فخری مداحی گمنام که خود نمایی را دوست ندارد

هورنیوز – حسین فخری از دو جهت مشهور است،یکی به واسطۀ ملودی‎هایی که برای نوحه‎هایش ساخته است، دوم به واسطۀ صدایش. بسیاری از ملودی‎های زیبایی که در عزاداری‎ها شنیده‎ایم ساختۀ فخری است. همچنین بسیاری از نوحه‎های خاطره‎انگیز که شنیده‎ایم هم توسط حسین فخری اجرا شده.

حسین فخری از دو جهت گمنام است، یکی به واسطۀ ملودی‎هایی که برای نوحه‎هایش ساخته است، دوم به واسطۀ صدایش. بسیاری از نوحه‎هایی که از مداحان معروف و غیر معروف می‎شنویم از سبک‎های فخری هستند و ما نمی‎دانیم. جهان و فضای نوحه‎خوانی مثل فرهنگِ موسیقی متداول نیست که سازندۀ یک اثر حقوق مادی و معنوی (به معنای دنیایی‎اش البته) داشته باشد. هم همه نام آهنگساز را مجبور باشند درج کنند، هم برای کارش وجه مالی به او بپردازند. پس طبیعی‎ست ما نتوانیم یک مداح زحمت‎کش و خلاق را از یک مداح کاملا مقلد و تنبل بازبشناسیم.

اما درموردِ صدا هم همین است، به دو علت صدای فخری را (هرچند شنیده باشیم) نمی‎شناسیم. یکی بیگانگی او با رسانه و خودنمایی است. فخری خیلی کم اهل مصاحبه است. فکر نمی‎کنم به‎جز یکی دو مصاحبۀ مکتوب بتوانید چیزی ازش پیدا کنید. فکر نمی‎کنم تا به‎حال میهمان برنامه‎ای در تلویزیون شده باشد. یعنی نمی‎توان گفت فخری اهل اظهار نظرهای سیاسی و جنجالی نیست، چه اینکه او اصلا اهل اظهارنظر نیست!

از طرفی او اصلا اهل سی‎دی پر کردن و سامان دادن به نوحه‎هایش نیست. زین‎رو خیلی هم کم پیش آمده که در مراسم‎های رسمی پایتخت او را دعوت کنند، یا اینکه دعوت کنند و او هم دعوت بپذیرد. یا اینکه دعوت کنند و او هم بپذیرد و این مسئله تکرار شود!

در همین رابطه بخش عجیب و تکان‎دهنده‎ای از مقالۀ «غلام‎علی رجایی» را بخوانید: «حسین فخری از معدود مداحانی است که نه تنها برای مداحی خود، وجهی دریافت نمی‌کند، بلکه حتی اگر چنانچه پس از برنامه، مبلغی به او هدیه داده شود، علاوه بر برگرداندن آن در مناسبت‌های بعدی، از حضور در آن مراسم خودداری می‌کند. یک بار که با میانجیگری این حقیر برای اجرای برنامه به مناسبتی به حرم امام خمینی دعوت شد و مسئول فرهنگی حرم امام به رسم معهود، مبلغی پول را در پاکتی نهاده و به عنوان تبرک به او داد، در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، پول را برگرداند و از آن پس دیگر کسی نوحه‌خوانی حسین فخری را در حرم امام ندید.»

دلیل دوم گمنامیِ صدای فخری: اشتباه گرفتن مداح اهل بیت جناب آقای «غلام‎علی کویتی‎پور» با «حسین فخری». این اشتباه گرفتن چند علت دارد.

یکم: صدای فخری و کویتی‎پور به هم شباهت دارد. البته صدای کویتی‎پور تیزتر است و صدای فخری لطیف‎تر. و البته هرچه جلوتر می‎آییم و از جوانیِ این دو مداح فاصله می‎گیریم تمایز صدایشان بیشتر می‎شود.

دوم: خاستگاه فرهنگ مداحی فخری و کویتی‎پور بسیار به هم نزدیک است. هر دو خرمشهری هستند. هر دو تحت تاثیرِ مداحی بوشهری هستند. هر دو پرورش یافته و پیروی فرهنگ انقلاب اسلامی هستند. درخشش هر دو و آغاز کار هر دو در ایام جنگ بوده است. البت هرچه جلو می‎آییم باز این تمایز فرهنگی بیشتر می‎شود. کویتی‎پور بیشتر به سمت پایتخت و مرکز و استودیو و ساز و موسیقی و آلبوم می‎آید (چه اینکه پیش از انقلاب نیز او به‎طور جدی از جوانان اهل موسیقی بوده است). و فخری در همان هیئت، در همان خرمشهر می‎ماند.

سوم: کارهای مشترک فخری و کویتی‎پور. بسیاری از نوحه‎ها را هر دو خوانده‎اند. البته در اکثریت موارد، اول فخری در خرمشهر خوانده، بعد کویتی‎پور در تهران. مثلا نوحۀ معروف «ممد نبودی ببینی…» را نخستین‎بار حسین فخری بر اساس ملودیِ قدیمی بخشو در خرمشهر اجرا کرده است و سپس کویتی‎پور همان را می‎خواند. یا مثلا «یاران چه غریبانه» نخست با شعر شاعری دیگر و ملودیِ ساده‎تری توسط حسین فخری اجرا شده است. بعدها کویتی‎پور با شعر بیگی و ملودی دیگری اجرایش می‎کند. البته از انصاف نگذریم، ملودیِ کویتی‎پور بسیار پخته‎تر و قوی‎تر است. و خوبی کویتی‎پور هم همین است که به مرور ملودیِ جدیدی بر ملودیِ قبلی سوار می‎کرده است که بعضی اوقات از ملودی فخری بهتر می‎شده و بعضی اوقات در برابر ملودی فخری کم می‎آورده. برای مثال «توئی آن غرقه به‎خونی که بزرگ شهدایی» نیز نخستین‎بار توسط فخری اجرا شده است. بعدها کویتی‎پور همین کار را با ملودی و موسیقی «مجید رضازاده» در آلبوم موفق «غریبانۀ۱» اجرا می‎کند که اتفاقا خیلی هم کاری زیبایی شده، ولی اصلا به پای ملودی و اجرای فخری نمی‎رسد. و این یکی از پیروزی‎های خواندنِ بی‎ساز وسط هیئت سینه‎زنی بر خواندن با استودیو و آهنگساز و موزیک و میکس و مسترینگ است!

این سه عامل باعث می‎شود که همه کویتی‎پور را بشناسند ولی فخری را نه. خود فخری در همان مصاحبۀ معروفش در پاسخ به پرسشگر که از او نقل یک خاطرۀ شیرین را می‎خواهد، می‎گوید: یادم هست در دانشکده افسری بودم٬ داشتم می‌رفتم جایی که دو سه تا از دانشجویانی که ظاهرا من را می‌شناختند، با من سلام و علیک کردند و با هم دست دادیم؛ اما همین که از آنها جدا شدیم، یکی از آن‎ها به بقیه گفت: شناختینش؟ آن‎ها هم گفتند: نه متأسفانه. گفت: چطور نشناختینش؛ کویتی‌پور بود دیگه!»

https://hoorkhabar.ir/668041کپی شد!
4707