وحدت رویه بدون وحدت نظر، تفرقه و نفاق است (احسان رستگار)

در آیه ی وحدت در سوره ی آل عمران می خوانیم:

وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا ۚ وَاذکُروا نِعمَتَ اللَّهِ عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوانًا وَکُنتُم عَلىٰ شَفا حُفرَهٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکُم مِنها ۗ کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُم آیاتِهِ لَعَلَّکُم تَهتَدونَ(سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۰۳)۲

و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله‌ی وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دل‌های شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره‌ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.

این تحلیل آغاز شد با آیه ی وحدت تا هم این مطلب متبرک شود به این آیه ی شریفه و نیز کمی با موضوعیت اسلامی لغت وحدت آشنا شویم.

دو قبیله‌ی «اوس» و «خزرج» از دوران جاهلیت با هم اختلاف و جنگ داشتند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم پس از هجرت به مدینه، میان این دو طایفه صلح و آشتی برقرار کردند و با اتحاد آنان، جبهه‌ی نیرومندی را برای اسلام ایجاد کردند، اما با توجه به ریشه‌های تاریخی این اختلافات، گاه و بیگاه بر اثر عواملی، این اختلافاتِ فراموش شده شعله‌ور می‌شد که با تدبیر پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم خاموش می‌شد.

روزی دوتن از اهالی اوس و خزرج با یکدیگر بر سر افتخاراتشان به بحث و مجادله می‌پرداختند و هرکدام قبیله‌ی خود را برتر معرفی می‌کرد، هنگامی که خبر این گفت‌وگو به بزرگان این دو قبیله رسید، هرکدام آماده درگیری و جنگ با طایفه‌ی دیگر شد. رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم از ماجرا مطلع شدند و به سرعت خود را به محل نزاع رساندند و با بیان و تدبیر خود آن غائله را حل کردند. در این شرایط بود که «آیه‌ی وحدت» بر ایشان نازل گردید و به همه‌ی مسلمانان موضوع وحدت را یادآور شد

پس در اسلام وحدت در مقابل تفرقه معنا می شود. حال مساله این جاست که کاربرد وحدت در سیاست داخلی چه موضوعیت و شانیتی دارد.

۲- به نظر می رسد که ما یا دچار سوء تفاهم و سوء برداشت هستیم و یا متجاهل که برداشتمان از وحدت در سیاست به این معناست که همه یک موضع و نظر داشته باشند. فرض کنیم دو گروه می خواهند به تفریحات سالم بپردازند. یک گروه می گوید برویم کوه نوردی و گروهی دیگر می گوید که برویم در دشت و دمن و آن جا دراز کش آسمان را نظاره کنیم و گه گاه هم دستی به آب بزنیم و تنی بیاساییم. قطع به یقین هر دو هم تفریح محسوب می شود و هم سالم. حالا شخصی بیاید وسط و بگوید که برادران! بیایید وحدت کنید! واعتصموا بحبل الله! لا تفرقوا! چرا این قدر اختلاف نظر دارید؟! کوه نوردی و تکاپو تا آن حد کجا و لم دادن در طبیعت کجا! اتحاد کنید! وحدت داشته باشید! یا کوه یا لمیدن در دشت و دمن!

وقتی دو یا چند گروه، جهان بینی شان متفاوت است، چه اجباری است به اتحاد؟! اصلا مشکل این جاست که این جا اتحاد نه کاربرد دارد و نه اسم این کار اتحاد است؛ بلکه بیشتر خود آزاری و دگرآزاری است. اتحاد یعنی وقتی مثلا هر دو گروه می خواهند بروند به کوه نوردی، در انتخاب کوه و میزان صعود با هم اختلاف نظر داشته باشند. این جا می شود اتحاد کرد در کم و کیف کوه نوردی.

داستان این روزهای اتحاد اصول گرایان حکایت کوه و دشت و دمن است؛ چون اولا دقیقا مشخص نیست این عبارت پر کاربرد اصول گرایان و اصول گرایی دقیقا چه نگاه و کدام جهان بینی را نمایندگی و تبیین می کند. دقیقا همین قاعده در مورد اصلاح طلبی نیز کاملا صدق می کند. برخی تصور می کنند کسی که اصول گرا نیست، اصلاح طلب است و بالعکس، اما اگر بپرسیم که اصول گرایی تفاوتش با اصلاح طلبی چیست، پاسخی ندارند. یا فرضا طرح شود که اگر اصول گرایی یک ارزش است و اصلاح طلبی نیز، پس چطور این دو در تضاد با هم معنا می یابند؟! مگر می شود دو ارزش در تضاد با هم باشند؟! مگر می شود یک ارزش، هم ارزش باشد و هم زمان، ضد ارزش هم باشد؟! مگر می شود سیاست مداری اصلاح طلب باشد ولی اصول گرا نباشد؟! مگر می شود اصول گرایی اصلاح طلب نباشد؟! تمامی این سوالات مبهم و متعجب کننده، علت العلل سوء تفاهم ها و کج فهمی های ما از اصول گرایی، اصلاح طلبی، وحدت در اصول گرایان، وحدت در اصلاح طلبان و مضامین مشابه است.

۳- دو مورد ابتدایی، کمی مبنایی بود. مصادیق و مثال های سیاسی روز،‌ موضوع را واضح تر می کند.

فرضا اصول گرایان می خواهند با وحدت رویه پیش بروند. یکی از مهم ترین هسته های محتوایی کنش گری سیاسی در جمهوری اسلامی ایران،‌ نوع نگاه فکری و التزام عملی افراد به ولایت مطلقه ی فقیه است.

حال سٰوال این است؛ آیا اصول گرایان، در مورد نگاهشان به ولایت فقیه، وحدت نظر دارند؟! یکی می گوید چون حضرت آقا یکی از رمان های مورد علاقه شان کتاب سپید دندان است (در نمایشگاه کتاب سال ۸۹، رهبر انقلاب این جمله را در بازدید از یکی از غرفه ها فرمودند و این فرمایش ایشان از شبکه ی خبر پخش و اخبار سیما پخش شد)، اگر کسی سپید دندان را دوست نداشته باشد،‌ ولایت مدار نیست، حزب اللهی نیست، منا نیست، خودی نیست، عمار رهبری نیست، بابصیرت نیست،‌ نفاق دارد، غل و غش دارد، یک جای کارش می لنگد، دو پهلو است، ساکت به نظر می رسد، فاسق، مارق یا ناکث هم ممکن است باشد؛ باید بررسی شود تا دقیقا مشخص گردد.

سوال دیگر؛ آیا اصول گرایان نگاهشان به فتنه مانند هم است؟! یکی می گوید فتنه یک سر دارد. یکی می گوید دو سر دارد. یکی می گوید سه سر دارد. یکی می گوید فتنه بی سر و ته است. یکی می گوید فتنه یک سر دارد در خارج و ایادی آن می شوند دو نامزد مغلوب در انتخابات. یکی می گوید فتنه گذشته؛ بی خیال و دیگری آن قدر فتنه برایش موضوعیت دارد که می گوید چون فلان وزیر، فلان شخص را منصوب کرده و فلان شخص به بهمان شخص رای داده، در فتنه گر بودن وزیر شک نکنید. این یک نخ است که هر مهره ای در آن بیفتد، فتنه گر است بی برو برگرد.

و از سوالات فوق الی ما شاء الله هست؛ صرفا به ذکر دو مثال بسنده شد.

۴- کسانی که دم از وحدت اصول گرایان می زنند،‌ به این سوال چطور پاسخ می دهند که احمدی نژاد بالاخره اصول گرا هست یا نیست؟ اگر هست که وا مصیبتا. احمدی نژاد اگر اصول گرا باشد، یعنی اصول گرایی رفتاری است که قانون گریزی، عوام فریبی، اختلاس، تک روی، نابسامانی اقتصادی، لیبرال گونگی فرهنگی، منفعت محور بودن و رویکردهای ماکیاولیستی و بسیاری از رذایل اخلاقی دیگر، خروجی آن است. اگرچه احمدی نژاد ویژگی های مثبت هم داشته، ولی کسی امروز از ویژگی های مثبت ایشان یادی نمی کند.

اگر احمدی نژاد اصول گرا نیست، پس چرا بسیاری از وزرای وی در همایش وحدت اصول گرایان حضور داشتند؟ پس چرا هشت سال سوء مدیریت احمدی نژاد به پای اصول گرایی و اصول گرایان نوشته شد؟

اگر این قدر اصرار بر وحدت باشد، اگر بناست حزب پایداری هم اصول گرا باشد و کسانی مانند قالیباف که پایداری آن ها را تکنوکرات و ضد انقلاب خطاب می کرد یا امثال علی مطهری که پایداری وی را کم مانده از اسلام هم خارج بداند، اصول گرا باشند، اصول گرایی ملقمه ای می شود از جمع نقیضین که وحدت در این مورد محال است.

۵- اصول گرایان چرا این قدر اصرار دارند تا ادای اصلاح طلبان را در بیاورند؟ در جریان اصلاح طلب، شخصی هست مانند سید محمد خاتمی که اکثریت قریب به اتفاق وی را به عنوان رهبر اصلاحات به رسمیت می شناسند. در میان اصول گرایان اما نمونه ی مشابهی وجود ندارد، بلکه نمونه ای مانند آقای مصباح یزدی هست که زمانی که اصلاح طلبان به فکر وحدت بودند، وی پیکان تیز کمانش را رها کرده بود تا قلب امثال قالیباف را بدرد. وقتی اصول گرایان رهبر فکری و محور وحدت ندارند، چرا این قدر اصرار و تقلای بی حاصل؟ مضاف بر این که حتی در میان اصلاح طلبان هم امثال صادق خرازی، حزب ندا را تاسیس و انشعاب می کند، در حالی که نزدیکی افکار و مواضع صادق خرازی به خاتمی خیلی نزدیک تر است تا نزدیک مواضع اصول گرایان میانه رو به مثلا آقای مصباح.

الغرض:

۱- وحدت حسن است و باعث آرامش و نزدیک شدن به هدف مشترک. وقتی هدف مشترک نیست، وحدت یعنی عین تفرقه. وحدت یعنی حماقت. وحدت یعنی غلط ترین کار ممکن. اما متاسفانه در اوصاف بشر آمده که، آن چه که حد ندارد، حماقت است.

۲- وحدت بی جا همان قدر اشتباه است که انشعاب به جا و روی آوردن به فرهنگ تحزب درست است. هم به صلاح نظام است و هم به صلاح مردم که هر تفکری که خود را اصول گرا می داند یا هر عنوان دیگری بر خود می نهد، مانیفست و مرام نامه ای را تنظیم و آن را اعلام کند.

۳- وحدت رویکرد بی جا و بدون وحدت نظر نفاق زاست؛ چون افراد با تفکرات مختلف و متضاد، باید با یک وسیله و با یک سرعت و از یک مسیر حرکت کنند. این گونه است که برخی ممکن است حاضر شوند خود را از این قطار به بیرون پرتاب کنند.

۴- اصول گرایان چه دلیلی دارد که این قدر ادای اصلاح طلبان را در بیاورند؛ اولا که اصلاح طلبان هم آن قدرها که می نمایند، متحد نیستند. ثانیا آن ها می توانند هم را در این حد قبول کنند که در انتخابات ۹۲ یکی به نفع دیگری انصراف دهد، ولی اصول گرایان این قدر متوهمند که شخصی خود را برای دور دوم انتخابات آمده کرده بود، بعد ناگهان روز بعد از انتخابات دید که نه دور دومی در کار است و نه اگر در کار بود، او به دور دوم می رفت. اصول گرایان نباید از یک سوراخ چند بار گزیده شوند.

۵- بعضا در میان اصول گرایان، کسانی به دنبال وحدت هستند که می دانند محبوبیتشان رو به افول است و یا به دلایلی نیاز دارند به محبوبیت افراد مستقل تر و میانه روتر در میان اصول گرایان. سواری ندادن امثال قالیباف به این قسم اصول گرایان و نرفتن به همایش اصول گرایان همان قدر درست است که سواری ندادن علی مطهری به اصلاح طلبان و نرفتن به همایش امتداد اعتماد. افرادی که هویت مستقل دارند، باید هویت مستقلشان را تقویت کنند و نیازی ندارند تا با افراد نا مربوط خود را جمع کنند تا تقویت شوند.

حرف آخر:

وحدت اصول گرایان به معنای جمع شدن با افرادی که جهان بینی شان التقاطی از مارکسیزم و حزب اللهی گری قشری است، در این حد غلط است که حتی سیاست مداران مستقل و برجسته، حاضر نباشند با آنان در یک قاب تصویر قرار بگیرند!

https://hoorkhabar.ir/434084کپی شد!
52
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.