رد پای آشکار پهلوی در فاجعه سینما رکس/ آتشی که انقلاب را به صبحدم پیروزی رساند
در حالی که رژیم پهلوی میپنداشت با رقم زدن فاجعه سینما رکس و انتساب آن به انقلابیون میتواند اعتراضات مردمی را مهار کند اما با افشای دخالت دستگاه پهلوی در این رویداد تلخ، موج انقلاب در کشور جان تازهای گرفت.
یکی از مهمترین حوادث سال ۵۷ که باعث خشمگین کردن مردم و سرعت بخشیدن به انقلاب اسلامی شد، فاجعه به آتش کشیدن سینما رکس آبادان بود.
حدود ساعت ۲۱ و ۴۵ دقیقه ۲۸ مردادماه طبق آمار دقیق، ۳۷۷ نفر از کسانی که به تماشای فیلم گوزنها در آخرین سانس به سینما رفته بودند در آتش سوختند.
این حادثه از سوی ساواک و عوامل رژیم سفّاک پهلوی جهت بدنام کردن انقلاب اسلامی مردم ایران به وقوع پیوست.
حادثه سینما رکس به ایران سرایت کرد
فاجعه سینما رکس خشم مردم ایران را در سرتاسر کشور برانگیخت و آبادان یک پارچه علیه رژیم قیام کرد. گرچه دولت از اعلام حکومت نظامی در آبادان شرمگین بود، ولی عملاً در آبادان حکومت نظامی برقرار کرد و تا هفتم کشتهشدگان، تعداد بسیاری از مردم آبادان با ضرب گلوله نیروهای رژیم شهید و مجروح شدند.
مردم در شهرهای مشهد، کرمان، تهران، قم و چند شهر دیگر تظاهرات خونینی به دفاع از مردم آبادان برپا کردند. رژیم نه تنها نتوانست از این اقدام ناجوانمردانه استفاده تبلیغاتی کند، بلکه شدت نفرت مردم موجب سقوط دولت آموزگار شد.
انتشار این خبر و نمایش فیلمها و عکسهای این فاجعه، افکار عمومی را به شدت جریحهدار ساخت. اما رژیم شاه با متهم کردن نیروهای انقلابی در این حادثه ضد انسانی، قصد داشت تا انقلابیون مسلمان را افرادی متحجر و مخالف با هنر و ضد مردم نشان دهد که در این هدف خود ناکام ماند و مردم بیشتر حرف مخالفان را که رژیم را در این فاجعه متهم میکرد، میپذیرفتند.
پیام امام راحل
پیام امام خمینی(ره) به مردم مسلمان درباره فاجعه به آتش کشیدن سینما رکس آبادان:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت عمومی اهالی محترم آبادان
ایدهم الله تعالی
دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد تن هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تأثر و تأسف شدید شد. من گمان نمیکنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعه وحشیانهای بزند جز آنانکه به نظایر آن عادت نمودهاند و خوی درندگی و وحشگیری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد.
من تاکنون اطلاع کافی ندارم لکن آنچه مسلم است این عمل غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداختهاند و با فداکاری از هم میهنان خود دفاع میکنند به هر مسلکی باشند، نخواهد بود و قرائن نیز شهادت میدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانی ـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند.
آتش را به کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن، کار اشخاص غیرمسلط بر اوضاع نیست. گفتار شاه که تظاهر کنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعده میدهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است شاهد دیگری بر توطئه است، نه اینکه واقعاً شاه یک غیبگوی بزرگ است! مصاحبه سابق شاه که ایران را با ملت نابود میکنم نیز شاهد این مدعاست.
اظهار تأسف و تأثر در بوقهای تبلیغاتی از اشخاصی که هر روز دستشان تا مرفق به خون هم میهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگی است بر نقشه شیطانی شاه و همدستانش، هم آنان که در اکثر شهرهای ایران دست به کشتارهای فجیع زدهاند.
آیا مردم مظلومی که هر روز به دست همین جنایتکاران به خاک و خون کشیده شده و به وضع بسیار اسفباری کشته شدهاند هممیهنان ما نبودهاند؟ قراین نشان میدهد که قضیه دلخراش آبادان چون کشتار سایر شهرهای ایران از یک منشأ به وجود آمده است. آیا از این جنایت کسی جز شاه و بستگانش امید نفعی داشتهاند؟ آیا تاکنون غیر از شاه که هر چند وقت یکبار دست به کشتار وحشیانه مردم میزند این قبیل صحنهها را به وجود آورده است و یا خواهد آورد؟
این مصیبت دلخراش شاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوقها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد که هرچه بیشتر برای اغفال مردم این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج ملت حق طلب ایران را مردمی که به هیچ ضابطه انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید.
من به ملت بزرگ ایران اعلام خطر میکنم، خطر اینکه دستگاه اینگونه اعمال وحشیانه و ضداسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون خود ریشه درخت اسلام را آبیاری میکنند، لوث نماید. لازم است گویندگان مطلبی را که به نابودی انقلاب رهایی بخش اسلام منجر میشود و برای مردم روشن نمایند. این مصیبت بزرگ را به ملت مسلمان ایران به خصوص به مردم ستمدیده آبادان و به خانوادههای داغدیده تسلیت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانکاه آنان شریک میدانم.
از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و قطع آبادی اجانب و پیوستگان به آنها را خواستارم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته روح الله الموسوی الخمینی
لزوم ساخت یادمان در خور شأن سینما رکس
اما با گذشت چند دهه از این حادثه، امروز مطرح کردن حادثه سینما رکس آبادان چنانچه در موقعیت کنونی موضوعیت نداشته باشد، مفید فایده نخواهد بود و در نهایت به برگزاری چند یادمان که البته معلوم نیست راه به جایی ببرد میانجامد.
پس باید دید که بررسی موضوع سینما رکس در چه بستری خود را نشان میدهد، این حادثه بیش از آنکه دغدغد حادثهدیدگان؛ بازماندگان و خانوادههای داغدار باشد به عنوان شناسنامه و هویت انسانی و تاریخی آبادان باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
مطمئنا روایت شئ سینما رکس ارتباط غیرقابل تحریفی را موجب میشد که انسان با دیدن آن میتوانست روایتی واقعی از آن حادثه را در ذهن خود تجسم کند و این تجسم بیواسطه تاریخی برای جوانان و نوجوانان قابل لمستر و مورد اعتمادتر بوده است.
حس دیدار حقیقت بیش از دریافت ذهنی آن، ما را با گذشتگان و نسل کنونی و آیندگان پیوند میدهد وجود شئ سینما رکس میتواند دغدغه فراموش شده این حادثه تلخ آدمسوزی را در اذهان جوانان کمتر کند.
اما اکنون باید با توجه به تخریب بنای باقیمانده سینما رکس، این فاصله خالی میان ذهن جوانان را با موضوع روایتگری پر کرد. نبود شئ سینما رکس به روایتهای انسانی قابل تحریف فرصت میدهد تا دلایل و عوامل تخریب بنای باقیمانده سینمای آتش گرفته رکس در این میان گم و گور شود.
تنها راه روایت صادقانهتر موضوع، جمعآوری اخبار مکتوب آن زمان و خاطرات شفاهی انسانهای این حادثه است و… اکنون که دیگر حتی از بقایی سینما رکس نیز اثری نیست من و شما هستیم که باید خشت خشت دیواره سینما رکس و آدمهای سوخته آن را در خیال آدمهای نادیده و نیامده تجسم کنیم.
انقلابمان گلگون کفن به بار نشست
به راستی موفقیتهای انقلاب بود که دشمن را پس از چند ماهی در پوست خود نگنجاند و مجبور به حمله و تعرض به خاک کشورمان کرد، موفقیتها و سربلندیها و رشادتهایی که امروز در جای جای جهان برای همه مثالزدنی است.
این آتش سینما رکس بود که هیزم انقلاب را تا صبحدم پیروزی همراهی کرد و امروز چنین گلگون کفن به بار نشانده است.
درست است که انقلابمان در نهایت به جنگ هشت ساله تحمیلی از سوی کشورهای استعمارگر و تنها در قالب یک کشور منتهی شد اما یادگیری استقامت و استواری برای مردمان سرزمینمان درسی است که به خوبی آن را فراگرفته و ملکه ذهنمان کردهایم تا در صورت نیاز بار دیگر آن را پس داده و به رخ جهان بکشانیم.