به آیت الله چه گفتم! ( محمد مالی )
گر دیدار خبرنگاران خوزی با آیت الله موسوی جزایری در هفدهم مرداد ماه هر سال را یک رسم دیرینه بدانیم؛ جامعه رسانه ای استان خوزستان در سال ۹۳ یک دیدار از حضرت آیت الله طلبکار بود.
این دیدار به همت «همایون قنواتی» مدیرکل فرهیخته اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان خوزستان در اواسط مهرماه محقق شد و بنده در حضور دوستان و رفقای مطبوعاتی و رسانه ای عرایضی بیان داشتم که راست گفته اند باید لابه لای خبرها را خواند تا «صاحب خبر شوی…»، این سخنان در سه فراز دسته بندی و به این شرح بود…
الف)
گفتم؛
به لحاظ «علمی» هر پدیده ای مخلوق یک نگره و اندیشه است، متاعِ مطبوعه نیز بر دامن گاه «مدرنیته» نضج می گیرد.
به لحاظ «عملی» هر پدیده در یک دوره زمانی خاص خلق شده و به منصحه ظهور می رسد، دوره زمانی پدیداری مطبوعه در جامعه ایرانی نیز مقطع جنبش «مشروطه» می باشد.
با پذیرش مسامحانه این دو پیش فرض می توان گفت؛ یکی از مشکلات امروز و شاید سالیان گذشته مطبوعه در سپهر جامعه ایرانی تنش ها و چالش هایی است که از سوی مخالفین مدرنیته به عنوان «پایگاه» و منتقدین مشروطه به عنوان «خواستگاه» این پدیده فراروی فعالیت های این نهاد، بنهاده شده است.
به تعبیری دیگر مخالفین مدرنیته و منتقدان مشروطه؛ انتقام تاریخی خود را از نظام مطبوعه می ستانند.
از این رو، بر علمای قوم و قدمای عرصه سیاست در ایران اسلامی فرض است که در شکافتن این سوء تفاهم تاریخی بکوشند که پدیداری یک محصول در یک دوره تاریخی نمی تواند آن پدیده را الزام مند همه تبعات آن ساخت سیاسی و اجتماعی قرار دهد و همچنین تلاقیِ آن پدیده بر اثر اقتضائات فنی و ایدئولویک نیز که لاجرم در پی نیازسنجی های ارزشی صورت می گیرد به معنای وفاداری تامِ این پدیده و درهم تنیدگی این ساخت با آن ساختار نیست، این توضیحات می بایست از سوی مراجع فکری جامعه ترویج و تبلیغ و بسط یابد تا شاید دامنه سوء تفاهمات کاهش گیرد.
ب)
گفتم؛
اگر عصر، عصر ارتباطات است که هست. اگر با شبیخون، تهاجم و ناتوی فرهنگی روبروییم که هستیم! اگر بر سنگینیِ رسالت و اهمیت کارکرد «مطبوعه» معترفیم که هستیم، پس چرا با فقر فزاینده حقوقی و قانونی در حوزه رسانه و مطبوعه روبرو هستیم.
چرا هم شانِ و هم پای تحولات جامعه مطبوعاتی، قانون متناسب وجود ندارد.
آن هم وقتی با پدیده ای مواجهیم که به طور روزانه در حال جهش و کنش است. آن هم پدیده ای گونه گون و متواتر که هم در حوزه محتوایی و هم در عرصه شکلی به طور روزانه تغییر ماهیت و شکل یافته و در اشکال متنوع عرضه می شود.
به زبان ساده تر، چرا قانون مطبوعات و رسانه ها در کشور ما به روز نیست؟
چرا همه جانبه و دربرگیرنده نیست؟
چرا نیازهای جامعه ایرانی و اصحاب خبر و رسانه را پاسخ نمی گوید؟
چرا هنوز دالان های پیچ در پیچ و مبهمی برای اخذ مجوز و پروانه کار نشریات وجود دارد و حتی فرآیند اعطای تسهیلات در این حوزه شفاف و قانونمند نیست؟
آیا وجود قانون شفاف و جامع، مانع ورود سلیقه های سیاسی و گروهیِ منفعت طلبانه است و با توجه به اهمیت حوزه رسانه ای برای اصحاب قدرت و سیاست، عمدی برای نبود قوانین جامع در این حوزه وجود دارد و البته «سیاستی» در کار بوده است که این روند ناصواب مستدام بماند؟
نمی دانم اما نیک می دانم تذکر بزرگان در پختگی این رهیافت فراوان می تواند موثر باشد. پس عرضه شد.
ج:
گفتم؛
به تازگی در صحن مجلس شورای اسلامی شاهد تصویب قانونی به درستی البته در راستای صیانت از آمران معروف و ناهیان منکر بودیم که ایشان را از هر گونه تعرض مصون خواهد داشت. مگر نه این که یکی از کار ویژه های مطبوعه عمل به این فریضه است؟
چه می توان نام نهاد بر روشنگری، حقیقت گویی، حقیقت طلبی، گفتِ عریان حقایق و ستیز با مظالم؟
پس چه کسی از روزنامه نگار بی دفاعی که وارد میدان مین تخریب و تبعیض و ظلم می گردد باید دفاع کند! به طنز البته گفتم؛ مگر اما قرار نیست ژورنالیسم شهید حقیقت باشد! اما به جد! راستی سپر رونامه نگار در میدان روشنگری چیست؟ کدام قانون؛ حقوق معنوی این سربازانِ جریان راست گویی و راستی آزمایی را تامین می کند؟
در پَسِ این بی حفاظی آیا قصه و سیاستی است؟
این همه گفتم که حضرت آیت الله در دیدار قانون نویسان و قانون گذاران در این باب نیز تذکری فرماید.
و حرف آخر:
فرهنگ، عیارمند و کیفی است. سنجش این وادی با تراکنش های کمّی خلاف عدالت و انصاف است. این گونه است که اهل مطبوعه پس از چندین دهه هنوز «روزنامه نگار» یا «خبرنگار» خوانده می شوند در حالی که هر شخص دیگر در هر وادی دیگری که در این بازه زمانی فعالیت نماید دارای درجات و رتبه ای خواهد شد.
از این رو خطاب به جناب آیت الله گفتم؛ شما از اساتید بارز و برجسته منطق هستید، دستور بفرمایید ما را از «تواطی» خارج کرده و «مشکک» کنند.