حواستان به فرهنگ هست؟ (فرشاد مهدی پور)
دور نیست که در بهمنماه امسال و همزمان با برگزاری جشنوارههای هنری مرتبط با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، سر و صداهای بسیاری بلند شود درباره حال و روزِ صنایع فرهنگی در دوره دولت جدید. چرا؟ چون توجهات معمولا متوجه آنچیزهایی است که زودتر سر برمیآورند و تولید و توزیع میشوند؛ مواردی نظیر نشریات و مطبوعات یا کتابها. اما فرآیندهای تولید فرهنگی در حوزههای نمایشی، سینمایی، موسیقایی، تجسمی و کلا آنچیزهای که به هنرهای دیداری-شنیداری مربوط میشود، پیچده و طولانیتر از آنی است که به همینسادگی بتوان تحولات آنها را پیگیری کرد.
به گفتههای این روزهای اهالی این هنرها بنگرید؛ چرا از اواخر جشنواره فیلم فجر پارسال تاکنون، (توسط برخی) مکررا از اوضاع و احوال خوبشده سخن رانده میشود؟ توجه داشته باشید که مسیر بحث ناراحتی یا نگرانی از خوبشدن حال و احوال فرهنگ و هنر نیست (ای خوشا که چنین شود)، بلکه چرایی و چگونگی آن است و اینکه چه کسانی حالشان خوب یا خوبتر شده. البته کُددادن و صراحتگویی در این بازار، زمینهساز افزایش مصرففرهنگی آن کالاهایی است که نباید تبلیغ و ترویج شوند و پس باید به اجمال و سربسته سخن گفت.
موسیقی و نمایش، دو عرصهایاند که شاید با وضوح بیشتری بتوان نمودهای تغییرات را در آنها تماشا کرد؛ یک سویه این اتفاق نزدیکشدن رابطه میان بازارهای زیرزمینی، شبکههای ماهوارهای و خوانندگان است که گویی ضربآهنگ فعالیت آنها در لندن و لُسآنجلس، کوک میشود، تا جایی که کار به خواندن و اجرای کارهای بسیار توهینآمیز در خارج از کشور هم رسیده و یک رابطه پویا و فعال در این زمینه قابل مشاهده است. همین فضا با چسبندگی بسیار بیشتری به حوزه داخلی، در هنرهای نمایشی نیز وجود دارد، آنگونه که هماکنون تئاترهایی با مضامینی آشکارا ستیهنده در حال نوشته و ساخته شدن هستند؛ سطح این ستیز بسیار فراتر از مسائل مرتبط با رفتارها و اقدامات سیاسیِ حاکمیت بوده و عملا در برخی موارد دین و دینداری، آماج حمله قرار میگیرد. اتفاق ویژهتر از فضای فعالان موسیقی آن است، وجود دوزیستهای هنری که همزمان با یک فعالیت حاد نمایشی، در تلویزیون رسمی نیز حضورشان را حفظ کرده و تداوم میبخشند و روشن است که در این زمینه، زمان به ضرر رسانه ملی در حال گذر است. البته در اینجا لازم نیست که چندان به امکانات فراهمآمده از ناحیه شبکههای مجازی اجتماعی و ظهور و بروز «خود» چهرههای سرشناس هنری اشاره کرد که چه میزان از آشفتگی، اختلالات و اغتشاشات شخصی و نهایتا اجتماعی از خود نشان میدهند و نتایجش را نحوه عملکرد آنها در موضوع حمله ددمنشانه صهیونیستها به غزه، سطل آب یخ و … میشود دید.
مشخصا درباب سینما هنوز نمیتوان بهطور جدی حرف زد، چرا که اطلاعات چندانی از وضعیت فیلمنامهها و سوژههای آنها در دست نیست، اما بهقاعده حاکمبودن یک فضای مشترک بر برخی اعمال سیاستگذارانه حوزه فرهنگ میتوان نگرانیهای جدیتر در اینباره داشت، چون چند نمایش را نهایتا چند هزار نفر میبیند و یک فیلم را چند میلیون.
***
با وجود همه توصیهها و توافقها و تعاملها، ظاهرا در بر پاشنه دیگری در چرخش است و سرایت سیاست خصوصیسازی از اقتصاد به عرصه فرهنگ، موجبات تقویت کارتلهای خاصی را فراهم آورده است که نوعا در شبکه تولید فرهنگی غرب حرکت و تلاش میکنند. حتی در یک جمعبندی خوشبینانه میتوان گفت که ممکن است خود مجریان فرهنگی نیز مطلع از جنبههای مختلف تفاوتها نباشند، چرا که فرهنگ، مرکز همه تحولات است و دگرگونیهایش (بهعلت واقعشدن در اعماق زندگی و زیست و حیات آدمها) دیرتر، دیده شده و گستردهتر اثر میگذارد؛ اگر حواسها جمع آن نباشد.