پیامدهای تورم در زندگی روزمرۀ جوانان

هورنیوز – تورم و گرانی کالاها و خدمات، پدیده‌ای است که بارها آن را تجربه کرده‌ایم. عنوان بسیاری از اخبار این روزهاست و در صدر رسانه‌ها و فضای مجازی و گفتگوهای خصوصی مردم قرار گرفته است. تورم، پدیده‌ای آشنا و تجربه‌ای نزدیک و تکراری برای مردم است. اقتصاد ایران، در دهه‌های اخیر چندین موج تورمی شدید را تجربه کرده است. تمام نسل‌ها با آن درگیرند و به یکی از تجربه‌های فراگیر جامعۀ ایرانی تبدیل شده است. می‌توان گفت تورم پدیده‌ای مهم و اثرگذار بر کنش‌ها، نهادها، فرایندها و تحولات جامعۀ ایرانی است. اثرات این پدیده در حدی است که اندیشیدن به هستی جامعۀ ایرانی بدون تورم و ناپایداری اقتصادی دشوار است. این پدیده برای کنشگران اجتماعی به تجربه‌ای گریزناپذیر، مستمر و فراگیر تبدیل شده است.

 

تورم از مهم‌ترین مسائل مرتبط با اقتصاد کلان است. میزان تورم ازجمله شاخص‌هایی است که برای افراد جامعه به‌طور مستقیم لمس‌شدنی است و ارتباط مستقیمی با سطح رفاه مردم و فعالیت‌های فعالان اقتصادی دارد. همچنین افزایش نوسانات میزان تورم موجب کاهش قدرت پیش‌بینی و بی‌اعتمادی نسبت به آینده می‌شود.

 

بحران انگیزه (شکل‌گیری ذهنیت آنومیک)

یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین چالش‌هایی که در اثر تجربۀ شرایط تورم بوجود می آید، از دست رفتن انرژی درونی و انگیزه برای کار، فعالیت و برنامه‌ریزی است. انگیزه، نیروی درونی انسان برای تلاش در جهت خواسته‌ها و اهداف است. انگیزه برای انسان‌ها مانند موتور محرک یا نیروی پیش‌برنده برای رسیدن به آرمان‌ها، ایده‌آل‌ها و موفقیت عمل می‌کند. در شرایط تورم فزاینده، انگیزۀ جوانان به‌طور محسوسی تضعیف می‌شود و احساس افسردگی، ناامیدی، نداشتن شور و شوق، تضعیف روحیه، سردرگمی و ناتوانی در آنها شکل می‌گیرد. در شرایط تورم اقتصادی بالا، جوانان احساس درماندگی می‌کنند و از چاره‌اندیشی و تدبیر درست برای آیندۀ خود ناتوان می‌شوند.

 

عادی‌پنداری (مضیقه به‌منزلۀ عادت نسل)

متولدان دهۀ هفتاد، با تجربۀ دست‌کم دو موج تورمی در انتهای دهۀ ۸۰ و نیمۀ دهۀ ۹۰، حساسیت خود را نسبت به تورم و گرانی از دست داده‌اند. این نسل، تورم و گرانی را امری عادی می‌پندارد که بخشی جدایی‎‌ناپذیر از جامعۀ آنها شده است. تولد در شرایط تورم و تجربۀ موج‌های متعدد گرانی موجب شده است آن را امری طبیعی بپندارند و با آن زندگی کنند. جوانان با قرارگرفتن در این شرایط دچار نوعی مسخ‌‎شدگی می‌شوند؛ بدین معنی که گویی این شرایط و گرانی عادی است و جز بی‌تفاوتی چاره‌ای وجود ندارد. آنها سعی می‌کنند با وضعیت کنار بیایند و به آن عادت کنند و بدون تعجب از نوسان قیمت‌ها، به زندگی در این وضعیت ادامه دهند. آنان نیازهای خود را کاهش می‌دهند، به حداقل می‌رسانند و سعی می‌کنند با افزایش تلاش و اضافه‌کردن ساعات کار خود به سازگاری با تورم بپردازند. در چنین فرایندی، عادی‌پنداری تورم و بحران رخ می‌دهد.

 

غلتیدن در ابهام و روزمرگی

جوانان با دغدغه‌های جالب‌توجهی ازجمله ترس از بیکاری، ترس از گرانی، ترس از آینده و به معنای کلی‌تر آن ناامنی روبه‌رو هستند. پس‌اندازهایی که با هزاران امید و آرزو کنار گذاشتند تا بتوانند فردایی روشن‌تر و موفق‌تر را برای خود رقم بزنند، دراثر تورم آنچنان بی‌ارزش شده است که گویی تمامی آن مدت که در حال برنامه‌ریزی برای آینده بودند، به باد رفته است. حال جوانان نمی‌دانند آینده و فردای آنان چه خواهد شد و از برنامه‌ریزی بلندمدت ناتوان‌اند. همین امر سبب شده است آرامش از زندگی آنان سلب شود و تنها به فکر گذران زندگی روزانه و درواقع، سپری‌کردن روزمرگی هستند؛ بدون آنکه بتوانند برای آیندۀ خود برنامه‌‎ریزی کنند.

 

بزرگسالی زودرس

تورم و شرایط اقتصادی بی‌ثبات و کنترل‌ناپذیر سبب شده است قدرت خانواده‌ها در جهت تأمین نیازها و تحقق خواسته‌های فرزندانشان کاهش یابد و درنتیجه، جوانان به‌ناچار تأمین بخشی از مخارج خانواده را بر عهده بگیرند؛ به عبارتی، شرایط تورمی و رشد بالای تورم متولدان دهۀ ۱۳۷۰ را با دوران جوانی کوتاه، گذرا، اندوهبار و بزرگسالی سریع، سخت و پرچالش روبه‌رو کرده است و آنان برای کمک در مخارج خانواده و مشارکت و سهیم‌‎شدن در احتیاجات زندگی خانواده، ناچارند از برخی خواسته‌های خود چشم‌پوشی و همچون یک بزرگسال ایفای مسئولیت کنند.

 

ناهنجاری تعاملی

منظور آسیب‌‌ها و ناهنجاری‌های موجود در روابط روزمره، تعاملات خانوادگی، دوستی و شغلی است. حمایت‌های متقابل بین خانواده‌ها کاهش یافته و اعتماد و صمیمیت نیز میان افراد خانواده و اقوام و نزدیکان کمرنگ شده است. حتی روابط همسایگی نیز مانند گذشته نیست و بسیار محدودتر شده است. والدین دیگر قادر نیستند مانند گذشته فرزندان خود را حمایت کنند، صمیمیت و گفتگوهای خانوادگی کمتر شده و رابطۀ زندگی با شادمانی و محبت را کاهش داده است و در مواقعی که خانواده‌ها دور هم باشند هم بحث و جدل مالی بسیار غالب است.

 

در نهایت نتیجه ایی که می توان گرفت این است که، تورم، گرانی، رکود و ناپایداری اقتصادی، تأثیرات عمیقی بر جنبه‌‎های فردی و فرهنگی نسل جوان دارد و می‌تواند بر ارزش‌های فرهنگی توسعه در این نسل تأثیر بگذارد. رهایی از فشارها و مشکلات ناگزیر تورم، ایجاب می‌کند که سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان اقتصادی و سیاسی، برنامه‌ریزی مدونی در زمینۀ نظام‌های مراقبتی در شرایط بحران و ناپایداری اقتصادی فراهم کنند. 

 

سازوکارهای حمایتی و توسعۀ بیمه‌ها، از مهم‌ترین سازوکارهایی است که ملزم است فعال شود. لازم است از خانواده‌ها به‌شکل جدی حمایت و حداقل‌های زندگی برای همگان فراهم شود، احساس امنیت نسبت به آینده تقویت شود تا نسل جوان با نگاهی مثبت در جامعه فعالیت کند؛ به‌ویژه سیاست‌های حمایتی اثربخش در مناطق فقیرنشین و حاشیه دنبال شود و منابع فرهنگی و اقتصادی لازم در اختیار افراد و خانواده‌ها قرار گیرند. احساس امنیت و اطمینان به آینده از این طریق تقویت می‌شود. باید تلاش کرد از تکرار موج‌‎های تورم و ناپایداری اقتصادی کاسته و از این طریق از شکل‌گیری ذهن بی‌هنجار پیشگیری شود. بسیاری از آسیب‌های اجتماعی ناشی از شکل‌گیری ذهن درگیر ابهام و بی‌هنجاری است؛ ذهنی که به این عادت کرده است که هیچ‌چیز پیش‌بینی‌پذیر نیست و هرازگاهی باید منتظر بحران بود.

 

https://hoorkhabar.ir/709122کپی شد!
54
 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.