چرا محسن رضایی به سپاه بازگشت؟
تقریبا حدود ۱۸ سال از خروج رضایی از سپاه میگذرد پس چرا حالا پس از این همه مدت چنین اتفاقی میافتد زمانی که پاسداران انقلاب شاگردان سابق محسن رضایی که کشف و رشد آنها توسط وی در سپاه و جنگ از خصوصیات بارز وی توسط رهبر انقلاب برشمرده میشود (در یکی دو سال گذشته و همین اواخر سال ۹۳ مقام معظم رهبری در دو دیدار جداگانه یکی با فرماندهان ارشد ستاد کل نیروهای مسلح و یکی در ملاقات سر لشکر رحیم صفوی اشاره میکنند به اینکه این هنر آقای رضایی در شناسایی انسانها و میدان دادن به آنها و…).
تصور حفاظت از چنین شخصیتی و این چنین محل استقراری در آن شرایط زمانی چه حسی دارد نمیدانم بالاخره محسن رضایی و بروجردی تقسیم کار میکنند که حلقه اول حفاظت مسلحانه از مدرسه رفاه بعهده بروجردی و حلقه دوم را محسن رضایی ساماندهی کند همانطور که میدانید زیاد طول نمیکشد بساط حکومت پهلوی و دولت بختیار برچیده میشود و انقلاب پیروز میشود محسن رضایی میگوید مجاهدین خلق (منافقین) از چند سالی قبل از پیروزی که از سیر مبارزه امام و روحانیت فاصله گرفته و با مبارزینی در زندانهای رژیم اختلاف داشتند عنوان مجاهدین را برای خود مصادره کرده و در اثنای مبارزات سال ۵۷ هم هوادران آنها با همین آرم و عنوان در راهپیماییها و تظاهرات شرکت میکردند و قصد داشتند که خود را نیروهای پیشگام انقلاب معرفی میکنند و سعی داشتند نقش سایر مبارزین و گروهها را که به دلائل امنیتی کمتر تابلو آنها معرفی شده بود راتحت الشعاع قرار دهند. برای خنثی کردن این توطئه وبا توجه به مسلح بودن منافقین، محسن رضایی مبتکر تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با ادغام هفت گروه مبارز مسلح شامل منصورون، صف، موحدین و… میشود و با تشکیل این سازمان راه فریبکاری منافقین (مجاهدین خلق) را تاحدود زیادی سد میکند وبه همین دلیل هم درگیریهایی بین این دو سازمان در آن ایام رخ میدهد. در هر صورت محسن رضایی دومین مأموریت و مسئولیت خود را دریکی دو ماهه ابتدای پیروزی انقلاب با موفقیت پشت سر میگذارد در اردیبهشت ۵۸ شهید مطهری و کمی قبل از آن و در پی بروز مسائل کردستان سپهبد قرنی توسط گروه فرقان ترور میشود.
برادر محسن میگوید: من حس کردم که با این خلأ اطلاعاتی و نبود یک سازمان اطلاعاتی در کشور که با پیروزی انقلاب به وجود آمده و سلاح زیادی که سازمان یافته و نیافته در دست پس ماندههای رژیم سابق و گروههای چریکی کمونیست و منحرف و منافق که با انقلاب میانه خوبی ندارند امنیت کشور دچار خطر جدی خواهد شد لذا احساس وظیفه کردم مهمترین وظیفهای که برای حفاظت از انقلاب اسلامی بر دوشم است تشکیل و سازماندهی اطلاعات کشور است و لذا با یک اتاق کوچک در ستاد مرکزی سپاه شروع کردم نه اینکه فکر کنید مرکزیتی در کشور به محسن رضایی حکم مسئولیت داده که شما برو اطلاعات درست کن، نه او خودش به این نتیجه میرسد و شروع میکند و البته همه مسئولین را توجیه میکند و با سرعت این سازمان را در سراسر کشور و در بستر سپاه پاسداران سازماندهی میکند.
یادم است وقتی سال۵۸فرمانده سپاه یکی از شهرستانهای استان فارس بودم از فرماندهان خواسته شده بود فردی در حد نفر دوم سپاه برای مسئولیت واحد اطلاعات تعیین شود وبا هدایت مستقیم از مرکز این واحدها شروع به انجام فعالیتهای اطلاعاتی کردند وبخصوص در شناسایی گروههای مسلحی که محسن رضایی پیش بینی میکرد عن قریب مسلحانه مقابل انقلاب خواهند ایستاد کار بزرگی انجام دادند به نحوی که وقتی در خرداد سال۶۰ منافقین اعلام جنگ مسلحانه کردند اکثر مراکز و مخفیگاهها وانبارهای سلاح و مهمات آنها ورفت وآمد ومقر رهبران آنها برای اطلاعات سپاه شناسایی شده بود ودرهمان روزهای اول ضربات سهمگینی از اطلاعات سپاه به فرماندهی محسن رضایی دریافت کردند و موج خشونت و ناامنی که در نقشه آنها برای روزهای اول شروع جنگ مسلحانه طراحی شده بود به کلی با شکست مواجه و آنها را مجبور به عقب نشینی و ادامه کار مخفی نمود.
محسن رضایی از زمان شروع به کار در سپاه و پی ریزی تشکیلات اطلاعاتی سپاه از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که خود از بنیانگذاران آن بود کنارهگیری کرد، حتی قبل از اعلام ممنوعیت فعالیت پاسداران در سازمانها و احزاب سیاسی توسط امام در این مدت محسن رضایی ۲۶ ساله مسئول ستاد خنثی سازی کودتاهای نظامی پس ماندههای رژیم شاه برای سرنگونی انقلاب هم بود وشخصا درهدایت عملیات خنثی سازی کودتای نوژه شرکت داشت. اقدامات گروههای مسلح البته فقط به منافقین محدود نمیشد قبل از آن در اکثر نقاط مرزی کشور گروهکهایی که اکثرا مارکسیست بودند با سوء استفاده از پتانسیلهای قومیتی تحت عناوین خلق کرد درکردستان، خلق عرب در خوزستان، خلق بلوچ در بلوچستان، خلق ترکمن در گلستان، خلق مسلمان در آذربایجان ندای تجزیه وجدایی طلبی سر میدادند و سازمان اطلاعاتی سپاه تنها سازمان آماده و محوری برای مبارزه وکنترل آنها بود. این یکی از کارهایی بود که محسن رضایی در آن مقطع انتخاب کرد شروع کرد و به انجام رساند و یکی از بزرگترین بحرانهای ابتدای انقلاب اسلامی را با هشیاری پیگیری و در خنثیسازی آن موفق بود.
حالا جنگ هم یک سالی بود که شروع شده بود، محسن رضایی عضو شورایعالی سپاه و مسئول واحد اطلاعات سپاه است واحد اطلاعات عملیات را در قرارگاه عملیات سپاه در خوزستان را هم راهاندازی کرده وحسن باقری را برای مسئولیت آنجا تعیین نموده است. درگیریهای امنیتی که بسیار هم اهمیت داشت و انسجام و امنیت داخلی را تهدید میکرد بیشتر ذهن محسن رضایی را مشغول کرده و از طرفی نگرانی اوضاع جنگ هم هست البته میانه خوبی که با بنی صدر به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا ندارد باعث میشود خیلی هم در صحنه نبرد نتواند ایفای نقش بیشتری کند ۹ ماهی از جنگ گذشته که سقوط بنی صدر و فرار او از کشور صورت میگیرد و درست در همین روزها منافقین اعلام جنگ مسلحانه میکنند و رسالت مقابله سازمان اطلاعاتی تشکیل شده توسط محسن رضایی به اوج خود میرسد؛ لذا پس از رفتن بنی صدر دو سه ماهی این درگیریها تمام وقت او را میگیرد در شهریور سال۶۰ باز محسن رضایی فکر دیگری به سرش میزند راه اصلی مبارزه برای برقراری امنیت در کشور و دفع تجاوز چیست او برای به عهده گرفتی فرماندهی کل سپاه اعلام آمادگی میکند و در پاسخ امام (ره) که در این صورت مسئولیت مهم اطلاعات کشور چه میشود میگوید تأمین امنیت با پیروزی در جنگ بهتر تأمین میشود و او به عنوان فرمانده سپاه اطلاعات را هم هدایت خواهد کرد اینک او در ۲۷ سالگی با حکم امام فرمانده کل سپاه و راهی مناطق جنگی میشود جنگ پس از سالها ی اول انقلاب که بحران امنیتی کشور را تهدید میکرد دومین بحران بزرگ کشور بود که از طریق دشمن خارجی به کشور تحمیل شده بود که محسن رضایی رسالت خود را عبور کشور از هر بحرانی که پیش رو داشت میدانست شکستهای استراتژی و تاکتیکهای جنگی بنی صدر هم باعث زمین گیر شدن جنگ شده و آینده کشور و وضعیت مناطق اشغال شده در هالهای از ابهام است سرلشکر رشید، جانشین ستاد کل نیروهای مسلح میگوید فرماندهان قبلی سپاه میآمدند در قرارگاه چند روزی بودند و میرفتند و قرار میشد پشتیبانیهایی از مراکز سپاه که در جنگ درگیر بودند، داشته باشند که بیشتر هم پس از بازگشت به فراموشی سپرده میشد حالا محسن رضایی آمده بود من و رحیم صفوی، حسن باقری و… باز هم منتظر چنین رفتاری بودیم ولی او طور دیگری آمده بود او آمده بود که بماند و بجنگد بعدها یاد این داستان افتادم که زمانی نادرشاه در جنگ با افغانها متوجه هنرنمایی جنگجویی میشود که بسیار خوب میجنگد در جایی با او مواجه میشود و میگوید، پس تو زمان حمله افغانها کجا بودی که جلوی آنها را بگیری آن جنگجو میگوید، من بودم ولی نادر نبود قبل از آمدن محسن رضایی من بودم آقا رحیم بود، حسن باقری، عزیز جعفری بود، همت بود، متوسلیان بود، باکری بود، بقایی بود و بقیه ولی محسن رضایی نبود.
در عملیات حصر آبادان برای سازماندهی و فراهم کردن دو گردان نیرو مستأصل بودیم محسن رضایی آمده بود میگفت عملیات طریق القدس بزودی باید با چند تیپ نیروی سپاه انجام شود میگفتیم یا او نمیداند تیپ چیست و یا نمیداند عملیات چگونه است از کجا چند تیپ باید بیاید فراموش نکنیم حتی قبل از فرمانده شدن محسن رضایی فرمان بسیج و ارتش بیست میلیونی هم صادر شده بود و بنی صدر برای آن فرمانده تعیین کرده بود یعنی بسیج هم بود محسن رضایی میگفت هر عملیاتی که انجام میشود با زمان کوتاهی بعد از آن و با استعدادی سه برابر باید عملیات بعدی انجام شود و برای این طرح ریزی عملیات میکرد سلسله عملیاتهای کربلا را طرح ریزی کرد او پیگیری کرد تا شهید صیاد شیرازی هم فرمانده نیروی زمینی ارتش شود و در کنار سپاه و کنار محسن رضایی سپاه و ارتش را یک لشکر واحد کردند و در کمتر از یکسال از پاییز ۶۰تا خرداد ۶۱ تدابیر جنگی و عملیاتی محسن رضایی و فرماندهی منحصر به فرد وی ماشین جنگی عراق را چنان دچار انهدام نمود که فریاد مذاکره از کاخ صدام بلند شد یادم است محسن رضایی میگفت این مذاکره پیشنهادی صدام مثل جنگ تحمیلی است و نباید زیر بار آن رفت در ۳ خرداد ۶۱ خرمشهر آزاد شد. محسن رضایی حالا در جنگ ژنرالهایی تربیت کرده بود که هر کدام به تنهایی قادر بودند و هستند که هدایت نیروهای نظامی و دفاعی چندکشور را بعهده بگیرند در همین مقطع از جنگ است که او متوسلیان و لشکر۲۷ را راهی لبنان میکند که مرزهای دفاعی جمهوری اسلامی را خارج از سرزمین اصلی دنبال کند اینک آثار آن حضور در لبنان فریاد بلند افتخار و عزت اسلام است. محسن رضایی بحران جنگ را به کنترل درمیآورد و تا سالها ارتش عراق و دنیای غرب و شرق پشت سر او را زمینگیر میکند و در نهایت ایران پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را به صدام تحمیل میکند.
تاریخ شاهد است با پذیرش قطعنامه توسط جمهوری اسلامی عراق قطعنامه را نپذیرفت بلکه در غرب از طریق منافقین و جنوب ارتش عراق مجددا حملات خود را برای اشغال کشور شروع کرد ولی با شکست مفتضحانه مجبور به پذیرش قطعنامه گردید وصدام روی از مرزهای شرقی برگرداند و به سمت کویت وعربستان نشانه رفت این کار سوم محسن رضایی بود. حالا جنگ تمام شده رهبری انقلاب تغییر یافته در اولین قدم به عنوان فرمانده کل سپاه نیرومندترین ارتش خاورمیانه با رهبری آیت الله خامنهای بیعت میکند وبا حکم ایشان که تکمیل حکم امام در تشکیل نیروهای سه گانه سپاه است سپاه را به پنج نیروی زمینی، هوایی و دریایی مقاومت بسیج وقدس مجهز میکند وبا تشکیل قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء برای کمک به بازسازی کشور از جنگ خارج شده کمر همت را محکم میکند برادر محسن رضایی آمادهترین ولایقترین فرد بود که در آن برهه رسالت عبور از بحران سازندگی و رونق اقتصادی کشور را به عهده بگیرد، ولی این مسئولیت به وی داده نشد و در ۸سال دولت سازندگی با موانع بسیاری که بر سر راهش بود تمام تلاشش را برای به کار گرفتن انرژی ذخیره شده دفاع وجنگ در کشور را کرد و موفقیتهای بزرگی نیز رقم خورد حالا سال ۷۶است ۸ سال از پایان جنگ میگذرد محسن رضایی در این سالها پیش بینی میکند که بحران پیش روی انقلاب چیست او درمییابد که اقتصاد و مدیریت بحران پیش روی ماست تحصیلاتش در مقطع دکترای اقتصاد را تکمیل میکند او خود را آماده ایفای نقش در این صحنه به رهبری انقلاب عرضه میکند. پس از کش وقوسهایی در سمت دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام از رهبری حکم میگیرد و شروع به کار میکند حکم مسئولیت وی یکی از احکام تاریخی است که رهبری به این مشروحی صادر کردهاند.
خود رئیس کمیسیون اقتصادی مجمع میشود چشم انداز سیاستهای کلان اقتصادی، اصل۴۴ اقتصاد مقاومتی و…. تلاشهای او در سالهایی است که سالهای بد اقتصادی است در سال۸۴ کاندیدای ریاست جمهوری میشود در روزهای پایانی کناره گیری میکند تلاش میکند به دولت نهم نزدیک شود وهمکاری کند اما رئیس دولت نهم درکی از کشورداری و اقتصاد ندارد ودرسال ۸۸ محسن رضایی باز کاندیدا میشود وهشدار میدهد که ادامه ریاست جمهوری احمدینژاد رفتن به پرتگاه است ولی شرایط غبارآلود رقابتهای سیاسی سال۸۸ منجر به عدم موفقیت وی میشود ومحسن رضایی در طول دولت دهم با زهم برای کمک به دولت از هیچ اقدامی دریغ نمیکند اما رئیس دولت راه دیگری را درپیش گرفته اگر محسن رضایی دنبال کنترل بحران است او دنبال بحران آفرینی است و این دو راه به هم نمیرسند تا سال ۹۲، حرفهای محسن رضایی در انتخابات سال ۹۲بهتر شنیده میشود، مردم او را صاحب سبک وبرنامه میدانند اقبال خوبی به سمت او میشود. محسن رضایی در دومین دور کاندیداتوری خود وبا عبور افتخار آمیز از غائله فتنه سال ۸۸ با ۴میلیون رأی و نفر اول شدن در چند استان کشور با محدودیت شدید امکانات توانسته بود پیام خود را به گوش مردم برساند.
اکنون سال۹۳ است محسن رضایی طی نامههایی به سید حسن نصرالله، رهبر انصارالله یمن برخی حرفها و تجربیاتش را با آنها بازگو میکند اینک انقلاب اسلامی درگیر یک فرایند دفاعی امنیتی منطقهای در خاورمیانه است اینک هدایت مدافعین اسلام و نیروهای مقاومت ضد صهیونیستی درجبهههای مختلف غرب آسیا بر دوش پاسدارانی از نسل شاگردان محسن رضایی است، امروز برگ برنده ایران در منطقه در این جبهه رقم میخورد باز هم میپرسید چرا محسن رضایی برگشته است به پاسداری و سپاه او باز انجام تکلیفش را در این راه یافته است تایید و موافقت رهبری با پیشنهاد او برای برگشت به سپاه مهر تأییدی است بر صحت این تصمیم و او در راهی قدم میگذارد که با آن غریبه نیست.
او سازماندهی نیروهای مدافع انقلاب در خارج از سرزمین اصلی جمهوری اسلامی را از سال ۶۱ در بیروت پایه گذاری کرده است و هم اینک میگوید سرباز رهبری و ملت هستم. درود بر غیرتت آقا محسن که با همهٔ این اوصاف، باز هم هنوز درست و حسابی تو را نمیشناسیم. همیشه چند گامی جلوتر حرکت میکردی و میکنی و کسی نمیتواند باور کند نیروهای اسلام در عراق و لبنان و فلسطین و سوریه و یمن جهاد میکنند و محسن رضایی خارج از گود است؛ خدا یار و نگهدارت باشد برادر محسن.