر چه بدون دلیل، تصویربرداری کار ما دو ماه به تعویق افتاد و مدتی در راهروهای جام جم سرگردان ماندیم، بالاخره با تلاش علیرضا مجلل که از تهیه کنندگان رسمی سازمان بود و دوندگی‌های من و داریوش فرهنگ، کار به نتیجه رسید و سریال «افسانه سلطان و شبان» تولید شد.
قصه سریال «سلطان و شبان» از دو خاصیت برخوردار بود. اولاً اینکه به رغم فضای تاریخی‌اش، با طراحی چند تعلیق درست و به جا در قصه، اثری قابل کشش از آب در آمده بود. در واقع قرار نبود ما به امید بازیگران، قصه‌ای کلیشه ای با چند موضوع انسانی را روایت کنیم. از سوی دیگر سریال «افسانه سلطان و شبان» یک طنز خاص از جنس خودش داشت که تماشاگر از آن لذت می‌برد. طراحی شخصیت‌ها، روابط میان آنها و البته تعریف‌شان در جایگاه یک حکومت با آن ویژگی‌ها بسیار خلاقانه صورت گرفته بود و البته نباید بی‌انصافی کرد بر مبنای این طراحی بازیگران هم به خوبی سر جای خود قرار گرفته بودند.

نسل طلایی بازیگران

جدا از یک قصه خوب قوی و پر کشش این مجموعه طنز تاریخی جمع خوبی را برای بازی جلوی دوربین داریوش فرهنگ دور هم جمع کرده بود. مهدی هاشمی در دو نقش بسیار موفق ظاهر شد. دو کاراکتر کنتراست پادشاه و شبان که جدا از تفاوت بازی نیازمند تغییر در لهجه بود، او طوری این دو نقش را به تصویر کشید که کاراکتر سیاه پادشاه هم دوست داشتنی از آب درآمده بود. گلاب آدینه بازیگر نقش سلطان بانو هم در کنار مهدی هاشمی و محمد مطیع مثلثی موفق از آب درآمد بودند. اگر چه گلاب آدینه در ابتدای دوران بازیگری‌اش جلوی دوربین بود، اما بازی پخته و جذابی را به نمایش گذاشت. محمد مطیع بازیگر شخصیت وزیراعظم از آن دست بازیگرانی است که تلویزیون، بیش از ۲۰ سال از وجودش محروم بود. صدای خاص و نگاه نافذش در اجرا از مطیع یک بازیگر نایاب ساخته است. او از ایران رفت تا محمدرضا ورزی برای سریال «عمارت فرنگی» با هر حربه‌ای شده مطیع را بازگرداند تا ایفاگر نقش متفاوت دیگری برای تلویزیون ایران پس از بیش از ۲۰ سال باشد. مطیع در خصوص سریال «سلطان و شبان» می‌گوید: آن گروه انسجام داشتند اگر امروز هم گروهی با آن انسجام فعال شود اتفاقی شبیه «سلطان و شبان» رقم خواهد خورد. مطیع در مورد بازی در این سریال می‌گوید من با داریوش فرهنگ دوست بودم و قبل از این سریال در اثر «رسول پسر ابوالقاسم» کار کرده بودم. همیشه به بازی فرهنگ و مهدی هاشمی علاقه‌مند بودم معتقدم عشق عامل موفقیت آن کار بود. همه عوامل آن سریال عاشقانه کار می‌کردند. مطیع می‌گوید داریوش فرهنگ، کارگردان باهوشی است او به خوبی از توانایی بازیگران در آن سریال سود برد.
محمدعلی کشاورز، بازیگر نقش خوابگذار اعظم می‌گوید:
یکی از دلایل موفقیت آن سریال حضور یک تیم تئاتری در کنار هم بود که نگاه مادی امروز را به کارشان نداشتند. آن گروه در کمال عشق و رفاقت بدون کوچکترین تنش کار کردند. به نظرم اکثر اهالی تئاتر از شعور بسیار بالایی در کارشان برخوردار هستند. متاسفانه وقتی بحث مادی وارد کار می‌شود روی کیفیت کارها تاثیر می‌گذارد. سیاوش طهمورث که در آن مجموعه تلویزیونی نقش مقام کشوری را بازی می کرد در اینباره می‌گوید: رفاقت و صداقت رمز موفقیت سریال «سلطان و شبان» بود. سیاوش طهمورث معتقد است یکی از دلایل موفقیت سریال «سلطان و شبان» فیلمنامه خوب سریال بود که از متون قدیمی اقتباس شده بود. تمام عوامل آن سریال صادقانه و بدون توجه به مادیات کار کردند.
بی‌شک سریال «سلطان و شبان» قاب عکسی بود از بازیگران خوش آتیه آن سال‌ها که بعدها با حضور در آثار مختلف سینما، تئاتر و تلویزیون درخشیدند.

مسوولان بخوانند!

حتماً عدم دسترسی به رسانه‌های مختلف و تعداد محدود شبکه‌ها در دیده شدن سریال «افسانه سلطان و شبان» در آن سالها موثر بوده است، امّا اینکه آن مجموعه این روزها هم مورد استقبال مخاطب در یک شبکه دیجیتال قرار می‌گیرد نشان از آن دارد که جدا از بحث نوستالژی کیفیت کار هم در اقبال مخاطب موثر است.
امروز که مخاطب تلویزیون به انواع و اقسام رسانه‌ها و سریال‌های آن سوی آبی دسترسی دارد کار برنامه‌ساز ما به مراتب سخت‌تر از گذشته است. در حالی که ما به لحاظ نیروی بازیگری از شرایط مطلوبی برخوردار هستیم و حتماً به لحاظ امکانات و تجهیزات با آن سالها قابل مقایسه نیستیم منطقی نیست که به لحاظ کیفی آثارمان با یک افت محسوس مواجه باشد. داریوش فرهنگ در این سالها چند مجموعه تلویزیونی ساخت امّا سلطان و شبانرا تکرار نکرد.
مسوولان و سیاست گذاران تلویزیون می‌توانند با برگزاری جلسات نقد و بررسی فاکتورهای موثر در موفقیت آثار گذشته سیما را مورد بررسی قرار دهند تا به جواب این سوال برسند که چرا تلویزیون در سالهای اخیر شاهد ساخت اثری شاخص نبوده است.
جالب اینکه کارگردانانی که در کارنامه‌شان چند اثر خوب، قوی و ماندگار دارند با گذشت زمان باتجربه‌تر شده‌اند امّا افت ساخته‌هایشان محسوس است. مشخصاً نگاه مادی بر کیفیت کار کارگردانان صاحب نام امروز تاثیرگذار بوده است. در واقع آن وسواس گذشته، امروز در کار کارگردان‌ها حس نمی‌شود.
نمودار رو به افول کارنامه برخی کارگردانان صاحب نام تذکری است به مسوولان سیما که درگیر اسم‌ها نباشند و این فرصت را به جوان‌ترها بدهند.
در دو سه سال اخیر آنتن تلویزیون شاهد آثار ضعیف از کارگردانان بزرگ بوده است.
یک روز تلویزیون به جوانانی مثل داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی و… اعتماد کرد و نتیجه‌اش را گرفت. ای کاش ما چه در بحث نویسنده، چه در حوزه کارگردانی و چه در مقوله بازیگری به گمنام‌ها فرصت دیده شدن بدهیم تا سرمایه‌های آتی هنر نمایش نیز تامین شود.

https://hoorkhabar.ir/568950کپی شد!
63
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.